نمردیم و هم مبارزه مریم مهرتابان و هم معنی آوارگی و دربدری و رنج و شکنج و … رهبر عقیدتی را درک کردیم…
بالاخره نمردیم و ماندیم تا ببینیم مریم مهرتابان تن به مصاحبه داده و به قولی آرزو به دل نمرده باشیم. وقتی خبر این مصاحبه را تحت عنوان مصاحبه نماینده حقوق بشر نوین با مریم رجوی رئیس جمهوری منتخب که سایت مریم رجوی آن را انعکاس داده بود، مشاهده کردم؛ بیش از هر چیز کنجکاو بودم ببینم این مصاحبه چه حال و هوا و مختصاتی داشته و تا چه اندازه با مصاحبه های معمول و متداول در عرصه های مجازی و واقعی سنخیت دارد! این کنجکاوی وقتی مضاعف شد که متوجه شدم این مصاحبه به جز در سایت مهرتابان در هیچ یک از رسانه های سازمان حتی سیمای آزادی مجاهدین انعکاس و پوشش لازم نداشته است. با همان کنجکاوی رفتم سراغ سایت مهرتابان! همه چیز حکایت از اهمیت این مصاحبه می کرد، تیتراژبندی و رنگ و لعاب و البته متن کامل مصاحبه به زبان فرانسه که در ذیل متن فارسی درج شده بود. اما با کمی تامل روی تیتر و عنوان مصاحبه همه چیز روشن شد. اولین چیزی که توجه ام را جلب کرد عنوان مصاحبه کننده بود؛ نماینده حقوق بشر نوین که خبر می داد عنوانی پوششی است و می تواند یکی از صدها عناوینی باشد که زیر پوشش نام های مستعار فعالیت می کند. ثانیا سوالات از همان ابتدا به گونه ای طراحی شده بود که مخاطب می توانست تا ته خط را برود. بخصوص اینکه سوال کننده کاسه داغ تر از آش شده بود و از همان ابتدا به قول معروف همه چیز را لو داده و باز به قولی از هول حلیم افتاده بود توی دیگ.
مصاحبه کننده آنقدر دست و پا چلفتی عمل کرده بود تا مخاطب را از همان ابتدا شیرفهم کند که نباید توقع یک گفتگوی چالشی با مریم مهرتابان داشته باشد که بر عکس وظیفه اش چیزی جز تمجید و ستایش از مهرتابان نیست. برای آنها که توفیق مطالعه این گفتگو نصیب شان نشده به اولین سوال و جواب این گفتگو ارجاع شان می دهم تا زیاد به خود زحمت ندهند. نکته دیگر این که ما متوجه نشدیم مصاحبه کننده بالاخره شخصیت حقیقی یا حقوقی است! چنانچه در شرح این گفتگو بعضا عناوین منتخب شده برای مصاحبه کننده بین نماینده حقوق بشر نوین تا مثلا قوس و قزح و … در حال نوسان بود. از این حواشی که بگذریم به گمانم سوال و جواب ابتدایی خود گویا و نیازی به توضیح اضافی ندارد.
