تشکیلات یا زندان، سازمان انقلابی یا فرقه خطرناک؟
متاسفانه سازمانی که از سال ها پیش به یک فرقه مذهبی،خشن و التقاطی تبدیل گردید،از مردم آب و خاک خود برید و به دشمنان ایران پیوست، اعضای برجسته سابق و نقد کنندگان امروز خود را نه تنها انکار می نماید، بلکه با القاب بسیار سخیف از آنان نام می برد.برای رجوی مهم نیست که این افراد چه بوده اند،چه کرده اند و اکنون چه می گویند؟ هیچ وقت شده است از خود بپرسیم چرا این افراد به تشکیلاتی که همه عمر،آرزوها و امکانات خود را بی دریغ هدیه نموده و بارها در معرض مرگ قرار گرفته اند،زبان انتقاد گشوده و مواضع گذشته و حال رهبری سازمان و تشکیلات مجاهدین و شورا را نقد می نمایند؟
بارها گفته و پرسیده ام؛چرا رهبری سازمان غیر ازجداشدگان منتقد و فعال،نمی تواند “جاسوس و مزدور رژیم” کشف نماید؟! وقتی سازمان با استفاده از نشریات ، امکانات تلویزیونی و سیستم وسیع تبلیغات، به عضو سابق خود مزدور و جاسوس اطلاق می نماید، هدفی جز منحرف کردن اذهان عمومی و بی ارزش جلوه دادن حرف منتقدین ندارد. آیا این حربه توانسته است کسی را قانع و منتقدین را به سکوت وادارد؟
فرض کنیم در عالم خیال؛ افشارها،مصداقی ها،یغمایی ها،شکری ها،اقبال ها،قصیم ها،روحانی ها،بنی صدرها،اصفهانی ها و دیگر جداشدگان سازمان و شورا که از نظرکیفیت و شمارش صف بزرگی تا تهران را تشکیل داده اند، نه تنها در ارتباط با وزارت اطلاعات بلکه از همکاران نزدیک سعید امامی مرحوم،آقای رفسنجانی و آقای خاتمی باشند(مسعود رجوی بارها به سران جمهوری اسلامی پیام داده یا نامه نگاری نموده است.).آیا این مسئله چیزی از گذشته و 30 یا 40 سال مبارزه سیاسی آنها را تغییر می دهد؟
هر کدام از جداشدگان بیش از ربع قرن در تشکیلات مجاهدین و شورا جان کنده اند. سختی ها و مرارت های روزگار طی شده در خارج از ایران را به جان خریده و بارها در یک قدمی مرگ قرار گرفته اند.آیا این افراد حق انتقاد و بیان اعتقادات خود را ندارند؟چرا همینکه اعلام جدایی نموده و اقدام به روشنگری می نمایند،”مزدور و جاسوس رژیم” از آب در می آیند؟ چرا رجوی در باره افراد جداشده ای که به دلایل نامعلوم تا کنون سکوت اختیارنموده عناوین فوق الذکر را بکار نمی برد؟
از سال 1361 تا کنون بیش از 3000 تن از سازمان مجاهدین و شورا جداشده اند.از این میان بیش از 750 تن بین سال های 1382 به بعد اعلام جدایی نموده اند.اغلب آنها به تشکیلاتی که روزی افتخار می نمودند، با استفاده از شیوه فرار اعلام جدایی کردند.بسیاری از آنها وقتی به نقطه امن رسیده و توانستند از خود در برابر انواع تهدیدات حفاظت نمایند اقدام به روشنگری نمودند.
روشنگری هایی که نشان داد فردی با 30 سال سابقه در سازمان مجاهدین،هنوز نمی داند اینترنت چیست؟ تلفن موبایل چگونه کار می کند؟ می توان با پول اندکی سیم کارت خرید و با خانواده یا دوستان خود در سرتاسر جهان ارتباط برقرار کرد.خارج از عراق کشورهای دیگری نیز وجود دارند.بجز اتوبوس مترو هم وجود دارد.می توان به سینما رفت و فیلم سه بعدی دید. کتاب الکترونیکی وجود دارد و در صفحه کوچکی چند هزار کتاب را می توان به همراه برد و هر جا که فرصتی بود می توان کتاب خواند.مد،آرایش و لباس عوض شده و مردم ایران وجهان بسیار تغییر کرده اند.رجوی می گفت با انقلاب ایدئولوژیک انسان ها زیبا می شوند.اما در جامعه امروز، همه آنهایی که از زیبایی بهره برده اند،نه رجوی و گروه اش را می شناسند و نه اینکه به انقلاب آنها اعتقاد دارند!
