مسعود رجوی در نشست های درونی می گفت؛ “صدای ما باید بصورت یک آهنگ انقلابی و کر هماهنگ شده به گوش برسد.ما به این دلیل از شورایی ها حمایت می کنیم که صدای ما را منعکس نمایند.پول می دهیم.خانه می دهیم.امکانات می دهیم تا کاری که ما نمی توانیم انجام بدهیم، آنها انجام دهند. خیلی از آنها مفتخور های سیاسی هستند که از بین ولگردهای سیاسی خارج کشور، جمع و جورشان کرده و به نان و نوایی رسانده ایم.آنها تا زمانیکه حرف ما را بزنند از پشتیبانی مادی و معنوی مان دریغ نمی کنیم. اگر یکی از این شورایی ها آهنگ دیگری بنوازد، چیزی جز آنچه که ما می گوییم را طرح نماید، پز آزادی ،دموکراسی و روشنفکری بدهد، نه تنها کسی در کنار ما نخواهد ایستاد بلکه دشمن را نسبت به ما جری تر خواهد نمود.”
وحشت از فروپاشی، آخرین پیام رجوی !
پیام 20 بهمن 92 مسعود رجوی، که در آن مخالفانش را با سخیف ترین کلمات و فرهنگ ضد انسانی هدف قرار داده بود، واکنش منتقدین و جداشدگان را به شدیدترین وجه برانگیخت.
او در پیام فوق الذکر گفته بود؛ ” به چرندبافان جبهه ولایت علیه مجاهدین و مقاومت و به همه قلاده داران نظام خلافت که قیمت پارس کردن آنها در ساحل عافیت را، مجاهدین در اشرف و لیبرتی با گوشت و پوست و استخوان، در اعدامهای جمعی و موشکهای کوچک و بزرگ می پردازند، می گوییم؛چی، چند، چگونه؟:چه گرفتی؟ خود به چند و چگونه فروختی؟ “
آقای «کریم قصیم» عضو مستعفی شورا در پاسخ به پیام رجوی نوشته بود؛”برای «ماده کردن» تمام هدفهای اخلاقی – انقلابی بالا ، «آقای انحطاط» به گوشت قربانی نیاز داشت و دارد و چه کسانی دم دست تر، کم خطرتر و نقدتر از شماری منتقدین یک لاقبا و آن استعفای پاک و بی خدشه 8 ماه پیش ما؟ پس فتوا داد موضوع را داغ نگه دارید ، طعمه چرب و سهل الوصولی است! می بینیم که هیچ شرم و حیا مطرح نیست، خودحضرت خط می دهد تا می توانید به دو فرد مستعفی اتهام مالی بزنید و بپرسید….! در پیامش شخصاً این لجن پراکنی را به مریدانش درس می دهد. سقوط ننگین و دریدگی حیرت انگیزی است اما گر نیک بنگریم پی می بریم : انحطاط اخلاقی فکر و رفتار سیاسی و رویکرد تاکتیکی حضرتش چیزی در حد و حدود و برخاسته از فساد استراتژیکی ست که سالهاست پنهانی بدان دست آلوده بوده ولی حتی تاکنون جرأت توضیح و تبلیغ آشکار آن را نداشته است… برای همین نمایشنامه نعل وارونه «رده های…برپا» و «سال سرنگونی» درحالی که درخلوت مشغول «آن کار دیگر» بوده اند و….. “
در همین رابطه آقای «ایرج شکری» دیگر عضو مستعفی شورا در مقاله ای ضمن نقد مواضع رهبر مجاهدین گفته بود؛”صاحب چنین لحن هیستریک و لبریز توهین و اتهام علیه منتقدان، مدعی «رهبری انقلاب دموکراتیک» مردم ایران است و می خواهد برای مردم ایران دموکراسی بی نظیر که البته از «اسلام راستین» ایشان سرچشمه می گیرد، سوغات ببرد و در ایران پیاده کند که نظیرش در هیچ جای دنیا تا حالا برقرار نشده است… ضروری است که مسعود رجوی سعی کند شهامت اخلاقی در خود به وجود بیاورد و به ارزیابی از عملکرد خود و به تحلیل روانکاوانه از رفتار خود بنشیند و به جنبه نا متعادل و هیستریک لحن خود و تاثیرات منفی آن در افکار عمومی توجه کند و تلاش کند که وضع متعادل و مناسب تری پیدا بکند وگرنه در آینده نزدیک و در ته مانده سالهای مفید عمر خود، به موجودی به کلی نامتعادل تبدیل خواهد شد که جز صدمه به مراتب بیشتری زدن به خود و مریدانش، عملکرد دیگری نخواهد داشت.”
