در سی تیر ۱۳۶۰ بود که مسعود ر جوی با همکاری دکتر بنی صدر یک ائتلافی به نام شورای ملی مقاومت براه انداخت و قرار بود که نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی را نمایندگی کند و تمامی گروها وتشکل ها وشخصیت هایی از همه طیف وگرایش را در بر بگیرد.
رجوی می خواست که افراد با نفوذ و با اعتبار باعث قوی شدن آن بشوند و بعد در پروسه رجوی با یک تیر دو نشان زده هم اینکه آنها را وابسته و غیر انقلابی وانمود کند و خود را انقلابی و اصیل و هم اینکه در انتها تمام و کمال در اختیار خودش قرار بگیرد کما اینکه دیدیم همین رجوی به دکتر بنی صدر لقب “معتاد خمینی” داد و گفت که وی را از شورا اخراج کردیم در حالیکه علت در اعتراض دکتر بنی صدر به دیکتاتوری رجوی در این شورا بود.
اکنون شورای ملی مقاومت به طور شکلی و نهادی فراتر از سازمان است و در عمل تحت نظارت و کنترل یکجانبه رجوی است.
اما هدف واقعی از تشکیل چنین ائتلافی چه بود؟
تا امروز برای همه کسانی که کمترین آشنایی با نام مسعود رجوی دارند کاملا روشن شده رجوی با واژه هایی مثل نظر دیگران .. بحث آزاد .. انتخابات.. فرسنگ ها فاصله دارد. حتی یک رئیس جمهوری باسمه ای و بی محتوا را هم به کس دیگری بجز مریم نداده است.
حتی ولو صوری هم که شده رئیس جمهور خودخوانده وبی محتوا را هم نمی تواند چرخشی کند. در حالیکه اساس واژه رئیس جمهور به معنی چرخشی بودن آن هست وخانم رئیس جمهور مورد تایید رجوی از سی ام مهر سال هفتاد ودو تا به امروز یعنی بیست وپنچ سال حاضر نشده کرسی ریاست جمهوری بدون کاخ و وزیررا به کس دیگری بدهد در حالیکه متحد سوری خودشان یعنی اپوزیسیون سوریه بیشتر از اینها به دموکراسی پای بند هستند وهر شش ماه رئیس ائتلاف جای خود را به دیگری میدهد
تاسیس شورا در واقع قبل از اینکه از باور آقای رجوی به دموکراسی درآید از نیاز وی در میامد.
آن موقع نیاز به چهره هایی مثل بنی صدر داشت که عنوان ریاست جمهوری را با خود حمل میکرد که خیلی بار سیاسی به شورا میداد چون رجوی هنوز شناخته شده نبود و نه آوازه سیاسی ونه سواد و تجربه سیاسی کافی داشت ابتدا که هنوز بسیاری از شخصیت های سیاسی روز از رجوی شناخت کافی نداشتند به شورا پیوستند به امید اینکه اپوزیسیون یک سخنگو وبال سیاسی داشته باشد که بتواند در عرصه دیپلوماتیک حرف مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
اما خیلی زود اشخاص نامبرده فهمیدند که در این باصطلاح شورا نه از شورا ومشورت ونه از رأی ورای گیری خبری هست بلکه آقای رجوی یک بحث میاورد وبقیه باید قبول کنند اگر هم کسی جرات قبول کردن نداشت آنقدر رجوی توضیح میداد که گاه به روزها وهفته ها میکشید ونفر مخالف نظر ایشان، دیگر خسته میشد و نفسش می برید.
بنا براین همان سال های اولیه بسیاری از این اشخاص مثل اقای قاسملو .. بهمن نیرومند ،دکتر لاهیجی و اقای بنی صدر از شورای دست ساز رجوی جدا شدند. وبقیه را هم بنا به گفته خود رجوی با پرداخت مستمری ماهیانه کلان وماشین های مدل بالا وسفر های آنچنانی به کشور های مختلف نگه داشت وتمام این سالیان نشست های شورا هم مانند نشست های تشکیلاتی اشرف تبدیل به یک شو برای تعریف وتمجید از مسعود ومریم شده بود.
حتی زمانی که یکی از اعضای شورا یک سوال جدی از آنهایی که رجوی پسند نبود درسال ۱۳۷۶ در رابطه با انتخاب خاتمی ازایشان پرسید اینکه شما جطور میگویید انتخابات قلابی هست ولی نتیجه آن شکست خامنه ای در انتخابات هست ورژیم سه سره وشقه شده هست که رجوی را خوش نیامد وآن را تایید رژیم تعبیر کرد که منجر به خروج اقای متین دفتری وهمسر ایشان شد.
از آن به بعد دیگر هیچ کدام از اعضای شورا از ترس ازدست ندادن حقوق ماهیانه کلان جرأت ایستادن در مقابل اقای رجوی که هیج حتی طرح یک سوال جدی را هم نداشتند. بجز سالهای اخیر که باز چند تن از اعضای موثر شورا که هنوز شرافتی درشان باقی بود بر سر پافشاری غیر انسانی رجوی بر نگه داشتن اعضا در عراق بهدف به کشتن دادن آنها صدای اعتراضاشان بلند شد مثل آقای قصیم وروحانی وباستان سیر که شجاعانه بدون اعتنا به ضوابط ومعیارهای دست ساخته رجوی این تشکل من دراوردی را ترک کردند.
