وقتی داشتم از پاریس برمی گشتم خیلی روی حرفهای دکتر فاطمی فکر کردم. بویژه به این اندیشیدم که درمان بیماریهای مزمن ایران در دست پزشکانی بیگانه نیست که از خارج بیایند و برای مردم ایران نسخه بنویسند، بلکه درمان در داخل خود ایران است.
يک معمای سیاسی در پاریس
سرمقالۀ روزنامۀ بحرینی «اخبار الخلیج» به قلم سردبیر روزنامه آقای انور عبد الرحمان که در گردهمایی سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) در پاریس به دعوت این فرقه شرکت کرده بود
برای دیدن منبع اصلی اینجا را کلک کنید.
ترجمۀ انگلیسی این مقاله در سایت انگلیسی «گلف دیجیتال نیوز» بحرین نیزدر این لینگ منتشر شده است.
هفتۀ گذشته برای حضور در کنفرانس سالانۀ سازمان ایرانی مجاهدین خلق به فرانسه سفر کردم. در راه رسیدن به کنفرانس سریالهای داستان کامل حاکمیت آخوندها بر ایران در طول 39 سال کامل از جلوی چشمم گذشت گویی که یک فیلم سینمایی مستند خسته کننده و دلگیر کننده ای را تماشا می کردم… از این رو با توجه به اوضاع فاجعه بار در ایران… طبیعی بود که وقتی برای شرکت در کنفرانس مجاهدین خلق می رفتم در ذهنم تلاش کنم که دیدگاه اینهایی را که خودشان را حاکمان آیندۀ ایران می دانند بدانم و بشناسم و از آنها جواب پرسشهای بسیاری را که در ذهنم نقش بسته اند به دست بیاورم.
کنفرانس در مرکز اکسبو در پاریس نزدیک فرودگاه شارل دوگول برگزار شده است و علل آن آنگونه که به ما گفته اند امنیتی است.
من باید ابتدا اعتراف بکنم که واقعا از انبوهی حاضران در این کنفرانس بسیار در شگفت ماندم. در این کنفرانس صدها شخصیت که بسیاری از آنان شخصیتهای معروفی در اروپای غربی و آمریکا هستند از جمله شهرداران و نمایندگان سابق پارلمان و اعضائی از کنگرۀ آمریکا که اکنون بازنشسته شده اند وو… شرکت کرده بودند.
همه مان می دانیم که این حاضران همگی از شخصیتهایی هستند که یک سنت هم از جیب خودشان نپرداخته اند. آنها را دعوت کرده اند و آنها تماما به هزینۀ برگزار کنندگان کنفرانس مورد پذیرایی قرار می گیرند و این برگزار کنندگان کنفرانس هستند که همۀ هزینه های بلیط مسافرت و اقامت آنها را تأمین می کنند.
نرخ هر کلمه سخنرانی این شخصیتها در این کنفرانس از قبل تعیین و پرداخت شده است. برای این شخصیتها این کنفرانس به منزلۀ یک تفریح خوب در دورۀ بازنشستگی شان می باشد.
سخنرانیهای ایراد شده سخنرانیهای آتشینی بودند ولی هیچ معنی و محتوائی نداشتند. این سخنرانیها پر از تهدیدات و هشدارهای ساختگی پوچ بدون ارائۀ هر گونه نظر و دیدگاه یا راه حلهای عملی مشخصی بودند.
این افراد در واقع در سخنرانیهای خود اوضاع را طوری وانمود می کردند که انگار آنها باورشان شده که رژیم ایران حتما در اثنای برگزاری همین کنفرانس سرنگون خواهد شد!!.
روشن است که رهبران مجاهدین خلق اساسا از مرحله پرت هستند و از درک واقعی اوضاع و شرایط عاجزند بطوریکه نمی دانند مردم ایران هرچند که علیه رژیم تظاهرات می کنند و مخالف رژیم هستند ولی در همین حال مجاهدین خلق را هم نمایندۀ خودشان نمی شمارند و این سازمان را بیانگر خواسته های خود نمی دانند.
