روابط آشکار و پنهان مسعود رجوی و سایر رهبران سازمان مجاهدین با شخص صدام حسین، ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت صدام بر کسی پوشیده نیست. سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی به همراه مریم رجوی، مهدی ابریشمچی، محمد سید المحدثین، عباس داوری و سایر رهبران مجاهدین به عراق رفتند. این مسئله در تمامی خبرگزاری های آنزمان از جمله در نشریات مجاهدین ثبت شده است.
ملاقات مسعود رجوی و صدام حسین در بغداد که از طرف مجاهدین با عنوان دیدار صلح بیان شده، تشدید سال ها جنگ و ویرانی در مناطق مرزی و شهرهای داخل ایران بود.
ویدیوی ملاقات مسعود رجوی با صدام حسین از کانال یوتیوب مجاهدین خلق
گرچه افراد نظامی سازمان مجاهدین از سال ۱۳۶۰ در نواحی مرزی ایران و عراق حضور داشتند و عملیات های پراکنده ای نیز انجام می دادند، اما از سال ۱۳۶۴ به اعزام واحد های عملیاتی و تروریستی به داخل شهرهای بزرگ ایران مبادرت نمودند که رعب و وحشت زیادی ایجاد نموده بود. اما از سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی با حضور در کنار صدام حسین قصد عملیات های بزرگتر و ضربه های بزرگتر داشت تا بتواند حکومت ایران را در همکاری مشترک با صدام حسین ساقط نماید.
در آن ایام که سازمان بطور مستقیم درگیر عملیات هایی در نواحی مرزی و شهرهای ایران بود، بخش روابط خارجی مجاهدین با مسئولیت مستقیم مهدی ابریشمچی، عباس داوری و احمد افشار در ارتباط تنگاتنگ با ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت عراق قرار داشتند.
آنها هر ماه یک یا دو بار جلسات مشترک برگزار می نمودند. جلسات مشترک مجاهدین با سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین برای تحویل دهی اطلاعات جمع آوری شده مجاهدین از ارتش و مکان های نظامی و… برگزار می گردید.
ویدیو هایی از فروش اطلاعات نظامی ایران، توسط مجاهدین خلق به سازمان اطلاعات و امنیت عراق در بغداد
در این جلسات که نمایندگانی از سازمان مجاهدین اعم از؛ مهدی ابریشمچی، عباس داوری، احمد افشار و … حضور داشتند، اطلاعات نظامی و سری ایران به سازمان اطلاعات وامنیت صدام حسین فروخته می شد.
سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین پس از طبقه بندی اطلاعات، آنها را به مراکز مختلف نظامی و سیاسی عراق ارسال می نمود. صدام حسین و ارتش عراق بر اساس اطلاعات بدست آمده از سازمان مجاهدین که آن را بسیار دقیق می دانستند، طرح ها و تهاجم نظامی خود را برنامه ریزی نموده و در عملیات های نظامی علیه ایران استفاده می کردند.
بر اساس نقشه اطلاعاتی که مجاهدین خلق در همان جلسات به سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین فروخته بودند، قرار بود ارتش ایران از نواحی مرزی سردشت به عراق تهاجم کند. مکان های پشتیبانی عملیات ارتش ایران در مناطقی از شهر سردشت بود، که به گفته مجاهدین برای عدم شناسایی تحت پوش مکان های اجتماعی قرار داشت.
صدام حسین که در آن ایام دست پایین را در جبهه های جنگ داشت، با استفاده از اطلاعاتی که مجاهدین خلق داده بودند، می خواست درسی فراموش ناشدنی به ارتش ایران بدهد. او از آنجا که می دانست اگر حمله ایران از جبهه سردشت صورت گیرد نمی تواند با آن رویارویی نماید، به همین دلیل دستور داده بود که تمامی مراکز مهم بیرون و داخل شهر بمباران شیمیایی شوند.
بالاخره راس ساعت ۱۶:۳۰ روز یکشنبه هفتم تیر ماه ۱۳۶۶، حمله هوایی ارتش صدام حسین به سردشت آغاز شد. چند فروند هواپیمای جنگی ارتش آنروز عراق، ۷ بمب شیمیایی خردل در نقاط مختلف شهر انداختند که ۲ بمب در بازار شهر و ۲ بمب در دیگر مناطق مسکونی افتاد. ۳ بمب دیگر نیز در باغهای مجاور شهر فرود آمد.