به دنبال آن رجوی چه مارک هاوتهمت ها که به آنها نزد ودر نشست های نوشتاری در لیبرتی اذعان کرد که تا بحال با پول های کلان وماشین های مدل بالا بوده که اینها را نگه داشته ولیستی از مبالغ پرداختی را در نشست ها نشان داد که بیشتر باعث آبروریزی برای باصطلاح شورای ملی مقاومتش شد.
امروزه حتی بسیاری از همان حقوق بگیرها حاضر به همان مجیز گویی هم نیستند وتنها اینکه اسمشان در شورا باشد برای رجوی کافیست مثلا مدت هاست که هیچ اثری از اعضای شورا نه در سیما ونه در سایت های اصلی وپوششی سازمان نیست خبر ها از نارضایتی شدید اقای گنجه ای میرسد.
یک اقدام بسیار مسخره از اقای رجوی در طرح باصطلاح گشترش شورا این بود که حدودا سال ۱۳۷۱ بود که رجوی چند صد نفر از اعضای سازمان را وارد شورا کرد چون تا آن موقع همیشه پز این را میداد که در شورا سازمان مجاهدین با آنهمه عرض وطول یک رای دارد شخصیت هایی هم که فقط خودشان ر ا نمایندگی میکنند هم یک رای دارند وبا این ترتیب هر رای کشی که میشد صدها دست در تایید رجوی ومریم بلند میشد وبه این میگفتند دسته کورها طرف شدن.
این طور رجوی را اعضای شورا را به سخره میگرفت در هر نشست شورا هم عقده گشایی های خودش را علیه اعضای شورا با توهین و تحقیر بیان میکرد یک بار علیه مهدی سامع گفته بود یک جلسه را از او پشتیبانی نکردیم وتنها با لیوان یک بارمصرف از میهمانان پذیزایی کرد عمدا کردیم که بفهمد بدون ما اشلش همان لیوان یک بار مصرف هست.
یک بار علیه منوچهر هزار خانی که چرا حتی یک بار هم که شده عکس مریم را در نشریه ایران زمین چاپ نکرد وما هم تعطیلش کردیم.
علیه خانم متین دفتری که تا بخواهید چون گفته بود زنان زیادی هستند که در عرصه سیاست توانمندی هایشان را نشان داده اند که این یکی نه به مسعود ونه به مریم خوش نیامدد وهر باز در هر نشستی عقده گشایی هایش شروع میشد.
امروزه دیگر بحدی این شورای دست ساز در استانه فروپاشی هست که حتی رجوی دیگر مجیز گویی هم نخواسته بلکه فقط افراد شورا را ترک نکنند برایش کافیست وکسی دیگر مدت ها هیچ موضع گیزی ومصاحبه ای ندیده است
خیلی زود بسیاری از جریانات پیوسته به شورا فهمیدند که تشکیل شورا نه نیاز جنبش و انقلاب بلکه نیاز خود شخص رجوی بوده است وی نیازی به یک ویترین سیاسی برای بزک کرده پنهان کردن ماهیت توتالیتر وفرقه ای داشت.
در تمامی جلسات شورا ما حتی یک مورد ندیدیم که کسی نظر مخالف اقای رجوی بیان و در آن استدلال بیاورد اگر هم کسی نظری مخالف داشت باید آنقدر مواظب می بود وبا احتیاط بیان میکرد که به رجوی ومریمش نخورد .
صدها چماقداری که رجوی به شورا حتی از داخل خود سازمان به اسم معلم و تاجر و … وارد کرده بود هم مزید بر علت شده بود این همانهایی که حرف های خودش را از زبان آنها بیان میکرد چون وقتی میخواست پز دموکراتیک بدهد وسوالی منفی برای بحث های خودش می آورد.
این قبیل افراد که چماقداران ورژن شورایی بودند بحث های ایشان را پشتیبانی می کردند یا اگر کسی نظری غیر از انکه مطلوب رجوی ها بود ورجوی مصلحت نبود خودش جواب دهد این ها بلند شده و فرد را سرکوب میکردند.
البته بودند کسانی هم که افراد ساده ای بودند که عضو شورا بودند مثل هنرمندان ونسبت به آقای رجوی آشنائی نداشتند وواقعا فکر می کردند که رجوی یک فرد پای بند به دموکراسی هست وبدون اطلاع واشراف سوالاتی طرح میکردند که رجوی از عهده جواب بر نمی آمد چند صد عضو سازمان را که در نقش چماقداری داشتند دراین گونه مواقع مصرف وکاربرد داشتند.
این ایده از داخل تشکیلات سرمشق گرفته بود که یکی از شیوه های سرکوب تشکیلاتی بود که به شورا هم رسیده بود .بنا براین مشاهده می کنید که شورا هم چیزی نبود جز امتداد تشکیلات توتالیتر رجوی که مقداری رنگ ولعاب سیاسی داشت.
بلاخره فکر کنم وضعیت شورا هم به نقطه ای برسد که دیگر مریم توان جمع وجور کردن آن را نداشته باشد وخود رجوی مجبور شود وارد شود همینطور که بعد ازفرار چند تن از مسئولان بالا در آلبانی وهمچنین تعدادی از زنان که نشان از فروپاشی محتوم تشکیلات می دهد باز خود رجوی که از شدت شکست خروج از عراق که کابوس همیشگی اش بود سر در لاک برده بود مجبور شد خودش نشست های مستقیم آنلاین برگزار کند . شاید برای شورای دست سازش هم ته خط همین کار را باید بکند.