ناصر میناچی هم درگذشت. در میان مطالبی که در وصف او نوشته شد، متأسفانه پیام تسلیت مریم رجوی و مقالهی محمد اقبال یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در سایت «همبستگی ملی»، نمونههای کاملی است از تزویر و ریا و دورویی.
در فرهنگ رهبری عقیدتی مجاهدین، جایی که نیاز به مطرح شدن هست، میتوان از درگذشتگان سوءاستفاده کرده و طلبکار هم شد که «عاقبت به خیرشان» کردیم.
مسعود رجوی برای اثبات و تأیید خود در دیماه ۱۳۸۸ با یک تأخیر ۲۸ ساله، خبر از دریافت پیام تسلیت دکتر علی امینی و دکتر احمد مدنی در رابطه با شهادت اشرف ربیعی و موسی خیابانی در سال ۶۰ داد. بدون آن که توضیح دهد نامبردگان در چه شرایطی پیام فوق را ارسال داشته و هنگام مرگ چه نظری نسبت به شخص او داشتند.
سیاست استفاده از نام درگذشتگان، هنگام مرگ مهندس بازرگان، توسط مسعود رجوی برای اولین بار بهکار گرفته شد. در حالی که وی کتابی ۵۰۰ صفحهای علیه بازرگان نوشته بود و در طول بیش از یک دهه اتهامی نبود که علیه وی مطرح نکرده باشد.
دکتر یحیی نظیری کفیل وزارت کشاورزی در «دولت موقت» بازرگان که فوت کرد، مریم رجوی لباس عزا به تن کرد! و اعضای شورای ملی مقاومت و تعدادی از فرانسویها را نیز به اورسورواز دعوت کرد و از زبان حمید اسدیان و مصطفی نادری یک زندانی سیاسی سابق به خدمت درآمده، چه دروغها که در مورد پیرمرد به هم نبافتند.
مریم رجوی بعداً درگذشت آیتالله منتظری را نیز تسلیت گفت! مجاهدین پس از انتشار خاطرات زندانم، نزد هوادارانشان یکی از گناهان من را نگاه مثبتم به آیتالله منتظری میشمردند.
دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی که فوت کرد دوباره مریم رجوی دست به کار شد و پیامی به شرح زیر صادر کرد و بر «حمایتهای سیاسی و كمكهای بیدریغ آقای صدر حاج سید جوادی در بَدو انقلاب ضد سلطنتی از مجاهدین» تأکید کرد:
»پیام تسلیت بمناسبت درگذشت آقای صدرحاج سیدجوادی
۱۱ فروردین 1392
صبح امروز آقای احمد صدر حاج سید جوادی، نخستین وزیر كشور بعد از انقلاب ضدسلطنتی و هم چنین وزیر دادگستری در دولت بازرگان، در تهران – بیمارستان آبان درگذشت. آن مرحوم كه به هنگام در گذشت 96 سال داشت، در دوران دیكتاتوری شاه از وكلای نامدار مخالفِ استبداد سلطنتی و از مؤسسانِ نهضت آزادی و از یارانِ مهندس بازگان بود. مریم رجوی، با یادآوری حمایتهای سیاسی و كمكهای بیدریغ آقای صدر حاج سید جوادی در بَدو انقلاب ضد سلطنتی از مجاهدین، صرفنظر از تباین و تعارضِ آشكار خطوط سیاسی نهضت آزادی با مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران، درگذشت آقای صدر را به فرزندان مجاهد وی خواهر مجاهد شهرزاد صدر مسئول اول پیشین سازمان مجاهدین خلق ایران، و مجاهد خلق علیرضا صدر كه در زندان لیبرتی به سر می برد، تسلیت گفت.»
گویا مواضع نیروها و افراد در «بدو انقلاب ضدسلطنتی» ملاکی است برای سنجش مواضع امروز آنها. در آن صورت بایستی از «حمایتهای سیاسی و کمکهای بیدریغ مجاهدین از خمینی در بدو انقلاب ضدسلطنتی» هم گفت.
لازم به توضیح است که در دیدگاه مجاهدین و شهرزاد و علیرضا فرزندان دکتر احمد صدر حاجسیدجوادی، او نیز مانند عمویشان دکتر علی اصغر حاجسیدجوادی نه تنها «فرومایه» بود بلکه جزو «فامیل الدنگ» هم محسوب میشد.
ناصر میناچی هم که درگذشت، در بر همان پاشنه چرخید و مریم رجوی بر اساس سیاست مألوف دست به قلم شد و به جای آن که او را خسرالدنیا والآخره معرفی کند و شعار «ننگ ما ننگ ما، فامیل الدنگ ما» سر دهد وی را ستود:
»تسلیت به مناسبت درگذشت آقای ناصر میناچی در تهران
۵ بهمن ۱۳۹۲
با كمال تأسف مطلع شدیم كه آقای ناصر میناچی بنیانگذار حسینیه ارشاد و زندانی سیاسی در دیكتاتوری شاه، و نخستین وزیر ارشاد پس از انقلاب ضدسلطنتی در دولت بازرگان كه در نهضت آزادی پیوسته از حامیان مجاهدین بود ، امروز در تهران درگذشت.