طبعا کنفرانس پاریس میلیونها دلار خرج برداشته است. سؤال این است که: چه کسی پول به این افراد را تأمین کرده و چه کسی این هزینه ها را پرداخت کرده است؟.
این سؤال همۀ افراد شرکت کننده در کنفرانس بود.
شنیدم که یکی از شرکت کنندگان غربی در توصیف این کنفرانس گفت: عجب سیرک آکروباتیک سیاسیی!
بعد از سه ساعت گوش دادن به سخنرانی ها توخالی بی محتوا با عصبانیت سالن کنفرانس را ترک کردم. دو نفر از سران سازمان مجاهدین متوجه بیرون رفتن من شدند. روز بعد تلفنی با من تماس گرفته و خواستار یک قرار ملاقات برای شرح دیدگاه و اندیشه هایشان برای من شدند. من نیز در هتل محل اقامتم با آنها دیدار کردم. این دیدار بیش از دو و نیم ساعت طول کشید.
در آغاز دیدار یک سؤال مهم و مشخصی از آنها کردم: مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق کجاست؟ آیا مرده یا زنده است؟
عمدا این سؤال را مطرح کردم تا میزان درستکاری و راستگویی آنها را بیازمایم.
پاسخی که به این سؤال دادند مرا شوکه کرد. آنها گفتند: او زنده است ولی نمی تواند ظهور علنی داشته باشد زیرا از تهدیدهای ترور خود می ترسد.
همه مان می دانیم که بعد از اشغال بغداد، مسعود رجوی ناپدید شد و از آن زمان تا کنون هیچکس چیزی از او ندیده یا نشنیده است.
ما از آنچه هنگام کنفرانس سالانۀ این سازمان در 22 ژوئیۀ سال 2016 روی داد مطلع هستیم. در آن کنفرانس مریم رجوی همسرش مسعود رجوی را به عنوان رهبر سازمان مورد ستایش قرار داد، ولی یک سیاستمدار عرب بسیار برجسته و معروف در سخنرانی خود در این کنفرانس دو بار از مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق با توصیف «مرحوم» یاد کرد.
مریم رجوی وقتی این کلمه را شنید، صورتش در هم فرورفت، ولی یک کلمه هم حرف نزد، زیرا کلمۀ مرحوم به معنی مرگ و تسلیت مرگ می باشد. جالب بود که مترجم نیز این کلمه را بکلی نادیده گرفت.
این موضوع را گفتم تا متوجه بشوید که لاپوشانی عمدی چنین واقعیتهایی توسط سران سازمان مجاهدین نمی تواند به هدف یا اعتبار آنها سودمند باشد.
واقعا وقتی من حرفهای آن دو مسئول مجاهدین در مورد مسعود رجوی را شنیدم بلافاصله فهمیدم که گفتگو با آنها بی فایده و بی معنی است.
روز بعد، یک دوست قدیمی که 38 سال بود او را ندیده بودم و او در ایران خیلی معروف و شناخته شده است و استاد اقتصاد در چندین دانشگاه می باشد به نام دکتر شاهین فاطمی برادر زادۀ دکتر حسین فاطمی وزیر خارجۀ دولت دکتر محمد مصدق در حد فاصل سالهای 1951 و 1953 به دیدارم آمد.
دکتر شاهین فاطمی مردی آرام، استوار و اندیشمند می باشد. وقتی او را دیدم تجربه ام با این کنفرانس و برداشتهایم از آن و نظراتم در مورد آن را به او گفتم. او به من گفت: واقعا خوشحالم که شما خودتان از نزدیک به واقعیت امر پی برده اید.
او هر گونه جنگ را به سود رژیم ایران دانست و گفت جنگ همیشه وسیلۀ بقای این رژیم و نجات آن بوده و می باشد آن هم رژیمی که بیش از یک میلیون سرباز معتقد و آماده دارد.
