انتقاد به نادرستی حق است
من به صفای مبارزین و مجاهدینی که عمری با هم زندگی کردیم و هزار فراز و فرود داشتیم و بیشترشان خود را فدای آزادی و عدالت کردند ادای احترام میکنم اما به دلائل بسیار از تنظیم رابطههای «رهبری مجاهدین» بویژه با اعضاء و هواداران خودشان انتقاد داشته و دارم. مردم ستمدیده ایران که جای خود دارد.
انتقاد به نادرستی و ناراستی حق است و امتناع از پاسخگوئی به سئوالات به حق و مشروع کسانی که خود قربانی رژیم ستمگر حاکم هستند بی مسئولیتی است. پاسخ منتقد تهمت و تهدید نیست. پذیرش اشتباه و اقدام جدی در جهت تصحیح آن کنشی درست و انقلابی محسوب می شود. در انتها این حقایق هستند که بدور از ذهن و پسند ما عمل می کنند نه افترا و ارعاب آن هم علیه مبارزین و مجاهدینی که هرگز از خط سرخ مبارزه با نظام ستمگر غفلت نکرده اند.
گزارش 92 و اینک 93
انتقاد به عملکرد رهبری مجاهدین بود و این را کسی نوشته که خود داغ و درفش سالیان سال زندان را بر تن داشت و با درد و رنج مجاهدین همراه بود. اما دیدیم بجای پاسخی متین و منطقی به این گزارش که در حقیقت بیان حال بسیاری دیگر است، آنرا به سیستم سفاک حاکم نسبت داده و در عوض سیلی از اتهام وارعاب بر منتقدین روان کردند.
مگر با ارتجاع مرزبندی نکردیم؟
برای چی مبارزه با ستمگران را شروع کردیم؟ به چه دلیل با شب سیاه استبداد و خودکامگی در افتادیم؟ مگر با ارتجاع و فرهنگ پوسیده آن مرزبندی نکردیم؟ چرا خودمان این مرزها را میشکنیم؟
مبارزه ما برای عدالت بود، برای این بود که همه بتوانند آزادانه حرفشان را بزنند. نه اینکه فکر کنیم روی کره زمین فقط ما حق داریم و درست میگوئیم و از سیره قدیسین و معصومین هستیم. آیا واقعاً قرار بود اخلاق انقلابی به چنین ابتذالی بیفتد و قربانی سیاست شود؟
«رهبری مجاهدین» مسئول است، مسئول همه کجرویها، مسئول همه ردیه نویسیهای ناثواب و ناروا.
…
از سر درد باید که خطا و کژی رهبران کوچک نیست و هیچ توجیهی بر نمیدارد. اگر رنجدیدگان آنان را مورد خطاب قرار ندهند پس چه کسی این کار را بکند؟
ما عزیزانمان را جوان جوان از دست دادهایم، هر کس بزرگ شد از دولت سر شهدا و دلاوران بزرگ شد، هیچ کس سزاوار تر از فرزندان انقلاب که زخم استبداد و ارتجاع زندگیشان را از هم پاشیده نیست که فریاد بزند و ما فریاد مینیم و اعتراض میکنیم.
همه چیز وارونه شده
به اعتماد مردم ستمدیده ایران که از شاه و شیخ گزیده شدهاند ضربات هولناکی وارد شده و آنان دگر بار بر نمیتابند که دروغ و افترا جای راستی و مسئولیت پذیری را بگیرد.
انتظار من و صدها نفر مثل من این بود که آن اعتراضها (فرض کنیم نا حق و نابجا) با پاسخ های شایسته روبرو شود شگفتا که جز با افترا و تهمت مواجه نشد.
گویی همه چیز وارونه شده و از این واژگونگی است که چاپلوسان و مداحان و ردیه نویسان خودی می شوند، البته دلسوختگان مزدور و نامحرماند.
دردمندانه باید گفت اکنون رهبری مجاهدین جور دیگری عمل میکند.
…
چگونه است که جان بولتونها محرم شدهاند ولی منتقدین و دلسوختگان، مزدور و نا محرم؟!
این پرسش همچنان باقی است
ما برای چی مبارزه با ستمگران را شروع کردیم؟ به چه دلیل با شب سیاه استبداد و خودکامگی در افتادیم؟ مگر با ارتجاع و فرهنگ پوسیده آن مرزبندی نکردیم؟ پس چرا خود این مرزها را میشکنیم؟
منبع:پژواک ایران