باید توجه داشت که چنین مواضعی از رهبر ایدئولوژیک یک گروه تروریست دور از انتظار نبود.چرا که گذشته او حاکی از مواضع مشابه راجع به همه منتقدان و قربانیان اش می باشد.کسی که ظاهرا مدعی اعتقاد به “اختلاف آرا”،”جبهه همبستگی”،”دموکراسی”،”آزادی”،”لائیسیته”،”جمهوری دموکراتیک اسلامی” و هزاران برچسب ظاهرا مدرن دیگر که در غرب خریدار دارد و هر کسی با آن توان پز دادن کسب می کند، با چنین پیامی ماهیت واقعی و لایتغیر بودن خود نسبت به جامعه، مردم و منتقدان را برملا ساخته است.چیزی که در جوامع امروزی نه تنها پذیرش ندارد، بلکه به شدت تنفر انگیز می باشد!
به ذکر یک خاطر اشاره می کنم. زمان دقیق واقعه درست یادم نیست. فکر می کنم شهریور یا مهر ماه سال 1366 شمسی بود. به خاطر دارم هنگامیکه تعدادی از اعضای شورا (فکر می کنم آقای کریم قصیم نیز در آن هیئت حضور داشت) برای نشست و گشت و گذار در پایگاه های مجاهدین به عراق سفر کرده و چند روزی را در«پایگاه سردار» (واقع در کرکوک) گذراندند، من نیز آنجا بودم.
میز سیاسی، استقبال و پذیرایی مجاهدین از اعضای شورا طوری چیده شده بود که می بایست یکی از آنها گوشمالی شود.آن فرد کسی جز «هدایت الله متین دفتری» نبود.چرا که آقای «متین دفتری» مدتی قبل از آن واقعه با یکی از خبرگزاری ها (دقیقا به خاطر ندارم، احتمالا بی بی سی بود) تلویحا از برخی سیاست های جنگی مسعود رجوی و سازمان مجاهدین انتقاد نموده و حرف هایی در باره آزادی،انقلاب درونی مجاهدین، همبستگی و جبهه فراگیر اپوزیسیون زده بود که خوشاید مجاهدین نبوده و رجوی را به شدت آشفته نموده بود.
آنروزها هیچ یک از اعضای سازمان به نشریات بین المللی،مستقل و آزاد دسترسی نداشتند.تنها نشریاتی که در دسترس قرار می گرفت، نشریه مجاهد،نشریات شورا و تلویزیون مجاهدین بود.به سرعت جلسات توجیه اعضا برگزار گردید.در آن جلسه متن مصاحبه آقای «متین دفتری» به اعضای مجاهدین قرائت گردید و چگونگی تهاجم و انتقاد به آقای «متین دفتری» نیز آموزش داده شد. برخی نیز بعنوان گرم کنندگان مجلس، انتخاب و بصورت ویژه توجیه شدند.
جلسه هدایت شده و از پیش توجیه شده اعضای مجاهدین با آقای «متین دفتری» تحت عنوان پرسش و پاسخ از عصر آن روز شروع شد.برخی زنان مجاهدین با بهانه های مشخصی «خانم متین دفتری» را به بیرون جلسه هدایت کرده و ایشان را در جای دیگری مشغول نمودند تا شاهد رفتار اعضای سازمان با آقای «متین دفتری» نباشد.
پس از صحبت های مقدماتی آقای «متین دفتری»، پرسش و پاسخ شروع شد.طرح مجاهدین این بود که در این قسمت از جلسه شام را از برنامه آقای «متین دفتری» حذف نموده و تا آنجا که می توانند به او «تهاجم انقلابی» نمایند تا از خواب و رویاهای «بورژوازی» بیدار گردد.و به این شکل نشان دهند که «وارث واقعی مصدق» و تنها کسی که می تواند راجع به “مبارزه” اظهار نظر نموده و با رسانه های خارجی مصاحبه نماید،نه او بلکه مسعود رجوی است.رجوی در نشست های داخلی با بخشی از اعضای مجاهدین علنا می گفت؛ “این آقا و خانم(منظور آقا و خانم متین دفتری) که خود را از خانواده و نوادگان مصدق می دانند، اگر ما (منظور رجوی است) نبودیم، او را در بنگاه های سیاسی به حراج می گذاشتند.فقط مجاهدین هستند که راه و روش مصدق را می روند!”