دکتر فاطمی در پایان گفت: بنابراین راه نجات ایران عقل و خرد می خواهد و از احساسات و عواطف به تنهایی کاری ساخته نیست. امروز با اینهمه تظاهرات و اعتراضات روزانه، مردم ایران یک رهبر واحد ندارند که او را متحدا قبول داشته باشند تا بتواند قیام آنان را رهبری کند.
وقتی داشتم از پاریس برمی گشتم خیلی روی حرفهای دکتر فاطمی فکر کردم. بویژه به این اندیشیدم که درمان بیماریهای مزمن ایران در دست پزشکانی بیگانه نیست که از خارج بیایند و برای مردم ایران نسخه بنویسند، بلکه درمان در داخل خود ایران است.
========================
A political mystery in Paris
July 16, 2018
Anwar Abdulrahman
A political mystery in Paris
Last week, I traveled to France to attend the annual conference of the Iranian People’s Mujahideen Organization. On the way to the conference, I saw the entire story of the mullahs’ rule over Iran for 39 years, as if I were watching a sad documentary film and a prison.
When these clerics overthrew the Pahlavi Dynasty and took power, they accused the monarchy of being a narrow, backward, backward regime. But what did those who considered themselves revolutionaries to Iran and the Iranian people do for decades? What have they done to the Iranian people? They gave Iran and the Iranian people nothing but death, destruction, and destruction.
In their era, the terrible economic collapse took place, and the Iranian currency fell at a terrible rate that even the calculators could not even chase.
The mullahs’ regime has executed hundreds of thousands of Iranians. According to reliable sources of human rights, the number of political prisoners more than 240 thousand prisoners, and
many of them are still waiting for their role in the death row.
In the light of all this, and many other dimensions of the tragic situation in Iran under the mullahs, it was natural that when I went to attend the MEK, it was in my mind to seek to see those who appointed themselves governors of Iran, Answers to many questions are raised in my mind.
The conference was held at the Expo Center in Paris near Charles de Gaulle Airport, for security reasons as we were told.
I had to admit at first that my surprise was too great for the conference. Hundreds of public figures, many of them well-known personalities from Western Europe, and America, including mayors, ex-MPs, retired congressmen, and so on.
We all know that all these public figures do not pay a penny of their pockets. They are welcome and are fully hosted at the expense of the conference organizers, who bear all the costs of tickets and accommodation.
Every word spoken by those in the conference is paid in advance. For them, this is a nice walk in their retirement.
The words that were delivered were fiery but without any meaning or content. These words were filled with empty construction threats and warnings without any specific insights or practical solutions.
The fact that the speeches and speeches delivered by these people suggested that they were convinced that the Iranian regime would inevitably fall during the conference.
It is clear that the leaders of the PMOI are so oblivious that they do not know that the Iranian people, even though they are demonstrating against the regime, have not been considered once by the PMOI to represent or express it.
Of course, the Paris conference cost several million dollars. The question is: who financed these and paid these funds? Everyone who attended the conference was asking this question!
I heard one of the Western participants describe the conference by saying: “Who has a circus?
She left the conference hall angrily after three hours of listening to empty speeches without any content. Two of the organization’s leaders noted my departure and called me the next day to arrange an appointment to explain their views and ideas. I already met them at the hotel where I stayed, and the meeting lasted more than two and a half hours.
At the beginning of the meeting, they were asked one important question: Where is Massoud Rajavi (founder of the PMOI)? Is he dead or alive?
I deliberately ask them this question to test their honesty and honesty.
Their response to the question was a shocking one. They said he was alive, but he could not appear publicly for fear of threats to assassinate him.
We all know that after the invasion of Baghdad, Massoud Rajavi disappeared, and since then no one has seen or heard of him.
We know what happened during the organization’s annual conference on July 22, 2016. At that conference, Mariam Rajavi praised her husband Massoud as the organization’s leader, but a very prominent Arab politician named Masoud Rajavi twice as the late leader of the Mujahideen Khalq The word “late” refers to it.
When Mariam Rajavi heard this word, her face caught her, but she did not say a single word because the word “Marom” meant in Arabic an expression of condolence. It is remarkable that the translator completely ignored this word.
