از روز چهارشنبه گذشته همزمان با مبارزات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری،خطر حضور تروریسم در فرانسه احساس شد.فردی که متهم به قتل کودکان وشهروندان فرانسوی بود،طی یک درگیری 32 ساعته کشته شد.اما آیا خطر رفع گردید؟
برخی از طرفداران لائیسیته می گویند عامل بسیاری از ترورها و عملیات های تروریستی ریشه اسلامی دارد.ولی نمی توانند پاسخ مناسبی برای کشتارهای نژادی،فرقه ای و کشتار در نروژ ارائه دهند.7 ماه پیش “اندرس برینگ” که یک مسیحی افراطی بود 92 کودک و شهروند نروژی را کشت و صدها تن را نیز زخمی کرد.او گفته بود “کارش ضروری بوده است.”کدام ضرورت؟آیا مسیحیت اجازه کشتار دسته جمعی و ترور صادر میکند؟
در باره بن لادن و القاعده نیز چنین برداشتی وجود دارد.برخی معتقدند که گونه ای از تروریسم اسلامی است.اما آیا اسلام به القاعده دستور کشتار دسته جمعی و ترور صادر کرده است؟خیر!
پس نقاط مشترک ترورهای نژادی،قتل های فرقه ای ، کشتار نروژ،قتل های زنجیره ای در آمریکا،جنگ و کشتار در عراق،افغانستان و … در کجاست؟چگونه می توان جامعه را در برابر تروریسم واکسینه کرد؟
ضعف غرب در شناخت جوامع و ادیان شرقی به کنتاکت فکری وعملی با آنان منجر می گردد.مذهب ستیزی و تبلیغ بر علیه ادیان راه کار درستی نیست چرا که جنگ صلیبی یا جنگ های مشابه آن در دنیای امروز هیچ وقت تکرار نخواهد شد.اما با کشف عوامل اصلی می توان راه حل های مناسب ارائه داد.چرا که همزمان با کنترل و پیشگیری باید ریشه های اصلی تولید تروریسم را از بین برد.چگونه؟
ریشه های اصلی تروریسم در سراسر جهان فرقه گرایی است.فرقه هایی مافیایی و خطرناک که در میان ما زندگی می کنند و همیشه در کنار ما هستند.و درست در سربزنگاه ضربه خود را به آرامش جامعه زده اند.
القاعده قبل از اینکه فرمانبر یک ایده مذهبی باشد،حامل تشکیلات فرقه ای است.تشکیلاتی که در محیط مسلمانان شکل گرفته و از پوشش اسلامی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند.پوششی که ربطی به اسلام و مسلمانان ندارد.این ایده تفاوتی با ایده افراط گرایان نژادی ندارد.افرادی که در آلمان،نروژ،فرانسه و … دست به کشتار نژادی زده اند از تشکیلات مشابه القاعده تبعیت می کنند.بنابر این اگر فقط به فکر کنترل باشیم ضربه خواهیم خورد.بهای اصلی را به شناخت فرقه ها و راه و روش مبارزه با آن باید اختصاص داد.
واقعه تاسف بار “تولوز” با خودسوزی اعضای مجاهدین در 17 ژوئن 2003 قابل مقایسه نیست.روزی که 20 عضو گروه تروریستی مجاهدین دست به انتحار زدند تا از فرقه رجوی حمایت کنند.کسانیکه ده ها هزار ایرانی را ترور کرده و خانواده های بسیار زیادی را متلاشی نموده اند،هنوز در لیست تروریستی آمریکا قرار داشته و مقر فرماندهی آنان در اورسوراواز- فرانسه قرار دارد.
مجاهدین خلق نمونه یک فرقه تروریستی تمام عیار است که حتی در اروپا دست از تهدید مخالفان خود برنداشته اند.آنها سال 2009 میلادی از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج شدند اما آیا قوانین درونی فرقه رجوی تغییر کرد؟بسیاری از ساکنان پایگاه اورسوراواز از فرماندهان واحد های عملیاتی و شبکه های ترور در ایران و عراق هستند.اما آیا آنها تغییر کردند؟ مجاهدین خلق می گویند در فرانسه و اروپا کسی را ترور نکرده اند.اما آیا کسانیکه ترور و کشتار هموطنان خود را مثل آب خوردن انجام می دادند،می توانند به آرامش و امنیت جامعه فرانسه نفعی برسانند؟
خبرگزاری های بین المللی از وجود رابطه بین مجاهدین خلق و القائده در عراق،سوریه،عربستان،اردن،پاکستان و افغانستان خبر می دهند.آیا می توان پرسید بین ایدئولوژی و تشکیلات مجاهدین خلق و “تروریست ساکن تولوز” چه رابطه ای ممکن است وجود داشته باشد؟
با تسلیت به مردم و قربانیان حادثه تروریستی در فرانسه تاکید می کنم؛راه مبارزه با تروریسم،مبارزه قاطع و همه جانبه با فرقه های خطرناک است!
جواد فیروزمند
23/03/2012