در آن جلسه آقای «متین دفتری» در یک طرف، و نزدیک به 200 تن از اعضای سازمان در مقابل او و با تهاجم سیاسی حداکثر شرکت داشتند.حرف های بسیار تند و توهین آمیزی به آقای «متین دفتری» زده می شد و او که بغض کرده بود، تا بناگوش سرخ شده و مدام عرق پیشانی اش را با دستمال پاک می کرد.جلسه تا پاسی از نیمه شب ادامه داشت تا اینکه آقای «متین دفتری» تعهد اش به رهبری مجاهدین را اعلام و با صدای بلند تکرار نمود.از آنجا بود که دستور جمع و جور کردن جلسه به اعضا داده شد.فکر کنم جلسه “پوست کنی” ساعت 3 نیمه شب به پایان رسید. آن شب در حالیکه مابقی اعضای غیر مجاهد شورا در جای دیگری سرگرم بودند، آقای «متین دفتری» بدون شام و با صورتی سرخ شده سر به بالین نهاد.
این خاطره را به این دلیل یادآوری کردم که هیچ چیزی در سازمان مجاهدین و شورا، بدون دیکته رهبری مجاهدین صورت نمی گیرد.از فحاشی وتهدید تا تشویق و ترغیب، و بطور مشخص هژمونی در همه زمینه ها از آن مجاهدین و “رهبری خاص الخاص” آنان می باشد.مسعود رجوی در نشست های درونی می گفت؛ “صدای ما باید بصورت یک آهنگ انقلابی و کر هماهنگ شده به گوش برسد.ما به این دلیل از شورایی ها حمایت می کنیم که صدای ما را منعکس نمایند.پول می دهیم.خانه می دهیم.امکانات می دهیم تا کاری که ما نمی توانیم انجام بدهیم، آنها انجام دهند. خیلی از آنها مفتخور های سیاسی هستند که از بین ولگردهای سیاسی خارج کشور، جمع و جورشان کرده و به نان و نوایی رسانده ایم.آنها تا زمانیکه حرف ما را بزنند از پشتیبانی مادی و معنوی مان دریغ نمی کنیم. اگر یکی از این شورایی ها آهنگ دیگری بنوازد، چیزی جز آنچه که ما می گوییم را طرح نماید، پز آزادی ،دموکراسی و روشنفکری بدهد، نه تنها کسی در کنار ما نخواهد ایستاد بلکه دشمن را نسبت به ما جری تر خواهد نمود.”
از این قبیل نمونه ها در پشت درهای بسته تشکیلات مجاهدین بسیار وجود دارد. آنروز ها که آقای «اسماعیل وفا یغمایی» قصد استعفا و خروج از تشکیلات مجاهدین و تداوم کار بعنوان یک شاعر آزاد در خارج از عراق را داشت، مسعود رجوی بسیار آشفته بود.رجوی در یکی از نشست ها در حالیکه دماغ اش را گرفته بود(در فرهنگ رجوی یعنی شاعری که بوی رژیم می دهد) از یغمایی بعنوان شاعر بریده یاد کرده و گفت؛”شعر و شاعری با فرهنگ مجاهدین ناسازگار است.تشکیلات مجاهدین لمپن روشنفکر نما و شاعر نمی خواهد.ما نه شاعر مجاهد داریم نه مجاهد شاعر!” این مسئله روی بسیاری از افراد درون تشکیلاتی تاثیر منفی گذاشت.از آن پس تشکیلات مجاهدین به هر کسی که حتی در وصف مریم و مسعود شعر می گفت به دیده شک و تردید نگاه می کرد.مسئولین تشکیلات با این گونه افراد برخورد می کردند و به آنها گوشزد می نمودند که دیگر وقت شعار دادن نیست.”خواهر و برادر(یعنی مسعود و مریم)” تاکید بسیار دارند که بجای وقت گذاشتن در این گونه زمینه ها که محل رشد فرهنگ بورژوازی است، کار و تلاش مادی کنید.و تا آنجا که می توانید در حیطه مسئولیت های انقلابی تان کار عملی انجام دهید.مجاهدی که برای شهادت لحظه شماری می کند(مجاهد یک بار مصرف) نمی تواند شاعر باشد،آن هم شاعر رمانتیک و احساس گرا!
اگر دقت شود این برخورد ضد فرهنگی،فحاشی و ترور شخصیت در موقعیت مناسب و در جای مشخصی خود را به صورت عریان نشان می دهد.یکی از دلایلی که منجر به خودکشی مجتبی میر میران (شاعر م باران) در بغداد گردید، تحقیر و تحت فشار بودن در درون تشکیلات مجاهدین می باشد.در این میان نمونه های حل شده در فرهنگ رجوی نیز وجود داشت.