I tell this incident to draw attention to the fact that the leaders of the organization hide such facts cannot serve their goal or credibility.
In fact, when I heard what the visitors told me about Massoud Rajavi, I realized immediately that the discussion with them was meaningless and meaningless.
The next day, an old friend I had not met for 38 years, a very well known in Iran, and a professor of economics at several universities, visited me. Dr. Shahin Fatmi, the nephew of Dr. Hussein Fatmi, Minister of Foreign Affairs in the government of Dr. Mohamed Mossadeq between 1951 and 1953. In the wake of the 1953 military coup, this virtuous man was executed in 1954.
Dr. Shaheen Fatimi is a calm man. When I met him, I told him my experience with the conference and my observations on it, and expressed his pleasure that I knew the truth myself close.
I asked Dr. Fatimi: How do you see the situation in Iran today, how do you evaluate it, and how do you see the future?
MP Hariri: There will be no future for Iran under the mullahs and religious theocracy. But be aware that the mullahs will not disappear so suddenly and simply. The mullahs are well aware that their rule is unsuccessful and popularly oppressed, but like all tyrants, they live in a state of illusions. Today, they believe that the only way to save them from all these disasters they have created themselves is to enter into a new war. They believe that such a war will save them and will distract the attention of the people, just as happened when the war broke out between Iraq and Iran 38 years ago.
“The war with Iraq saved many mullahs in the name of the homeland and defending the homeland,” Dr. Fatmi continued. They dream of repeating the experience of war again. Such wars are the basic tools for the survival of the mullahs, but they overlook the fact that the Iranian people today in 2018 are very different from him in 1980.
No one denies that the mullahs have an army of more than a million soldiers, recruited by brainwashing.
Dr. Fatimi said in the end: In light of this, the salvation of Iran requires wisdom, not just emotions. The Iranian people, despite the fact that they are demonstrating daily, are waiting for a mass popular uprising that is taking place all over the country. But so far, there is no single leader that the people can bring together and lead such an uprising.
On the way out of Paris, I thought about Dr. Fatmi. I thought especially that Iran’s treatment of its intractable diseases could not be at the hands of foreign doctors from abroad who were prescribing treatment. The treatment comes from inside Iran itself.
============================================================
مقال رئيس التحرير
أنـــور عبدالرحمــــــن
لغز سياسي في باريـس
في الأسبوع الماضي، سافرت إلى فرنسا لحضور المؤتمر السنوي لمنظمة «مجاهدي خلق» الإيرانية. في الطريق الى حضور المؤتمر، مرّت أمام عيني فصول القصة الكاملة لحكم الملالي لإيران عبر 39 عاما كاملة، كما لو كنت أشاهد فيلما سينمائيا وثائقيا كئيبا ومقبضا.
حين أسقط رجال الدين هؤلاء نظام حكم أسرة بهلوي وتولوا الحكم، اتهموا النظام الملكي بأنه نظام ضيق الأفق ومتخلف ورجعي. لكن، ما الذي فعله هؤلاء الذين اعتبروا أنفسهم ثوريين لإيران وللشعب الإيراني عبر عقود؟.. ما الذي قدموه للشعب الايراني؟ لم يقدموا لإيران والشعب الايراني شيئا الا الموت والدمار والخراب. في عهدهم حدث الانهيار الاقتصادي المريع، وانخفضت العملة الإيرانية بمعدلات رهيبة متسارعة لا تستطيع حتى الآلات الحاسبة ملاحقتها.
لقد أعدم نظام الملالي مئات الآلاف من الإيرانيين. وبحسب المصادر الموثوقة لحقوق الانسان، فقد بلغ عدد المعتقلين السياسيين أكثر من 240 ألف سجين، ومازال الكثيرون منهم ينتظرون دورهم في طابور الإعدام.
على ضوء هذا كله، وغيره كثير من أبعاد الأوضاع المأساوية في ايران في ظل حكم الملالي، كان من الطبيعي أنني حين ذهبت لحضور مؤتمر «مجاهدي خلق» كان في ذهني ان أسعى الى معرفة رؤية هؤلاء الذي نصبوا أنفسهم حكاما قادمين لإيران، وأن أحصل منهم على أجوبة لأسئلة كثيرة مثارة في ذهني.