آقای میناچی كه به هنگام در گذشت ۸۲ سال داشت، در دوران دیكتاتوری شاه از مخالفان همیشگی استبداد سلطنتی بود و برای آزادی زندانیان سیاسی بویژه آخرین گروه آنها تلاش میكرد.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، درگذشت آقای ناصر میناچی را به همسر و فرزندان و خانواده ایشان تسلیت گفت و برای آنها آرزوی صبر و شكیبایی و برای آن مرحوم، غفران و رحمت مسئلت كرد.»
مریم رجوی در این پیام برخلاف گذشته، صلاح ندید نامی از فرزند ناصر میناچی بیاورد و تنها بر این نکته تأکید کرد که وی «در دولت بازرگان كه در نهضت آزادی پیوسته از حامیان مجاهدین بود ».
موضوع تلاش میناچی «برای آزادی زندانیان سیاسی بویژه آخرین گروه آنها» که مریم رجوی در پیامش مورد تأکید قرار داده، اشاره به مسعود رجوی است. گویا هم و غم میناچی آزادی وی بوده است!
عباس میناچی، فرزند بزرگ ناصر میناچی از اعضای مجاهدین است و سروناز چیتساز یکی از اعضای شورای رهبری مجاهدین و مسئول کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت، عروس اوست. این که چرا مریم رجوی نامی از آنها نیاورده بر میگردد به سابقهی امر.
محمد اقبال نیز به اشارهی رهبری مجاهدین به صحنه فرستاده شد تا پیام مریم رجوی بی مسما نباشد و پا در هوا نماند. وی که در طول یک سال گذشته بارها از سوی رهبری عقیدتی مجاهدین علیه خواهرانش کوک شده و اتهامی نیست که متوجهی آنها نکرده باشد (۱) در وصف میناچی قلمفرسایی کرد و از دکتر شریعتی هم مایه گذاشت و به نیکی یاد کرد. در حالی که اقبال در نشستهای درونی مجاهدین در اشرف، آنقدر علیه شریعتی ( به ویژه مشکلات جیم یا جنسی وی) یاوهسرایی کرد که آش شور شد و مسعود رجوی به منظور پرهیز از دافعهی آن، رشتهی سخن را به دست گرفت و او را خاموش ساخت.
مریم رجوی و اقبال به شیوهی مألوف مجاهدین، در مورد کمکهای میناچی به این سازمان در سال ۱۳۵۸ روضه خواندند. بدون این که اشاره کنند ناصر میناچی در سال ۱۹۹۶ در نامهای به موریس دنبی کاپیتورن گزارشگر ویژه ملل متحد در ارتباط با نقض حقوق بشر در ایران، علیه مجاهدین شکایت کرده و مدعی شده بود که فرزندش عباس (هدایت) در اشرف و نزد مجاهدین زندانی است.
ناصر میناچی یا آنهایی که او را تحریک کرده بودند که علیه مجاهدین در این مورد شکایت کند حساب این را نکرده بودند که عباس یکی از معتقدان رهبری مجاهدین است و این پروژه میتواند به ضد خودش تبدیل شود. البته زمینهی چنین شکایتهایی بر میگشت به نگرانی و بیخبری خانوادهها از سرنوشت فرزندانشان. وگرنه امکان برقراری تماس عباس میناچی که از قضا در بخش مخابرات مجاهدین فعالیت میکرد با پدرش مثل آب خوردن بود. عروساش سروناز چیتساز در اروپا به سر میبرد و میتوانست او را نسبت به سلامت فرزندش باخبر کند. موضوع عدم تماس با خانوادهها مطلقاً جنبهی امنیتی نداشت.
از آنجایی که اثبات بیاعتباری شکایت میناچی میتوانست ضربهی جدی به گزارشهای واقعی در مورد زندان و بدرفتاری مجاهدین با ناراضیها و نقض حقوق بشر در «قرارگاه اشرف» و مناسبات مجاهدین وارد کند به دستور رهبری مجاهدین، عباس میناچی از عراق به ژنو آمد تا شخصاً ادعاهای پدرش را رد کند. وی در دیدار نسبتاً طولانیاش با کاپیتورن به او توضیح داد که به خواست و ارادهی خود تحصیلات عالیاش را در آمریکا نیمهتمام گذاشته و همراه همسرش به عراق رفته و شکایت پدرش ناشی از تبلیغات دروغ رژیم است.
من در زمان یاد شده در نهاد «سازمانهای بینالمللی مجاهدین» که مسئولیت آن با سعیده کیهانی بود فعالیت میکردم و شخصاً در ژنو حضور داشته و از نزدیک در جریان این دیدار و گزارشهای مربوط به آن بودم.
