میر احمد ثاراللهی (متولد ۲۹ فروردین ۱۲۸۴، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ثاری»، شاعر ایرانی است.
زندگی
میر احمد ثاراللهی که در شعر (ثاری) تخلص می کند. در روز ۱۸ آوریل ۱۹۰۵ (میلادی) برابر با ۲۹ فروردین ۱۲۸۴ (ه.ش) در رشت متولد شد. بنابراین تولد او را میتوان تقریباً مقارن با پایان انقلاب مشروطه ایران دانست چنانچه خود در مطلع و مقطع قصیده ای چنین می گوید:
مـن از آنروز که از مادر گیتی زادم … در کف فتنه اخوان حسود افتادم
ثاری ار ماده میلاد تو خواهند بگو … سر مشروطه ام و آخر استبدادم
اجداد پدری ثاراللهی از سادات جلیل القدر موسوی زنجانی الاصل می باشند که همه در تقوی و دانش و سبقت در امور خیر معروف بوده اند. از جمله آنها مرحوم میر حسن معروف است که نخستین احداث کننده پل رودبارتان رشت بنام پل میرحسن می باشد.
والدش مرحوم سید رضا ثاراللهی مردی عالم و پرهیزگار بوده است و در دوران حیاتش مردم از محضر شریف او کسب فیض می کردند. وی مردی سخی الطبع و بلند همت بود، از فقرا و مساکین دستگیری و نگاهداری می کرد، از حال بیچارگان غافل نبود و تمام مصاعی و درآمد خود را صرف آسایش و اطعام مردم می کرد. ساختمان مسجد ثاراللهی واقع در خیابان دکتر حشمت ( لاهیجان سابق ) یادگار آن مرحوم می باشد.
مادر ایشان مرحومه بانو حبیبه زنی صالحه و عارفه و حامی فقرا و داور و فیصله دهنده دعاوی مردم بوده است و بارها با کدخدا منشی از منازعه مردم جلوگیری و آنان را با یکدیگر دوست می کردند. اندرزهای او در مردم اثر غیبی داشت و بسیار مدیر و بذله گو و دارای ذوق ادبی و لطیفه سرائی بوده است و خود او می گوید من طبع لطایف و ظرائف گوئی را از مادر خود به ارث برده ام و به مفاخرت از مادرش در یک قطعه ادبی می گوید:
«من نجابت ز مادری دارم»
می توان سلسله خانوادی مرحوم ثاراللهی راخاندان علم و ادب دانست.
تحصیلاتش درمدارس قدیمه بوده و از محضر والد مرحومش کسب فیض و دانش نموده است. در تمام ادوار زندگی مهمترین اوقات او صرف مطالعه کتابهای علمی و همنشینی با اهل علم و فیض بوده و از مطالعه کتاب خوب و درک فیوضات هیچگاه غافل نبوده است. اخلاق او بسیار نرم و پسندیده بود و از ابراز حقایق و رک گویی اظهار سخن بی پرده نمی توانست خودداری نماید. در لطایف و ظرایف گویی بحدی استاد بود که بقول یکی از دوستانش میشود او را جامع التمثیل نام گذاشت که قادر است از هر حرفی هزار حرف ساخته و آنرا به صورت لطیفه ظاهر نماید.
مجموعه لطایف و ظرایف و هزلیات او به ۲٠٠٠ مورد میرسد و خودش معتقد بود که اعمال روزانه مردم لطایف و ظرایف و موجب عبرت بوده و می باشد، منتها باید به موقع درک و یادداشت کرد. از اعمال و اقوال شعرا، عرفا و مردان مشهور داستان های شنیدنی و ناشنیده دارد که انسان از شنیدن آن غرق در تفریح و خنده می گردد.
