0.8 C
Paris
Saturday, December 28, 2024

من آن سپیدی خاکسترم

rajavi_khosravi-1

جعلیات و سوء استفاده رجوی از اعدام خسروی-آیا رجوی مسئول اول و آخر چنین رویدادهایی نیست؟

خسرو رفت و مداحان و شیپورچیان ، عروج او را به کهکشان ها جار زدند . خونش ” در امتداد جاری شرف و آرمان ” به خون حنیف و یاران آمیخت و در رسای آرمانش دهان ها باز شد و تکبیر ها گفتە شد . این حکایت کسی است کە می رود . اما اگر خسرو می ماند و از دست دژخیمان می گریخت و آوارگی و غربت پیشە می کرد و به به جلال پر شکوه ” ولایت اعظم ” انتقادی روا می داشت . به ناگهان و در یک لحظە تبدیل به مزدور و خائنی می شد کە در همان حالی که در اوین به زندانیان تجاوز می کردە وتیر خلاص می زدە و همدست دژخیم اوین بودە ، در آمریکا با سعید امامی مشغول طرح ریزی قتل های زنجیرەای بودە و همزمان در فرانسە با سفارت رژیم مشغول توطئە چینی بودە و در همان زمان در عراق برای قتل و عام ساکنان لیبرتی زمینە چینی می کردە است.

این ایدئولوژی مرگ است . این تقدیس مرگ و تهدید زندگی است . چرا کە زندگی در شریان نقد و انتقاد و تغییر معنا می‌یابد . مردگان برای رجوی بی آزارند . آنها سیاهی لشکرهایی هستند که صد و بیست هزارشان را به جیب ریختە است . در ایدئولوژی رجوی مرگ بهتر از زندگی است . مردەء تو بهتر از زندەء توست . چرا کە تا زمانی کە زندەای ، ممکن است که سوال کنی ، زبان به انتقاد بگشایی ، نا فرمانی کنی . مسیح گفتە بود : ” خدا ، خدای زندگان است . ” اما خدای ” فرقهء رجویە ” ، خدای مردگان است . اگر خسرو زندە می ماند و می گریخت و آوارگی پیشە می کرد و در برابر موج اشتباهات دستگاه پر جلال وجبروت ” مقام معظم رهبری ” زبان به انتقاد می گشود ، بلایی بر سرش می آوردند کە روزی صد مرتبە اعدام و شلاق را در اوین آرزو می کرد . چرا کە شلاق تهمت و تحقیر دوست ، بسا سوزندە تر و کشندە تر از شلاق دژخیم است . ” دکتر براهنی ” در شعری به نام  ” سپیدی خاکستر ” سرگذشت کسی را بازگو می کند کە از مرگ نجات می یابد در حالیکە همراهانش می میرند و حالا هر گاو گند چالە دهانی ، آتش فشانی خشمی می شود کە . : ” چرا نمردی ؟ ” و او فریادش به آسمان می رود کە

چرا نمردم!!؟؟

مردم

به هر قدم ، سر هر کوچە ، پیچ هر بازار

هزار بار و هزاران بار

ولی

من آن سپیدی خاکسترم

که ماندەام

و ته نشین شدەام

که باد سرد بیاید

که باد سرد بیاید

که باد سرد بیاید

که نا امیدی و ماندن همیشە دشوار است

بلە ! اگر” خسرو”ها یک بار اعدام شدند و رفتند و خلاص شدند . “ایرج” ها هزار و بار و هزاران بار مردند . آنجا کە همراهی در کنارشان پر پر شد ، اینجا کە دوستی قدیمی زبان به ژاژ خواهی گشود . آنجا که شلاقی بر پیکر عزیزی فرود آمد ، اینجا کە از زبان یاری قدیمی تهمتی شگفت بیرون زد . آنجا کە جوانی بر سر آرمانی پر پر شد ، اینجا کە آرمانی بر سر منفعت کثیفی ذبح شد … به هر قدم ، سر هر کوچه پیچ هر بازار … هزار بار و هزاران بار جارچیان دوبارە شیپور بر گرفتند، بیایید کە خونی تازە رسید . قابهای خالی دیرگاهیست منتظرند . “مقام معظم رهبری” برای پیام بعدی اش ، برای یاوه گوییهای بعدی اش، نفسی گرفتە است . خیل مسخ شدگان “ولایت” بانگ برداشتند : تکبیر برادران

آنکە ماند اما ، در ظلمت شبی چنین شگفت ، به سوگواری نشست

هیچ کس او را “برادر ” خطاب نکرد

ع ریحانی

منبع:پژواک ایران

 

AriaNews
AriaNewshttps://www.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط