در مورد انتقاد آقای اردشیر پرهیزکاری
آقای اردشیر پرهیزکاری، با سلام
دوست عزیز از اینکه باعث ناراحتی و بهم ریختگی شما شدم، جدا و صادقانه و از صمیم قلب از شما معذرت خواهی کرده و پوزش می طلبم.
شما درست حدس زدید، قضاوت من در مورد شما بر اساس گفته ها و تبلیغاتی بود که در مناسبات بر علیه جداشده ها مطرح میشد و خودت هم میدانی که چه فضا و رویکردی نسبت به این موضوع در آن جا حاکم بود.
من هم بعد از خروج شما، از وضعیت شما اطلاع کافی نداشتم و بطور پراکنده از افراد دیگر مطالبی را میشنیدم. به هر حال بخاطر قضاوت عجولانه ام در مورد شما مجددا از شما معذرت می خواهم.
همچنان که تاکنون در نوشته های خود اشاره کرده ام، اگر اشتباهی در هر زمینه داشته باشم، با صداقت از خودم انتقاد میکنم و انتقاد درست هر کسی را هم که نیت خیر داشته باشد میپذیرم. تفاوت ما با رجوی و باندش در همین است که او خود را عاری از خطا می داند و اگر هم به او انتقاد شود می خواهد نفر مقابل را حذف کرده یا خرد و خمیر کند. ما که خود قربانی چنین سیستمی هستیم اگر اشتباه کنیم، نباید از بیان آشکار و علنی آن ترسی به دل راه دهیم. از شما بخاطر نوشته تان ممنونم. به من کمک کردید تا بخشی از حقیقت را که ندیده بودم، یعنی آن قسمتی که باید از زبان خود شما شنیده می شد را بتوانم از زبان خودتان بشنوم و ببینم.
در مورد بعضی مطالبی که در نوشته خود در باره من به آن اشاره کرده اید باید بگویم از نظر من درست نیست و شما اشتباه میکنید. من در کلاسهای شما شرکت نداشته و هرگز تحت مسئول خواهری که اسم برده اید نبوده و ایشان را نمیشناسم. در قرارگاه موزرمی مسئول مستقیم من مرضیه ایمانژاد بوده و مسئول او فرح مبصری و مسئول قرارگاه زهره قائمی بود. (وی بعدا به جای فرح، فرزانه میدانشاهی آمد که همیشه با همه آنها نزاع داشتم. به قول خودشان نفر روی میزشان بودم.)
از اینکه اشاره به شرکت در سرکوب و تحقیر در نشستها و مختصات من کرده و سئوال کرده اید، بایستی بگویم که من حتی قبل از جریان دستگیری و زندان سال 73 در اشرف همیشه مخالف زیرِ ضرب گرفتن همرزمانی بودم که در نشست سوژه می شدند. بعد از دستگیری و زندان در سال73 در اشرف بیشتر و بیشتر هم موضوع روی میز مسئولین بودم و در خیلی از نشستها هم شرکت نمیکردم (مثل خود شما) و یا اگر به زور شرکت میکردم کاملا پاسیو و شنونده بودم. در جریان محاکمات باقرزاده هم تماما پاسیو بودم و هرگز از کسی کوچکترین انتقادی هم نکردم، چرا که خودم مخالف همه ی خیمه شب بازی رجوی بودم تا چه رسد به شرکت فعال در محاکمه ی وحشتناک شما، در غیر این صورت از شما تجلیل نمیکردم. الان هم شما را بخاطر آن مواضع اصولی، آنهم در مقابل شخص مسعود رجوی و در آن سالن با تقریبا 5000 نفر شرکت کننده می ستایم. با نگاه امروزم اگر بخواهم از خودم انتقاد کنم، باید بگویم ای کاش آن روز به حمایت از شما بلند می شدم. شاید اگر هر کدام از ما مثل تو در مقابل رجوی و باندش مقاومت می کرد، یا بجای پاسیو بودن، در دفاع از کسی که سوژه شده و به او حمله می شد دخالت فعال کرده و از او حمایت می کرد، رجوی نمی توانست آنهمه گستاخ شود و مبارزه یک نسل را بازیچه خودش قرار دهد و کار را به اینجا بکشاند.
در مورد دیگر کلمات و جملاتی هم که به کار بردید، می فهمم که از روی ناراحتی شما بوده که به شما حق میدهم و شخصا به دل نمیگیرم، چرا که به قول خودتان دعوای فردی با کسی نداریم، و همه، قربانی یک باند تبهکار هستیم که عمر و زندگی ما را بازیچه قدرت طلبی های خودش کرد و بالاتر از همه به اعتقادات و اعتماد ما، خیانت کرده است.
در مورد ایمیلی که گفته اید برای من فرستاده بودید، صمیمانه میگویم که من از شما ایمیلی دریافت نکرده ام و اگر چنین بود من حتما به شما جواب می دادم و خیلی هم خوشحال میشدم که با هم گپی بزنیم. من نمیدانستم که شما کجا هستید و از اینکه گفتید در آلمان زندگی می کنید و مشغول هستید و بسیار هم موفق هستید، خیلی خوشحال شدم و به شما تبریک گفته و برایتان آرزوی موفقیت بیشتر و سلامتی و پایداری دارم. در ضمن من هیچ قصد اهانتی به کسی نداشته و در حد من نیست که کسی را وادار به موضع گیری در قبال ظلم و ستمی که در مناسبات باند تبهکار به او روا شده، کنم، موضع گیری در این مورد به تصمیم و تشخیص هر فرد بستگی دارد.