لقد عقد المؤتمر في مركز اكسبو في باريس بالقرب من مطار شارل ديجول، لأسباب أمنية كما قيل لنا.
عليّ أن اعترف بداية بأن مفاجأتي كانت كبيرة جدا من حجم الحضور في المؤتمر. لقد شارك فيه المئات من الشخصيات العامة، كثير منهم شخصيات شهيرة من أوروبا الغربية، وأمريكا، من بينهم رؤساء بلديات، ونواب سابقون، وأعضاء في الكونجرس الأمريكي متقاعدون.. وهكذا.
نعلم جميعا أن كل هؤلاء الحضور من الشخصيات العامة لا يدفعون بنسا واحدا من جيوبهم، فهم مدعوّون، وتتم استضافتهم بالكامل على نفقة منظمي المؤتمر الذين يتحملون كل تكاليف تذاكر السفر والإقامة.
وكل كلمة نطق بها هؤلاء في المؤتمر هي مدفوعة الثمن مقدما. بالنسبة لهؤلاء، تعدّ هذه المناسبة بمثابة نزهة لطيفة في فترة تقاعدهم.
الكلمات التي تم إلقاؤها كانت نارية، لكن من دون أي معنى أو مضمون. هذه الكلمات حفلت بالتهديدات والتحذيرات الانشائية الفارغة من دون تقديم أي رؤى أو حلول عملية محددة.
حقيقة الأمر ان الخطب والكلمات التي ألقاها هؤلاء كانت توحي بأنهم مقتنعون بأن النظام الإيراني سوف يسقط حتما في فترة انعقاد المؤتمر.
من الواضح ان قادة «مجاهدي خلق» على درجة من الغفلة وعدم الادراك بحيث إنهم لا يعلمون ان الشعب الإيراني، رغم انه يتظاهر ضد النظام رفضا له، فإنه لم يعتبر في مرة واحدة أن «مجاهدي خلق» تمثله او تعبر عنه.
بالطبع، كلّف مؤتمر باريس عدة ملايين من الدولارات. السؤال هو: من موّل هؤلاء ودفع هذه الأموال؟ كل من حضر المؤتمر كان يسأل هذا السؤال!
لقد سمعت أحد المشاركين الغربيين يصف المؤتمر بالقول: يا له من سيرك بهلواني سياسي! غادرت قاعة المؤتمر غاضبا بعد ثلاث ساعات من الاستماع الى الخطب الفارغة بلا أيّ مضمون. ولاحظ اثنان من القياديين في المنظمة مغادرتي، واتصلا بي هاتفيا في اليوم التالي لترتيب موعد كي يشرحا لي رؤيتهم وأفكارهم. وقد التقيتهم بالفعل في الفندق الذي أقيم فيه، واستمر اللقاء أكثر من ساعتين ونصف الساعة.
في بداية اللقاء، وجهت إليهما سؤالا واحدا مهما محددا هو: أين مسعود رجوي (مؤسس مجاهدي خلق)؟ هل هو ميت أم على قيد الحياة؟
تعمدت ان أسألهما هذا السؤال كي أختبر مدى نزاهتم وصدقهم؟
ردهما على السؤال كان ردّا صادما. قالا إنه على قيد الحياة، لكنه لا يستطيع الظهور علنا خوفا من التهديدات باغتياله.
نعلم جميعا أنه بعد غزو بغداد، اختفى مسعود رجوي، ومنذ ذلك الوقت، لم يره أو يسمع عنه أحد أي شيء.
نعرف ما حدث أثناء عقد المؤتمر السنوي للمنظمة في 22 يوليو عام 2016. في ذلك المؤتمر، أشادت مريم رجوي بزوجها مسعود باعتباره قائد المنظمة، لكنّ سياسيا عربيا كبيرا وشهيرا جدا ذكر في كلمته في المؤتمر اسم مسعود رجوي مرتين باعتباره القائد الراحل لمجاهدي خلق، واستخدم تحديدا كلمة «المرحوم» في الإشارة اليه.