در گزارش ۱۱ اکتبر ۱۹۹۶ کاپیتورن به پنجاه و یکمین اجلاس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در ارتباط با موضوع شکایت ناصر میناچی مقدم علیه مجاهدین و ابراز نگرانی نسبت به سرنوشت فرزندش آمده است:
Mr. Abbas Minachi Moghaddam, whose relatives in Iran were told that he was imprisoned outside of Iran in a jail belonging to an opposition group. Mr. Minachi Moghaddam was received by the Special Representative in Geneva on 27 August 1996 and denied the allegations of imprisonment.
http://www.iranrights.org/english/document-381.php
ملاحظه کنید مجاهدین چگونه به خانوادههای نگران از سرنوشت عزیزانشان «فامیل الدنگ» میگویند و بعد همان موقع درگذشت ناصر میناچی را که در روابط درونیشان او را مستحق هر دشنامی میدانند، تسلیت میگویند و در وصف او مقاله مینویسند و او را ارج مینهند!
اگر مجاهدین راست میگویند و قدر کمکهای میناچی و صدرحاجسیدجوادی و … در سال ۵۸ را میدانند چرا این همه در حق محمدرضا روحانی و کریم قصیم نمکناشناسی میکنند و قدر زحمات سیسالهی آنها را نمی دانند؟ آنها که هنگام «استعفا»، رویشان را هم از راه دور بوسیده و مبارزات همراه آنها را ارج گذاشته و نوشته بودند:
«در این جا از خانم رجوی و دبیرخانه شورا محترمانه خداحافظی می كنیم . از دور روی دیگر همراهان دیرینه را می بوسیم و با مهر و دوستی بدرود می گوئیم.»
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=26968
نریمان و قهرمان حیدری دو عضو سابق مجاهدین همچون ناصر میناچی به مراجع بینالمللی علیه مجاهدین شکایت نکردند بلکه در نامهای محترمانه از مریم رجوی جویای سلامتی برادرانشان شدند.
http://www.hanifhidarnejad.com/Hidarnejad/index.php?option=com_content&task=view&id=11606&Itemid=1
واکنش مجاهدین را تحت عنوان پاسخ برادران این دو نفر در زیر ملاحظه کنید:
عاطفه و عفت اقبال به هیچکس شکایت نکردند، به هیچ کس نامه ننوشتند، حتی مجاهدین و رهبری آن را مستقیماً مخاطب قرار ندادند بلکه در دفاع از ساکنان اشرف و لیبرتی خواهان انتقال آنها به کشور سوم شدند. همان خواستهای که مجاهدین به دروغ میگویند خواهان آن هستند و در عمل با همهی کسانی که چنین خواستهای دارند دشمنی میورزند. محمد اقبال زشتیای نبود که بر علیه خواهرانش به خرج ندهد. علاوه بر این که خواهرش عاطفه را فاحشه خواند، به وی اتهام همکاری با لاجوردی و حاجداوود و … زد و در مقالهی «بازنشخوار كنندگان فضولات ولايت» در مورد او نوشت: «در وسط راهروی زندان به پای حاج داوود رحمانی میافتاد و لاجوردی دژخیم هر گاه كه از جلوی سلول وی رد میشد با مهربانی خطاب به وی میگفت: ”السابقون السابقون اولئك المقربون”…»
http://mohammadeghbal.blogspot.fr/2013/12/blog-post.html
این در حالی بود که عاطفه اقبال توسط مجاهدین پیشتر به عنوان «زندانی از بند رسته» به کمیسیون حقوق بشر ملل متحد برده میشد و خبرش همراه با مصاحبه و آب و تاب در صفحات نشریه و اخبار رادیو مجاهد انتشار پیدا میکرد. حتی خبر ازدواج او در نشریه مجاهد انعکاس مییافت و شور و فتورش در ارتباط با «انقلاب ایدئولوژیک» مجاهدین، زینتبخش صفحات نشریهی مجاهد میشد.
آیا به چنین سازمانی میشود اعتماد کرد؟
ایرج مصداقی ۱۴ بهمن ۱۳۹۲
irajmesdaghi@gmail.com
پانویس:
۱- دیگر مقالات محمد اقبال علیه خواهرش عاطفه را در آدرسهای زیر ملاحظه کنید:
«میرغضبها»
http://mohammadeghbal.blogspot.fr/2013/12/blog-post_11.html
«تف و لعنت بر تو عاطفه پلید»
http://mohammadeghbal.blogspot.fr/2013/12/blog-post_279.html
«قیاس مع الفارق»
http://mohammadeghbal.blogspot.fr/2013/12/blog-post_14.html
این مقالات همگی در سایت همبستگی ملی انتشار یافته است.
توضیح: البته این احتمال میرود که مجاهدین در واکنش به این نوشته عباس میناچی را وادار کنند که از علاقمندی پدرش به مجاهدین و توبه و انابههای بعدی بنویسد و موضوع شکایت علیه مجاهدین را هم به وزارت اطلاعات و … نسبت دهد و نه نگاه پدرش به مجاهدین و ….
منبع:پژواک ایران