تصاویری از فاجعه بمباران شیمیایی سردشت توسط نیروی هوایی ارتش صدام حسین
طبق آمارهای رسمی، از شهر ۱۲۰۰۰ نفری آنروز سردشت، ۸۰۲۵ نفر مصدوم شدند. از این تعداد حدود ۴۵۰۰ نفر نیاز به درمان فوری داشتند. از آن مجموعه ۱۵۰۰ مجروح نیاز به بستری با ابزار ویژه پزشکی در بیمارستان ها داشتند.
کل آمار شهدا ۱۳۰ نفر بود که ۲۰ نفر از آنها در همان دقایق و ساعات نخستین پس از بمباران شهید شدند ،۱۰ نفر در حین انتقال از سردشت به شهادت رسیدند و ۱۰۰ نفر طی مدت یک ماه پس از حادثه بتدریج در بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای مختلف کشور به شهادت رسیدند. هنوز صد ها مجروح و بازمانده آن حملات از بیماری های مختلف رنج می برند.
سازمان مجاهدین خلق نه در آن ایام و نه پس از آن، هیچ وقت فاجعه حمله شیمیایی صدام به سردشت در تاریخ 7 تیر 1366 را محکوم نکرد.
از طرفی پیرامون این جنایت جنگی، گزارشات متعددی به انضمام تصاویر دلخراش قربانیان حادثه به شورای امنیت سازمان ملل ارسال شد، اما سازمان ملل نیز اقدامی جدی بعمل نیاورد.
اکنون با گذشت ۳۰ سال از جنایت جنگی مشترک صدام حسین و سازمان مجاهدین خلق علیه مردم سردشت، اسنادی در آمریکا منتشر شده که نشان می دهد آمریکا با حملات شیمیایی صدام حسین علیه ایران همراه و همگام بوده است.
وب سایت بی بی سی فارسی در این باره، تنها بخشی از اسناد افشا شده را طی مقاله ای از حسین باستانی منتشر نموده و به نقش مجاهدین خلق در آن فاجعه نپرداخته است؛
اسناد همراهی آمریکا با حملات شیمیایی عراق علیه ایران
امروز سیامین سالگرد حمله شیمیایی ارتش عراق به شهر کُردنشین سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶ است. این حمله هزاران مصدوم و بیش از ۱۱۰ کشته بر جای گذاشت. با وجود حملات شیمیایی مکرر عراق علیه نیروهای ایرانی، ماجرای سردشت نخستین مورد حمله شیمیایی به یکی از شهرهای ایران بود.
“مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس” سال پیش، در گزارشی یادآوری کرد که در پی بمباران سردشت، ایران اخبار این حمله را رسانهای نکرد چون نگران بود سبب “ایجاد ترس و وحشت عمومی” شود. رسانه ای نشدن ماجرای سردشت در ایران باعث شد تا این واقعه، عمدتا از دید افکار عمومی پنهان بماند. در چنین فضایی، تعجبی ندارد که در منابع موجود درباره جنگ ایران و عراق، اشارات مختصری به حمله شیمیایی سردشت شده است.
پوشش رسانه ای بسیار ناچیز ماجرای سردشت در داخل ایران، در شرایطی بود که قدرت های جهانی نیز انگیزه ای برای برجسته کردن تخلفات جنگی عراق نداشتند.
ماجرای سردشت، ویژه در بستری از بی تفاوتی ایالات متحده نسبت به استفاده عراق از سلاح های شیمیایی علیه ایران صورت گرفت. بی تفاوتی همراهانه ای که مدتی بعد، به بمباران شیمیایی حلبچه با بیش از ۵ هزار کشته منجر شد.
حمله شیمیایی عراق به سردشت، مشخصا ۹ ماه پس از آن صورت گرفت که واشنگتن، حتی تلاش اکثریت اعضای شورای امنیت را برای صدور یک بیانیه (و نه قطعنامه) در محکومیت استفاده از سلاح های شیمایی از سوی عراق وتو کرده بود.
گزارش حاضر، مروری دارد بر نقشی که دولت آمریکا، در سکوت جامعه جهانی در مقابل استفاده صدام حسین از اسلحه شیمیایی علیه ایران بازی کرده است.
