وب سایت زمانه گزارش کرده است که خبر کشتار در یک خانواده ایرانی توجه مردم و رسانههای هلند را به خود جلب کرده است. به گفته پلیس آمستردام یکشنبه شب ۳۰ سپتامبر / ۸ مهر، مردی پنجاه ساله با استفاده از سلاح گرم و شلیک گلوله همسر ۳۰ ساله و دختر ۵ سالهشان و مادر زن ۶۷ساله خود را به قتل رسانده و سپس خودکشی کرده است. پلیس آمستردام از دادن اطلاعات بیشتری از جمله نام عامل اصلی جنایت، به دلیل انجام تحقیقات خودداری کرده است.
زمانه درباره این واقعه اطلاعات بیشتری به دست آورده است. مهرنوش دوست «مینا» قربانی این واقعه و همسر مردی است که دست به قتل ها زده است. او به زمانه می گوید: «مینا حدود پنج – شش سال پیش از ایران با مردی به نام حسین که ۲۰ سال از او بزرگتر بود و در آمستردام سکونت داشت، ازدواج میکند. پس ازاین ازدواج خیلی زود دختر آنها به نام «روشا» قربانی دیگر این جنایت به دنیا میآید.»
به گفته مهرنوش، مینا و حسین از همان ابتدا اختلاف داشتند و مینا مرتب دراین باره با او صحبت میکرده است. مهرنوش میگوید: «این اواخر به نظر میرسید که اختلاف آنها حادتر شده بود. مینا آخرین بار سه روز پیش به من زنگ زد. بسیار نگران و پریشان خاطر بود و از تهدیدهای حسین می ترسید. در جست و جوی وکیلی برای جدایی میگشت. همسرش با جدایی مخالف بود ولی مینا میگفت اصلا دیگر زندگی با او در یک خانه صلاح نیست.»
مهرنوش اطلاعات کمی درباره حسین دارد، فقط می داند که او مغازه ای در شهر بِیفِروَیک (Beverwijk) داشت. او ادامه می دهد: «مینا در ایران در رشته هنر و گرافیک تحصیل کرده بود و گویا نفر سوم کنکور در این رشته و شاگرد اول دانشگاه خود شده بود. او زنی آرام و محجوب بود و بسیار مشتاق به ادامه تحصیل. ولی همسرش با ادامه تحصیل او موافق نبود. مینا فکر میکرد که پس از جدایی به تحصیل ادامه دهد که حالا این اتفاق وحشتناک را از اخبار میشنوم. پدر و مادر مینا از ایران برای دیدن آنها آمده بودند که متوجه اختلاف و ناراحتی مینا میشوند. پدر سه روز پیش از این واقعه به ایران برمیگردد و مادر به خاطر دخترش تصمیم گرفت مدتی پیش او بماند که او هم قربانی خشم کور دامادش شد.»
اختلافات زناشویی و جداییها در جامعه مهاجران ایرانی به غرب پدیده ناآشنایی نیست. گرچه این پدیده در ایران هم به سرعت گسترش یافته است، ولی در هنگام مهاجرت گاه اشکال حادتری به خود میگیرد که نمونه اخیر یکی از موارد آن است. حدود دو سال پیش زن جوانی که از ایران با مردی هلندی آشنا شده و ازدواج کرده و صاحب یک فرزند شده بودند، دچار همین اختلافات شدند. زن می خواست با کودک دو سالهاش به ایران برگردد ولی همسرش مانع از بردن کودک میشد. زن که به گفته اطرافیان با کسی هم ارتباط نداشت، دچار افسردگی شده و در نهایت یک روز کودکش را در بغل می گیرد و خود را به رودخانه میاندازد و مادر و فرزند هر دو غرق میشوند.
کشور آمیغ، روان درمانگر و مشاور رابطه زناشویی ساکن هلند، درباره علت بروز چنین حوادثی به زمانه میگوید: « موارد بسیاری پیش میآید که ازدواجهای این چنینی به اختلافات جدی بینجامند. ازدواج مردان خارج از کشور با زنان مقیم ایران، پس از انقلاب با مهاجرت بخش بزرگی از ایرانیان رواج یافت. در بیشتر مواقع مرد سالهایی را در خارج گذرانده و اکنون به امید داشتن همسر و تشکیل خانواده خواهان ازدواج با دختری از ایران است. البته با تصوراتی که از فرهنگ ایرانی و سنتی در ذهن خود داشته است. از طرف دیگر دختر ایرانی هم تصویری از جامعه آزاد اروپایی و ازدواج با مردی که سالها دراین فرهنگ زندگی کرده دارد. این تصورات الزاما با واقعیتهای موجود منطبق نیستند. دختر ایرانی ضمن اینکه خواهان ازدواج و تشکیل کانون خانواده با مردی ایرانی است، در تصوراتش رویای تحصیل و پیشرفت خود را نیز میبیند. تازه وقتی که این دو در زیر یک سقف زندگی میکنند، متوجه تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی و همچنین متوجه خواستههای متفاوت همدیگر میشوند و کارشان به اختلاف و جدایی میکشد. در چنین مواقعی، بیشتر مردان از جدایی تصور شکست در زندگی را دارند و احساس میکنند که مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند. در این موارد مردان دچار خشم و کینه شدید نسبت به همسرشان میشوند. در موارد بسیاری استیصال، خشونت را بیشتر می کند. در حالیکه بیشتر زنها هم قصدشان تشکیل خانواده و ادامه زندگی مشترک است. این تفاوت در خواسته ها و تصورات آغاز اختلافات است و متاسفانه به مرور زمان بدتر میشود. چون زوج ها نمیدانند و یا نمیتوانند راه حلی پیدا کنند و کمک هم نمیگیرند، بالاخره در یک مقطعی به جدایی و یا در مواردی منجر به این فاجعه میشود.»