اشعارش در نهایت سلاست و روانی است و در انتقاد و هجویات بسیار ماهر و می توان گفت استاد است و او را در این فن در ردیف مرحوم سرائی میتوان شمرد و بقدری در هجویات مهارت داد که بقول یکی از دوستانش گفتار او در هجا نقش فی الحجر و یا لباس درخور اندام طرف مورد نظر است. با این وصف کسی را از خود نرنجانید و این فن را موجب حب و بعض قرار نداد. در اشعار و ادبیات تابع شعرا و ادباء قدیم بود ولی معتقد بود که باید سبک شعر با وضع زمان تغییر نماید. بیشتر اشعار او در شکایت از وضع زمان و نابسامانی زندگی است. غزلیات، قطعات، رباعیات و قصاید بسیاری سروده و معتقد بود که کار از گفتن و شنیدن شعر و غزل گذشته و باید کار مهمتر و بزرگتری پیش گرفت و گام فراتری برداشت.
اغلب اشعارش در روزنامه هفتگی سایبان بچاپ رسیده است. به شعرای قدیم استاد سخن سعدی و حافظ ادارت کامل داشت و به شعرای معاصر خود مرحوم عارف قزوینی و ایرج میرزا و شهریار و فرخی یزدی علاقهمند بود.
در خدمت وزارت دارائی بوده و در بندر انزلی، رشت و رودسر مدتها به عنوان ریاست دوایر دارائی و غیره مشغول انجام وظیفه بوده تا در سال ۱۳۳۷ بازنشسته شد. پس از آن از طرف دو شهر از استان گیلان (آستانه اشرفیه – کوچصفهان ) بعنوان شهردار انتخابی، انتخاب و مشغول حل و فصل امور گردید و خود او در یک قطعه ادبی می گوید:
«عمر هرچند که در عسرت و ذلت گذرد … حیف از آن عمر که در خدمت دولت گذرد»
و در قطعه ای دیگر می گوید:
«یک عمر تلف کردم در خدمت دارائی … با این دل شوریده با این سر سودائی / شد عاقبت این مصرع مصداق براین داعی الی آخر»
میر احمد ثاراللهی به بیشتر نواحی ایران سفر کرده و با مردم بسیار از عالی و دانی همنشینی و معاشرت داشته و تجربیات شیرین و پربها تحصیل نموده و در این همنشینی ها و معاشرت ها عاقبت بینی و مردم شناسی او بسیار با ارزش و قابل تامل و ملاحظه است.
مجوعه آثار
دیوان اشعار
کتاب مجموعه طنز لطائف الظرائف
دیوان مدایح و مراثی اهل بیت(ع) تحت عنوان رثاء الحسینی ( در دو جلد )
وفات
سرانجام دفتر عمر شاعر نامدار گیلان در عصر روز چهارشنبه هشتم تیر ماه سال شصت و هفت (ه.ش) پس از یکدوره بیماری جانکاه بسته شد و با قلبی امیدوار به فضل خداوند و لبانی مترنم بنام مولا و مقتدایش امیرالمؤمنین(ع) بدیدار حق شتافت و جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیکرش را در صبح روز بعد با تشیع دوستان و بستگان در وادی تازه آباد رشت بخاک سپردند.
نمونه اشعار
نمونهای از اشعار او:
خـواهی که میـان خوشــدلان فــرد شوی
از خواهش دل خوش است دلــسرد شوی
تـــا کــی زپــی خـواهش دل مــی گـردی
ول کـــن الـــــــف مــراد تــا مــرد شــوی
و رباعی:
دنیــا گـذرد مـحنت دنیـــا گـذرد
ایـن بــاد صبـا از لـب دریـا گـذرد
شادی و غم زمانه خوبی و بدی
بـی ما گـذرد چنانکه با ما گـذرد
و رباعی در مدح مولای متقیان علی(ع):
هستی همه حادث است و بنیاد علیست(ع)
عــالــم هـــمه بـــنده انـد و آزاد علیست(ع)
دنـــــیا هـــمه کــل مِـن علیهـا فـــان اسـت
آنـــکـس کـــه نــمرده و نـمیراد علیست(ع)
ویکیفر