“قوس و قزح: خانم رجوی شما با مسعود رجوی از ۳۲ سال پیش برای آزادی ها در ایران مبارزه میکنید. آیا در معرض خستگی نیستید؟
مریم رجوی: به هیچ وجه، ما بیش از همیشه مشتاق نبرد آزادی هستیم. مبارزه برای آزادی مردم ایران از چنگال دیکتاتوری مذهبی برای ما یک امر آرمانی است نه یک امر شخصی. بنابراین خستگی نمی شناسد. به طور خاص رنج عمیق ملتمان تحت حاکمیت این رژیم وحشی و از خودگذشتگی ستودنی مبارزان ایرانی (که تاکنون ۱۲۰ هزار نفرشان در رویارویی با آخوندهای حاکم جان خود را فدا کرده اند) دینامیزم نیرومندی برای استمرار این مبارزه است. تا زمانی که این رنجها ادامه دارد، تا زمانی که فرزندان مردم ایران به خاطر مخالفت با این رژیم شکنجه و اعدام میشوند و تا زمانی که هموطنان من در فقر و اختناق می سوزند، چگونه میتوان یک شب خواب راحت داشت؟”
برای اهل فهم و کمال همین گرا برای داخل شدن در فضای مصاحبه و انگیزه های پشت آن و بالاخره قرابت این به اصطلاح گفتگو با نمونه های معمول در رسانه ها کفایت می کند. اما آنچه انگیزه نوشتن این یادداشت شد یکی تاکید مهر تابان روی مبارزه ۳۳ ساله و مهمتر خواب راحتی است که ایشان در طی این همه سال به خود و مسعود عقیدتی حرام کرده است. برای اثبات صحت و سقم این ادعا می شود از همین اوورسوراواز و زندگی پسا اشرافی که مهرتابان برای خود دست و پا کرده شروع کرد که به قولی نعنای روی آش هم نمی شود، و در ادامه نشانه های واضح تر و بینه های بیشتر این آشفتگی خواب خانم و آقای برگزیده عقیدتی و جمهور را در گزارش خانم مریم سنجابی درباره به اصطلاح مقرهای رهبر عقیدتی در عراق دنبال کرد تا ببینیم آقا و خانم در طی این سی و اندی سال در چه شرایط سخت و طاقت فرسایی مبارزه کرده اند. شرح این مقرها را که خانم سنجابی به درستی عنوان کاخ داده می توانید در سایت دیدبان و همچنین گفتگوهای خانم بتول سلطانی مطالعه کنید. هم از نظر تعداد و هم کیفیت و هم سیستم های حفاظتی و هم نحوه استفاده از این کاخ ها که بعضا در سال حتی یک بار هم مورد استفاده قرار نمی گیرد، اما سالیانه میلیون ها دلار هزینه حفاظت و حراست و نگهداری و … آنها می شود! آن هم به قول معروف برای روزهای مبادا. به گمانم هرکس این گزارشات را بخواند اولین چیزی که به ذهن اش خطور می کند این که حتما برود و مثل آقا و خانم رجوی مشغول مبارزه بشود. در صورت مسئله مبارزه این خانم چیزی که عیان است این که ایشان به جز رسیدن به قر و فر خود و رفت و آمد و لاس زدن با سناتورهای از کار افتاده و میهمانی دادن و ملاقات های تشریفاتی آن هم هر جلسه با یک سر و وضع متفاوت و کلی گویی و گاه هم سخنرانی کار دیگری ندارند، و بواقع می توان گفت کار دیگری از دست شان بر نمی آید.
از آن آقای عقیدتی هم که سالها است خبری نیست. بعلاوه آن امکانات و شرایط کاخ ها هم نشان می دهد آدم اگر مشغله ای هم داشته باشد بطور طبیعی وقتی با آن همه خدم و حشم و امکانات روبرو می شود بالکل دچار نسیان و فراموشی می شود و دست به نقد می چسبد سیلی نقد را می گیرد. در این که تمامی رهبران به هر حال دارای مخفیگاه و نقطه امن بوده شکی نیست. اما مسئله اینجاست که این کاخ ها و مقرها اساسا هیچ ارتباطی به موضوع و مسئله امنیت ندارند. خوب در چنین شرایطی وقتی خانم مریم سنجابی اذعان می دارند از این همه امکانات و تشریفات و کیفیت زندگی شاهانه خانم و آقای رجوی مشترکا استفاده می کرده، قاعدتا این سوال پیش می آید که مگر ما بیل توی کمرمان خورده که نتوانیم در چنین فضا و شرایطی مبارزه!! کنیم و حتی خسته هم نشویم. اصلا این نوع مبارزه که خستگی ندارد و اگر هم داشته باشد از سر یکنواختی و اشباع شدن این نوع زندگی است. خلاصه در این یکی دو هفته نمردیم و هم مبارزه مریم مهرتابان و سختی های این مبارزه را دریافتیم و هم معنی آوارگی و دربدری و رنج و شکنج و … رهبر عقیدتی را به عینه درک کردیم.