اطلاع آمریکا از فعالیت های شیمیایی عراق
شش ماه مانده به سرنگونی حکومت صدام حسین، جورج بوش در بخشی از سخنرانی ۷ اکتبر ۲۰۰۲ خود در توجیه حمله به عراق گفت: “صدام حسین دستور انجام حملات شیمیایی علیه ایران و بیش از ۴۰ روستای عراق را داد. این حملات، منجر به کشته و زخمی شدن حداقل ۲۰ هزار نفر شد.”
استفاده عراق از سلاح های شیمیایی علیه ایران، موضوعی نبود که دولت ایالات متحده به تازگی در جریان آن قرار گفته باشد. با وجود این، واشنگتن تا زمانی که جنگ ایران و عراق ادامه داشت، درعمل مخالفتی با استفاده صدام حسین از اسلحه شیمیایی نشان نداد.
نشریه فاینانشال تایمز در ۲۳ فوریه ۱۹۸۳، به گزارشی از سازمان اطلاعات نظامی ایالات متحده (دی آی ای) در سال ۱۹۸۰ اشاره دارد که مطابق آن، بغداد حتی از پیش از پیروزی انقلاب ایران، یعنی از اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی، “فعالانه” در صدد به دست آوردن سلاح های شیمیایی بوده است.
عراق از سال ۱۹۸۲، که ایران پس از آزادی خرمشهر وارد خاک این کشور شد، به استفاده از سلاح های شیمیایی علیه ایرانی ها پرداخت و در سال ۱۹۸۳، استفاده از این سلاح ها را به طرز قابل ملاحظه ای افزایش داد.
روزنامه واشنگتن پست، در گزارشی در ۴ سپتامبر ۲۰۱۳، یادآوری کرده که دولت رونالد ریگان نیز از سال ۱۹۸۳ و به دنبال تلاش های ایران برای تصرف بصره، مصمم شده بود جلوی پیروزی تهران را در جنگ بگیرد.
تصمیم دولت ایالات متحده برای حمایت از عراق، در دستورالعمل امنیت ملی شماره ۱۱۴ ایالات متحده به تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۸۳ توضیح داده شده، که یکی از معدود تصمیم های سیاست خارجی زمان رونالد ریگان است که هنوز طبقه بندی محرمانه دارد. واشنگتن پست به نقل از برخی از مسئولان دولتی سابق ایالات متحده نقل نوشته این دستورالعمل، تصریح داشته که باید با استفاده از “هر اقدام لازم و قانونی” جلوی شکست عراق در مقابل ایران گرفته شود.
بنا بر یک گزارش تحقیقی نشریه آمریکایی فارین پالیسی در ۲۶ اوت ۲۰۱۳، مصاحبه با افسران سابق اطلاعاتی آمریکا و اسناد سازمان سیا که در سال ۲۰۱۳ از طبقه بندی محرمانه خارج شده نشان می دهند آمریکایی ها از آغاز ۱۹۸۳ به “شواهد قطعی” استفاده عراق از سلاح های شیمیایی دسترسی داشته اند.
روزنامه نیویورک تایمز در ۳۰ مارس ۱۹۸۴، از قول مقام های اطلاعاتی نوشته است بر مبنای “شواهدی که خدشه ناپذیر به نظر میرسند” عراق در جنگ با ایران “از گاز اعصاب استفاده کرده و ساخت مراکز بزرگ برای تولید انبوه گازهای کشنده شیمیایی را به پایان رسانده است”.
همچنین بعد از بمباران شیمیایی حلبچه (در اکتبر ۱۹۸۸)، کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا گزارشی را تحت عنوان “استفاده از سلاح های شیمایی در کردستان: آخرین حمله عراق” منتشر کرده که تصریح دارد بین سال های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ “عراق به طور مستمرو موثر از گازهای سمی علیه ایران استفاده کرده است”.