مخوف ترین زندان های بین المللی به زندانیان خود سرویس و خدمات ارائه می دهند. برای زندانبانان فرقی ندارد که مثلا “آندرس برویک قاتل نروژی” باشی یا یک نزاع گر خیابانی با جرم و حبس 3 روزه. همه تابع قوانین بوده و از حقوق انسانی محروم نمی شوند.می توانند از تلفن،تلویزیون و اینترنت بهره برده ،کار کنند و از فروشگاه زندان خرید نمایند.می توانند به مرخصی سالیانه رفته و چند روزی را در خارج از فضای زندان به جامعه بازگردند.می توانند به ملاقات زندانیان دیگر رفته یا از خانواده های خود ملاقاتی داشته باشند پدر،مادر،خواهر،برادر،همسر،فرزند و دوست خود را ببینند و آزادانه به گفتگو بنشینند.کسی هم به آنها نمی تواند بگوید که تو یکی از هر گونه حقوقی محروم هستی به این دلیل اثبات شده یا نشده که ما حدس می زنیم با فلان وزارت اطلاعات همکاری داشته ای!
در زندان های مخوف بین المللی، زندانیان حق داشتن وکیل و حتی ازدواج دارند.مارکوس یکی از تروریست های بین المللی در زندان فرانسه هم وکیل دارد و هم اینکه با وکیل خود ازدواج نمود.
اما در سلسله مراتب ظاهرا “ایدئولوژیک” و “انقلابی” مجاهدین، در تشکیلات بسیار “آزاد”،”دموکرات”،”درب باز” ،”مختار” و …، اعضای سازمان حتی از حقوق یک زندانی ساده نیز بهره مند نبوده اند.
هیچ کس حق صحبت با یکدیگر را در خلوت و تنهایی ندارد،چرا که بلافاصله اعلام می گردد،آن افراد شعبه وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در داخل تشکیلات ایجاد نموده اند،این محفل و این گونه شعبات باید منهدم گردند.
هیچ کس حق ملاقات با همسر(به زور طلاق داده شده به دلیل انقلاب ایدئولوژیک) را ندارد،چرا که به او اتهام جنسیت وارد شده و هر کسی که حتی فکر و خیال اینچنینی از ذهن اش عبور کرده باشد باید بسیار از خود انتقاد نموده،بر سر خود بکوبد تا مسئول تشکیلاتی از جرم او بگذرد.
هیچ کس حق دیدار با فرزند خود را ندارد،چرا که به او انتقاد می شود وابستگی خانوادگی ضد تشکیلات مجاهدین است.
هیچ کس حق رفتن از یک مقر به مقر دیگر را ندارد،مگر اینکه برای او ویزا صادر شود و علت مراجعه تشکیلاتا پذیرفته گردد.
هیچ کس حق قدم زدن به تنهایی ندارد،چرا که دوربین های جاسوسی روی او زوم می شوند و انتقاد خواهد شد که چرا بجای مبارزه وقت ات را به قدم زدن اختصاص دادی.
هیچ کس حق کتاب داشتن و کتاب خواندن ندارد(بجز کتاب هایی مربوط به تشکیلات مجاهدین یا نوشته هایی از مسعود یا مریم رجوی با وقت بسیار محدود مثلا دو ساعت در هفته)،چرا که به او انتقاد خواهد شد وقت خود را به بطالت می گذرانی و بجای فراگیری شعار باید به کار پراتیک بپردازی و بیشتر و بیشتر کار عملی انجام دهی.
هیچ کس حق کامپیوتر و اینترنت آزاد ندارد، چرا که محل درز اطلاعات و نفوذ وزارت اطلاعات است.
هیچ کس حق داشتن تلفن موبایل ندارد، چرا که موبایل و ارتباط داشتن با بیرون از تشکیلات معنایی ندارد،مگر اینکه بخواهی جاسوسی انجام دهی.
هیچ کس حق تماس تلفنی با خانواده ای که معلوم نیست بعد از 20 یا 30 سال کجا هستند را ندارد،چرا که به او گفته خواهد شد؛وابستگی خانوادگی در تشکیلات مجاهدین نداریم، پدر،مادر،برادر،خواهر،همسر،فرزند و دوست تو مریم،مسعود و خواهران و برادران تشکیلاتی تو هستند.