عندما سمعت مريم رجوي هذه الكلمة، انقبض وجهها، لكنها لم تعلق بكلمة واحدة لأن كلمة «مرحوم» تعني في العربية تعبيرا عن التعزية. ومن اللافت ان المترجم تجاهل بدوره هذه الكلمة تماما.
أروي هذه الواقعة كي ألفت النظر الى أن تعمد قادة المنظمة إخفاء مثل هذه الحقائق لا يمكن أن يخدم هدفهم او مصداقيتهم.
والحقيقة أنني عندما سمعت ما قاله الزائران لي عن مسعود رجوي، أدركت فورا ان النقاش معهما هو بلا هدف ولا معنى.
في اليوم التالي، زارني صديق قديم لم أقابله منذ 38 عاما، وهو معروف جدا في ايران، وأستاذ للاقتصاد في عدة جامعات. اسمه الدكتور شاهين فاطمي، وهو ابن أخ الدكتور حسين فاطمي، وزير الخارجية في حكومة الدكتور محمد مصدق بين عامي 1951 و1953. وفي أعقاب الانقلاب العسكري عام 1953، تم اعدام هذا الرجل الفاضل في 1954.
الدكتور شاهين فاطمي رجل هادئ رصين عاقل. وحين التقيته، حكيت له تجربتي مع المؤتمر وملاحظاتي عليه، وعبر عن سعادته بأنني عرفت الحقيقة بنفسي عن قرب.
سألت الدكتور فاطمي: كيف ترى الوضع في ايران اليوم وكيف تقيّمه، وكيف ترى المستقبل؟
أجاب: لن يكون هناك أي مستقبل لإيران في ظل حكم الملالي والثيوقراطية الدينية. لكن يجب ان تدرك أن الملالي لن يختفوا هكذا فجأة وببساطة. ان الملالي يدركون جيدا ان حكمهم فاشل ومرفوض شعبيا، لكن مثلهم مثل كل الحكام المستبدين يعيشون في حالة من الأوهام. واليوم، هم يعتقدون ان الطريق الوحيد لإنقاذهم من كل هذه الكوارث التي خلقوها هم بأنفسهم هو الدخول في حرب جديدة. هم يعتقدون ان مثل هذه الحرب سوف تنقذهم وسوف تصرف انتباه الشعب.. بالضبط مثلما حدث حين اندلعت الحرب بين العراق وايران قبل 38 عاما.
وواصل الدكتور فاطمي حديثه قائلا: لقد أنقذت الحرب مع العراق الكثيرين من الملالي باسم الوطن والدفاع عن الوطن. وهم يحلمون بتكرار تجربة الحرب مرة أخرى. مثل هذه الحروب هي الأدوات الأساسية لبقاء الملالي، لكنهم يغفلون عن حقيقة أن الشعب الإيراني اليوم في 2018 مختلف اختلافا كبيرا جدا عنه في عام 1980.
لا أحد ينكر ان الملالي لديهم جيش قوامه أكثر من مليون جندي، تم تجنيدهم عن طريق غسل المخ.
وقال الدكتور فاطمي في النهاية: على ضوء هذا، فإن خلاص ايران يتطلب الحكمة، لا مجرد العواطف فقط. ان الشعب الإيراني -على الرغم من انه يتظاهر يوميا- ينتظر اندلاع انتفاضة شعبية عارمة شاملة تعم كل أرجاء البلاد. لكن حتى الآن، لا يوجد زعيم واحد يمكن أن يجمع عليه الشعب ويقود مثل هذه الانتفاضة.
في طريق مغادرتي باريس، فكرت مليّا فيما قاله الدكتور فاطمي. فكرت خصوصا في أن علاج إيران من أمراضها المستعصية لا يمكن ان يكون على يد أطباء أجانب من الخارج يضعون هم وصفة العلاج. العلاج يأتي من داخل ايران نفسها.
منبع، حزب مشروطه