واشنگتن پست نیز در گزارشی در ۴ سپتامبر ۲۰۱۳، یادآوری کرده که در نوامبر ۱۹۸۳، یک مسئول ارشد وزارت امور خارجه به وزیر وقت، جورج شولتز، گفته است گزارش های اطلاعاتی آمریکا از استفاده نیروهای عراقی از گلوله های شیمیایی علیه ایرانی ها “به صورت تقریبا روزانه” حکایت دارند (استفاده از تسلیحات شیمایی در مقیاس بزرگ، در موارد خاص صورت گرفته اما شواهدی وجود دارد که عراقی ها مستمرا از گلوله های توپ یا خمپاره دارای ترکیبات سمی استفاده کرده اند که شاید بسیاری از آنها برای ازمایش کردن تاثیرات این مواد بوده).
واشنگتن پست، در گزارش جداگانه ای که سه ماه پیش از حمله ایالات متحده به عراق در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۲ منتشر شده، از وجود اسناد حاکی از موافقت رونالد ریگان و سپس جورج بوش (پدر) با فروش “مواد شیمیایی سمی و ویروس های کشنده بیولوژیک” به دولت صدام حسین خبر داده است. موادی که البته، دارای کاربرد دوگانه نظامی و غیرنظامی بوده اند.
به گزارش لس آنجلس تایمز (۱۳ فوریه ۱۹۹۱) یکی از این تولیدات دارای کاربرد دوگانه، هلیکوپترهایی بود که در سال ۱۹۸۳ به عراق فروخته شد و سپس، برای انجام حملات شیمیایی علیه کردهای عراق در سال ۱۹۹۸ مورد استفاده قرار گرفت.
تمام اینها در حالی بود که جنگ ایران و عراق، چند بارروسای وقت شورای امنیت با صدور بیانه های غیرالزام آور عراق را به خاطر استفاده از سلاح های شیمیایی محکوم کردند. اما این شورا، به خاطر نفوذ و حق وتوی قدرت های بزرگ، هیچ گاه نتوانست با صدور قطعنامه الزام آور عراق را به خاطر استفاده از این سلاح ها محکوم کند.
در یکی از آخرین تلاش ها پیش از حمله سردشت، در ۲۱ مارس ۱۹۸۶، تلاش اکثریت اعضای شورای امنیت برای تصویب یک بیانیه در محکومیت حملات شیمیایی مکرر عراق علیه نیروهای ایرانی، با رای منفی ایالات متحده ناکام ماند. ۱۰ کشور دیگر عضو شورا به این متن رای مثبت دادند و کشورهای بریتانیا، فرانسه، استرالیا و دانمارک، در رای گیری شرکت نکردند.
از سردشت تا حلبچه
بی تفاوتی جهانی نسبت به استفاده مکرر بغداد از سلاح های شیمیایی، حدود هشت ماه پس از بمباران سردشت به پرتلفات ترین بمباران شیمیایی یک شهر در تاریخ جهان منجر شد.
در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶، ارتش عراق شهر کردنشین حلبچه در کردستان عراق را، به تلافی همکاری عده ای از کردها با نیروهای ایرانی بمباران شیمیایی کرد و حداقل ۵ هزار نفر را کشت. تعداد کشته شدگان حلبچه، تا ۶۸۰۰ نفر نیز گفته شده است.
بعد از بمباران حلبچه، شورای امنیت به مدت ۷ هفته موضعی در مقابل این حمله نگرفت. حتی پس از آن هم، از مقصر دانستن حکومت صدام حسین خودداری کرد و درعوض، به محکوم کردن “ادامه استفاده از سلاح های شیمیایی در مناقشه میان جمهوری اسلامی ایران و عراق” پرداخت. شورای امنیت، در ادامه از “هر دو طرف” خواست از “استفاده بیشتر از سلاح های شیمیایی خودداری کنند”.
وشنگتن پست در بررسی مفصلی که در ۱۷ ژانویه ۲۰۰۳ منتشر کرده تاکید دارد که تحلیل هزاران سند پلیس مخفی عراق که (قاعدتا بعد از جنگ اول خلیج فارس) به دست آمریکایی ها افتاده، اسناد ازطبقه بندی خارج شده دولت آمریکا و مستندات دیگر نشان می دهد که آمریکا شکی نداشته حمله شیمیایی به حلبچه کار عراق بوده است.
بعد از این حمله شیمیایی، ایران که شهر را در اختیار داشت، انبوهی از خبرنگاران غربی را به حلبچه دعوت کرد. صحنه های تکان دهنده شهر، به فاصله چند روز در بخش های خبری اصلی شبکه های تلویزیونی دنیا و از جمله آمریکا به نمایش در آمد.