هیچ کس حق داشتن انواع وسایل شخصی ندارد،چرا که در تشکیلات مجاهدین یافت نمی شود و تشکیلات چنین وسایلی را برای اعضای خود تهیه نمی کند.
هیچ کس حق گوش کردن به رادیو ندارد،چرا که چنین عملی جرم محسوب شده و دلیلی ندارد کسی که برای جنگ و جان دادن به مجاهدین آمده،خود را درگیر اخبار دروغ رادیو های بین المللی نماید،اخبار واقعی از “تلویزیون ملی” مجاهدین پخش می شود، این اخبار در ساعات مشخصی که شامل نهار و شام می باشد برای اعضای تشکیلات از سالن عمومی به مدت نیم ساعت پخش می گردد.
هیچ کس حق ازدواج و دوست داشتن ندارد.همه عشق ها باید برای مسعود و مریم باشد.از سال 1367 به بعد ازدواج در سازمان ممنوع شد و هر کسی که چنین درخواستی به تشکیلات ارائه کرد، به شدت با او برخورد می شد.رهبران سازمان می گفتند،ازدواج و داشتن خانه ،همسر،فرزند و زندگی، علیه مبارزه است و با زن یا شوهر و فرزند نمی توان مبارزه کرد.به همین دلیل پس از سال 1367 و بعد از جریان انقلاب ایدئولوژیک نه تنها ازدواج ممنوع گردید،بلکه همه افرادی که زن یا شوهر داشتند به اجبار طلاق داده شدند و از آن پس هر گونه ارتباط بین خانواده های درون تشکیلاتی ممنوع اعلام گردید و با خاطیان این قانون تشکیلاتی برخوردی از نوع برخورد با دشمنانشان انجام می دادند.
هیچ کس حق داشتن وکیل ندارد،وکیل همه مسعود،مریم و تشکیلات مجاهدین است.آنها هستند که برای دیگران تصمیم می گیرند.هر کسی از نظر قوانین تشکیلات خطایی انجام داده یا اعلام جدایی و رفتن پی زندگی خود را داشته باشد،به زندان درونی مجاهدین فرستاده می شود.اگر کسی بخواهد از تشکیلات مجاهدین جدا شده و پی کار خود برود قوانین بسیار سختی وجود دارد.افرادی که درخواست جدایی داشته اند ابتدا باید 2 سال را در زندان درون مجاهدین بگذرانند.سپس به عراقی های دوران صدام حسین سپرده می شدند و 8 سال را نیز باید در ابوغریب سپری می کردند.پس از آن اگر فرد زنده مانده بود، او را با اسرای جنگی ایران معاوضه می کردند.آیا با این شرایط وحشیانه برای کسی که به اختیار وارد سازمان مجاهدین شده بود و خواستار رفتن پی زندگی خود می شد، راهی جز ریسک و فرار باقی می ماند؟
در زندان های مجاهدین شکنجه نیز وجود دارد.زیر شکنجه های وحشیانه مجاهدین حتی تعدادی نیز به قتل رسیده اند.پرویز احمدی و قربانعلی ترابی زیر شکنجه وحشیانه برادران بسیار مسئول و ایدئولوژیک در سال 1373 کشته شدند.