حمید اسدیان(کاظم مصطفوی) و حمید رضا طاهر زاده شاعر و آهنگ ساز مجاهدین و شورا که در فرانسه اقامت دارند، جزو گروه مهاجم رجوی در شهر سرژی علیه اعضای جداشده بودند تا انتقاد کنندگان به رجوی را در خیابان های پاریس گردن زده و زبانشان را ببرند. آنها در لشگر کشی مجاهدین به شاکیان ایوبونه در محوطه دادگاه پاریس نیز حضور داشتند.
در باره دادخواهی و مطالب اعضای مستعفی شورا، بطور خاص در مورد آقایان کریم قصیم و محمد رضا روحانی، همانطور که برخی از دوستان قبلا اشاره نموده اند، من نیز نظر مشابه دارم.این رفقا بسیار شانس آورده اند که هنگام اعلام جدایی در یکی از پایگاه های عراقی مجاهدین حضور نداشته اند.وگرنه بخت همانقدر به یاری شان می شتافت که در باره اعضای جداشده در شکنجه گاه ها و زندان های رجوی تجربه شده است!
بنابر این برخلاف آقای قصیم معتقد نیستم که استعفعای شان «آزمایشی برای رهبری مجاهدین» بوده باشد.رهبری مجاهدین بیش از سی سال است که در صحنه سیاسی و منتقدین، آزمایش پس می دهد و نیاز به تحول ندارد .چرا که گفتار امروز مسعود رجوی در پیام 20 بهمن تفاوتی با گفتارهای قبلی ایشان نسبت به منتقدان و جداشدگان نداشته است. از نظر او هر دلسوز و منتقدی حتی در قالب نصیحت گرانه، مزدور، وابسته و جاده صاف کن “دشمن” است.اما روند طبیعی مخالفت با دستگاه رجوی عکس آن را ثابت می کند.هر چقدر اعضای شورا و آنهایی که در کمپ لیبرتی به بند های تشکیلاتی کشیده شده اند آگاه تر گردیده ،روند جدایی را طی نموده و به انتقاد از گذشته و حال می پردازند، از چیزی نوید می دهند که رجوی و تشکیلات اش را به هراس انداخته است.آن مسئله چیزی جز وحشت از فروپاشی واضمهلال نیست. پیام هایی مانند پیام 20 بهمن را در همین راستا باید ارزیابی نمود!
*رجوی هزینه این گونه افراد را از کجا تامین می کند؟
از طرف دیگرهمگان دریافته اند که حضور اعضای مجاهدین و شورا در زیر پرچم رجوی، از سی و اندی سال پیش تا کنون منبع درآمد کلانی برای مسعود رجوی و تشکیلات تحت فرمان اش بوده است.صدام حسین و برخی دیگر از کشورها که سر جنگ و ضدیت با مردم ایران را داشته اند، مابه ازاء تک به تک افراد مجاهدین پول می داده اند.پول های کلانی که هر ماه حداقل سی میلیون دلار نصیب رجوی می کرد و اکنون از اربابان دیگر دریافت می گردد.
به یمن این همه افشاگری و انتقاد، همه گروه های سیاسی،شخصیت ها و بطور خاص مردم ایران فهمیده اند که مزدور و وابسته چه کسی است؟ و مهم تر اینکه رجوی خود را “چند، چگونه،کجا؟:چه گرفته؟ خود را به دشمنان مردم ایران، به چند و چگونه فروخته است؟ “!
———————————————————-
* پاورقی؛ ادوارد رندل، فرماندار پیشین ایالت پنسیلوانیا در ایالات متحده آمریکا که به نفع خروج نام این گروه از «فهرست گروههای تروریستی» در ایالات متحده آمریکا فعالیت و در همایشهای طرفداران این سازمان سخنرانی میکند، دریافت مبلغ ۱۵۰ هزار دلار را به عنوان «حق سخنرانی» به نفع این سازمان تایید کرده است.همچنین سازمان مجاهدین خلق از طریق لابیها و آکسیونهای برنامهریزی شده و صرف هزینههای هنگفت، سعی در جلب شخصیتهای پرنفوذ سیاسی به عنوان «حامی» خروج نام این گروه از «فهرست گروههای تروریستی» در اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا کرده است.به عنوان نمونه شرکت اکین گامپ استراوس هائور اند فد با بیش از ۸۰۰ وکیل دادگستری که در استخدام دارد، نقش مهمی را در حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از «فهرست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا» داشت. روزنامه نیویورک تایمز، هزینه این شرکت لابیگر در آن دعاوی به نفع سازمان مجاهدین را چندین میلیون دلار برآورد کرده است.(ویکی پدیا)
27 فوریه 2014
جواد فیروزمند