با وجود این، موضع واشنگتن بعد از حمله شیمیایی عراق به حلبچه این بود که ایران نیز حمله سهم داشته و مقام های وزارت جنگ، در مصاحبه های گوناگون با شبکه های خبری، بر این ادعا پافشاری کردند. یک سند دولت آمریکا که در سال ۲۰۰۳ از طبقه بندی محرمانه خارج شده نشان می دهد که دیپلمات های آمریکا دستورالعملی را از وزارت خارجه دریافت کرده بودند که بر لزوم پافشاری بر این موضع در گفتگو با متحدان آمریکا و پرهیز از “بحث درباره جزئیات” تاکید داشته است.
مجله فارین پالیسی، در گزارشی در ۲۶ اوت ۲۰۱۳، حتی به توضیح اسنادی پرداخته که از نقش غیرمستقیم آمریکا در اقدامات ارتش عراق در کردستان عراق در ماه های پایانی جنگ حکایت دارند.
مطابق این اسناد در سال ۱۹۸۸، ماهواره های جاسوسی آمریکا کشف کرده بودند که ایران با استفاده از شکافی در خطوط دفاعی عراق، در آستانه یک پیروزی استراتژیک مهم است. به نوشته فارین پالیسی دولت آمریکا در این مقطع، با “اطلاع کامل” از اینکه ارتش عراق برای متوقف کردن ایرانی ها از سلاح های شیمیایی استفاده خواهد کرد، محل استقرار نیروهای ایرانی را به عراقی ها اطلاع داده است.
هرچند فارین پالیسی مشخص نکرده در چه ماهی از سال ۱۹۸۸ ایران قصد نفوذ استراتژیک به داخل عراق را داشته، اما تنها عملیات تهاجمی بزرگ ایرانی ها در سال ۱۹۸۸، عملیات والفجر ۱۰ بوده که در اسفند ۱۳۶۶ (مارس ۱۹۸۸) صورت گرفته و تصرف شهر حلبچه در کردستان عراق، از جمله دستاوردهایش بوده است.
در نتیجه، به نظر می رسد اطلاع آمریکا از واکنش شیمیایی عراق به عملیات در دست انجام ایران در سال ۱۹۸۸، درواقع پیش بینی همان چیزی بوده که در عمل، به فاصله کوتاهی در حلبچه اتفاق افتاده است.
سرانجام سلاح های شیمیایی عراق
چشم پوشی ایالات متحده نسبت به سلاح های شیمیایی حکومت صدام حسین، پس از حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید.
حکومت عراق، بعد از حمله به کویت و بیرون رانده شدن از این کشور در سال ۱۹۹۱، مجبور به انهدام سلاح های کشتار جمعی خود شد.
عراق در ابتدا، بخش کوچکی از توان شیمیایی خود را برای استفاده احتمالی علیه ایران در صورت درگیری مجدد نگه داشت، اما اندکی بعد از شکست کامل در جنگ خلیج فارس، از ترس تبعات نگاهداری سلاح های ممنوعه، این سلاح ها را هم منهدم کرد.
دستگاه های اطلاعاتی ایالات متحده، به خوبی از فرایند انهدام سلاح های ممنوعه بغداد مطلع بودند.
با وجود این، بعد از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ طیفی از سیاستمداران تاثیرگذار آمریکایی، از دیک چنی معاون اول رئیس جمهور و دونالد رامسفلد وزیر دفاع گرفته تا نهایتا شخص جورج بوش (پسر)، به دفاع از حمله به عراق به بهانه در اختیار داشتن سلاح های کشتار جمعی و نیز ارتباط با القاعده پرداختند.
توضیح دلایل اصرار چنین سیاستمدارانی بر حمله به عراق، نیاز به گزارش جداگانه ای دارد، اما شواهدی موجود است که نشان می دهد مدافعان این حمله، از همان روز ۱۱ سپتامبر، تصمیم خود را برای زمینه سازی چنین حملهای گرفته بودند.
تصمیمی که در فرصت یک و نیم ساله میان حملات ۱۱ سپتامبر تا حمله به عراق، دولت و سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا، به توجیه آن بر مبنای “ادعاهای جاسوسی” بهکلی بیاعتبار پرداختند.
۲۸ ژوئن ۲۰۱۷ – محمد علوی