مهدی ابریشمچی، حسن نظام الملکی،مهوش سپهری،بتول رجایی،گیتی گیوه چین یان زاده و فهیمه اروانی از زندانبانان و شکنجه گران من بودند.مهدی ابریشمچی و حسن نظام الملکی شخصا مرا در روزهای متمادی شکنجه کرده و استخوان سینه ام با ضربه نوک پای مهدی ابریشمچی شکست که بدلیل مداوا نشدن و کج جوش خوردن هنوز هم در سرما و گرما درد می کند.حسن نظام الملکی در گوشه چشم ام خودکار فرو کرد و همراه با مهدی ابریشمچی با قرار دادن چند خودکار در بین انگشت هایم مفاصل انگشتان هر دو دست ام را تا چند سال از کار انداختند و …
وقتی فردی به زندان درون مجاهدین فرستاده می شد،هیچ کسی نمیدانست که او کجاست؟حق داشتن وکیل و ملاقات ندارد.کسی او را محاکمه نمی کند.رهبری سازمان و تشکیلات است که برای او حکم صادر میکنند.محاکمه علی زرکش، تعدادی دیگر و از جمله خود من توسط شخص مسعود و مریم رجوی انجام گرفت. مسعود و مریم رجوی مرا به دلایل واهی در مقابل چشم 4000 نفر به 8 سال زندان با اعمال شاقه و اعدام محکوم کردند.آنها گفتند این بار اعدام نمی کنیم اما برای دفعه دوم زمین زیادی در عراق و پادگان اشرف داریم.اسلحه هم داریم.در خفا اعدام میکنیم و در گوشه ای پنهان و بدون نام ونشان دفن ات می کنیم.بعدا هم در نشریات و تلویزیون اعلام می کنیم یکی از مزدوران نفوذی وزارت اطلاعات در درگیری با مجاهدین کشته شد. تا درس عبرتی برای کسانی باشد که بخواهند به دلیل رفتن پی زندگی،با فرار از تشکیلات مجاهدین جدا شوند.جرم من با بیش از 28 سال سابقه در مجاهدین، فقط همین بود! اگر رهبری سازمان درس شهامت و جرات آموخته است، بجای تلاش برای انحراف افکار عمومی و سند سازی های جعلی،لطفا اسناد این محاکمه 4000 نفره در قرارگاه باقرزاده،همراه با سند حکم اعدام صادر و امضا شده توسط مسعود و مریم رجوی به همراه 18 ساعت ویدئو این محاکمه را روی سایت های خودشان منتشر نمایند تا عموم مردم در باره این موضوع واقعیت های لازم را بدانند.
هیچ کس حق داشتن ملاقات حضوری با خانواده ،پدر،مادر،خواهرو برادری که خارج از تشکیلات مجاهدین بوده و بسیار از ایران به درب پادگان مجاهدین مراجعه نموده اند را ندارد،چرا که آنها “سگ های زنجیری” وزارت اطلاعات ایران بوده و خانواده واقعی آنها کسانی جز مسعود و مریم نیستند!
و بسیاری از این قبیل ابلهانه ها و واقعیت ها که نشان می داد افراد درون تشکیلات و همه آنهایی که هم اکنون در کمپ لیبرتی یا دیگر محافل تشکیلاتی مجاهدین حضور دارند،سال های متمادی از نیازهای اولیه بشری ایزوله بوده و با جامعه ، مردم،مبارزه،زندگی و پیشرفت های اجتماعی،علمی و … کاملا بیگانه بوده اند. آیا این جرم نیست که اختیار چند هزار نفر را داشته و آنها را از قرار گرفتن در معرض انواع امکانات اجتماعی ، بین المللی و انسانی برحذر داشته باشی؟
آیا هیچ وقت پاسخ داده شده است که؛ چرا عضو 20 یا 30 ساله ای که تا چندی قبل “خواهر مجاهد” ، “برادر مجاهد” یا عضو فلان کمیسیون شورا نامیده شده و در کشوری مانند عراق که لبریز از خطرات گوناگون جانی بوده، اقدام به فرار کرده است؟ آیا رجوی و تشکیلات اش توانسته اند به این مسئله پاسخ بدهند که ؛ چرا اعضای سازمان از تشکیلاتی که مدعی است پیوستن و گسستن اختیاری بوده؛ عین “دموکراسی” و “تنها آلترناتیو دموکراتیک” با درب های باز برای خروج می باشد، با به جان خریدن انواع خطرات و اتهاماتی که بعدا متوجه آنها خواهد شد،راه فرار را بر می گزینند؟
اعضای جداشده فعال در سراسر جهان، این گونه واقعیت های درون مجاهدین را به مردم ایران و جهان گزارش کرده اند.گزارشات و روشنگری هایی که نشان داده است، رهبری سازمان در باره درون ، بیرون،ایدئولوژی و استراتژی مجاهدین و شورا بسیار دروغ می گویند و تجربه آنها از این سازمان بسیار تلخ،گمراه کننده و به انحراف رفتن است.تجربیاتی که خوشبختانه با استقبال نهاد های مردمی و بین المللی مواجه گردیده و خشم رهبران سازمان را برانگیخته است.آیا جرم است کسی که با 30 یا 40 سال سابقه حرفه ای، تجربه خود با مجاهدین را در اختیار عموم قرار دهد؟!
5 نوامبر 2013
جواد فیروزمند
لینک به قسمت اول