ولی در مورد ظلم و ستمی که در حق شما اعمال شده و من اطلاع نداشتم، از این بابت هم صادقانه میگویم که خیلی متاسف شدم و با شما ابراز همدردی میکنم.
در خاتمه باز هم امیدوارم که معذرت خواهی مرا صمیمانه و دوستانه تلقی کرده و هر کدورتی که ایجاد شده را فراموش کنید و برایتان موفقیت هر چه بیشتر در همه امورات زندگیتان را آرزو می کنم.
جمال عظیمی: جمعه 13 جولای 2014
منبع:پژواک ایران
به دوست عزیزم جمال
جمال عزیز که این بار به دلیل صداقتت عزیزی
از همین پاسخ بی ریا و صادقانه ات معلوم است که در مورد بی ریا بودن و صداقتت اشتباه نکرده بودم. من تو را از دوران تشکیلات به خوبی می شناسم و از آنجا که بیشتر در ستاد مخابرات و ارتباطات بودم و از آنجا که فقط به عنوان مربی با سایر نیروهای رزمی در ارتباط بودم، تا آنجا که حافظه ام یاری میکند (بعد از حدود بیست سال) احتمالا باید در کلاسهایم بوده باشی (باز هم اگر اشتباه نکنم در کلاس بیسیم های زرهی و سیستم های رمزگذار دیجیتال) ولی اگر خود میگویی نبودی باور میکنم و احتمالا من اشتباه میکنم.
در مورد وضعیتت در تشکیلات یکی از افرادی که از قرارگاه موزرمی به همایون آمده بود شنیدم. در این مورد هم با توجه به اینکه با شناخت قبلی ام تو را فردی بی شیله پیله می دانستم همانجا هم که شنیدم خیلی دلگیر شدم. باز هم ممکن است در تشابه اسمی با فرد دیگری اشتباه گرفته باشم. مثلا در نوشته قبلی ام اسم یکی از افراد (که وضعیتش تشکیلاتی اش فعلا بماند و حتی 3 سال را با هم در یک تیم و یک آسایشگاه بودیم) را به نام علیرضا زیبا گفتم که بعد یادم آمد اسمش نصرالله زیبا بود.این را کمی هم به پای عوارض سن و سال و گذشته آشفته ای که داشتیم بگذار. ولی وقتی به زبان خودت میگویی و از جملاتت هم به خوبی صداقت در گفتارت پیداست باز هم حرفت را کاملا میپذیرم و ضمن گرفتن پاسخ سوالاتم از اینکه به گفته خودت در آنجا در برابر این اشتباه همراه تشکیلات نبودی احساس آرامش بهتری دارم و خوشحالم.
در مورد درشتی ها و تندی هایم نیز فکر میکنم گاهی وقتها شاید لازم باشد که واقعیتها خیلی برجسته تر و سخت تر به رویمان بخورد تا واقعا بیدارمان کنند، ولی اگر باعث رنجشت شده از تو طلب بخشش میکنم چون هدفم شخص تو و یا حتی شخص بخصوص دیگری نبود بلکه هدف من زیر انتقاد بردن یک شیوه نگاه و تنظیم غلطی است که خیلی هم مرسوم شده.
در مورد ایمیل باید بگویم که خیلی تلاش کردم که پیدایت کنم و تنها ردی که از تو پیدا کردم آدرس فیس بوکی ات بود که اتفاقا چند نفر از دوستان دیگر که میشناختم هم جز لیست دوستانت بودند. برای برخی از آنها نیز پیام دادم ولی پاسخی نیامد.(می توانی از آنها هم سوال کنی). با اینکه در فیس بوک زیاد فعال نیستم، و همچنین خارج از دایره کاملا خانوادگی و شخصی هیچ فرد دیگری در لیست دوستانم نیست با توجه به همان بی ریایی و صداقتی که از تو سراغ داشتم از نظرم اشکالی نداشت که تو را هم جزو لیست دوستانم وارد کنم. فکر میکنم بعد از این همه سال تو دومین نفری بودی که برایش پیام دادم و خواستم که ارتباط بگیرم. در فیس بوک دو بار برایت پیام و درخواست دوستی فرستادم وحتی در همان پیام شماره تلفن خودم را برایت نوشتم ولی جوابی نیامد.
هر چند از تکرار برخی اصطلاحات آنجا بیزارم ولی فکر میکنم در عین حالی که در این نوشته ها برخی موضوعات بصورت عمومی وعلنی و بدون شیله پیله نقد و روشن شد ما هم با هم صفر صفر هستیم و تا آنجا که به من بر میگردد برایم بسیار محترمی.
برایت آرزوی بهترین ها و موفقیت روز افزون دارم.
اردشیر پرهیزکاری
ژوئن 2014
منبع:پژواک ایران