دو حادثه انفجار تروریستی 7 تیر و 8 شهریور 1360 شمسی در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، همچنان پر از رمز و رازهای ناگشوده و ناگفته است. مسئله ای که از همان ابتدای وقوع، به شکلی بسیار مرموز، مسیر پر فراز و نشیبی طی نموده و به پیچیده ترین پرونده های امنیتی حل ناشده ایران تبدیل گردید.
این مطلب پژوهشی درباره حادثه تروریستی انفجار دفتر نخست وزیری است و اگر در قسمتی به حادثه تروریستی انفجار حزب جمهوری پرداخته، علتی جز پیوند عمیق آن دو واقعه با هم نداشته است. به عبارتی در هر دو حادثه تروریستی که مسئول آن را سازمان مجاهدین خلق می دانم، قصد دشمنی یا جدل شخصی با کسی نیست. بلکه فقط در جهت روشنگری است تا کورسویی به سمت روشنایی باشد.
شرح واقعه انفجار دفتر نخست وزیری به نقل از ویکی پدیا:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1_%D8%AF%D8%B1_%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1_%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DB%8C_%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
« ۸ شهریور ۱۳۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری ایران صورت گرفت. در این انفجار محمد علی رجایی رئیس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر (در اثر انفجار)، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری (در اثر خفگی در آسانسور) و هوشنگ وحید دستجردی (در اثر جراحات ناشی از سوختگی و سقوط در ۱۴ شهریور) و یک عابر در بیرون ساختمان کشته شدند. آنها برای شرکت در جلسه شورای امنیت کشور گردهم آمده بودند که این حادثه رخ داد و جز این افراد خسرو تهرانی مسئول اطلاعات نخستوزیری و جمعی از فرماندهان ارشد نظامی سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، یوسف کلاهدوز مسوول سپاه پاسداران، تیمسار شرفخواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری و سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش نیز در این نشست حضور داشتند که همگی با جراحاتی جان به در بردند.
در آغاز چنین تصور شد که مسعود کشمیری که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود نیز در این انفجار کشته شده و قطعاتی از اجساد دیگران به عنوان بازمانده جسد وی دفن شد ولی پس از مدتی معلوم شد که وی از مرتبطان با سازمان مجاهدین و عامل اصلی انفجار بوده و به خارج از ایران گریختهاست.
در جریان تحقیقات در مورد این انفجار، تنی چند از مقامات امنیتی از جمله حسن کامران، محسن سازگارا، خسرو تهرانی به ظن سهل انگاری یا خیانت، در این ارتباط دستگیر و زندانی شدند که در این میان حسن کامران نزدیک دو سال را در زندان گذرانید. در این رابطه شصت نفر از مقامات طراز اول اجرایی کشور در نامهای به آیتالله خمینی از دستگیرشدگان شفاعت کردند و بر درستکاری آنان گواهی دادند.
در همین رابطه بعدها دو نفر اعدام شدند و یک نفر به نام تقی محمدی هم در زندان خودکشی کرد. »
تقدی محمدی به نقل از خبرگزاری فارس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940607000191
«تقی محمدی متولد 1336 و ساکن نازیآباد بود که برخی او را از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دانستهاند. او که پیش از انقلاب به شغل آزاد اشتغال داشت، به میان دانشجویان پیرو خط امام رفت. تقی محمدی از دانشجویانی بود که در یکی از روزهای اول تسخیر لانه جاسوسی، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد؛ همان فردی که در تسخیر سفارت کنار گروگانها دیده می شود و در اوایل به اشتباه عکس او به خاطر شباهت با احمدی نژاد معروف شد.
محمدی که در کمیته انقلاب منطقه نازیآباد فعال بود، به کمیته اداره دوم ارتش رفت و در بخش ضد جاسوسی، پیگیری جریانات ضد انقلاب راست و ستاد ضد کودتای نوژه فعال شد. سپس وی به جمع حاضر در اطلاعات نخستوزیری پیوست. پس از انفجار هشت شهریور در فاصله کوتاهی تقی محمدی ابتدا به عنوان مأمور دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به کویت اعزام میشود و سپس به عنوان کاردار ایران در افغانستان منصوب میشود.
دادستانی انقلاب به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخستوزیری، با هماهنگی وزارت خارجه و بدون آشکار نمودن موضوع، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد.
اما تقی محمدی که پس از شنیدن برخی اعترافات هم پروندهای هایش علیه او، در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، پس از بیان برخی نکات با نظر کارشناس مربوطه ساعاتی فرصت استراحت دریافت میکند اما در این فاصله به طرز مشکوکی با کمربند در تاریخ 19/1/1365 خودکشی مینماید. برخی از کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند که اینگونه خودکشی با توجه به اینکه تقی محمدی بر روی رگهای گردنش چوب کبریت گذاشته بود، امکان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را کشتهاند و بعد حلقآویزش کردهاند. این امر حتی مورد تصریح علنی روح الله حسینیان در سخنرانی 10/6/1379 نیز قرار گرفت. چند روز بعد کمیتهای متشکل از مصلحی نماینده دادستان کل کشور، نماینده پزشکی قانونی، دکتر شیبانی نماینده مجلس شورای اسلامی، منصوری نماینده وزارت خارجه (به دلیل مأموریت تقی محمدی به عنوان کاردار ایران در افغانستان) به اوین رفته و از نزدیک به بررسی نحوه و کیفیت خودکشی وی میپردازند. از نظر برخی این خودکشی حاصل القائات رابطین بیرونی بوده است تا از ادامه سوخته شدن مهرههای سازمان منافقین جلوگیری شود. تقی محمدی گویا در این بازجویی به ارتباط با جواد قدیری و یکی از عاملین انفجار حزب جمهوری اسلامی اعتراف کرده بود. »
مسعود کشمیری به نقل از خبرگزاری فارس:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940607000191
«مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه 401، متولد سال 1329 از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران.
در انفجار دفتر نخست وزیری در سال 60 در آغاز چنین تصور شد که مسعود کشمیری که آن زمان(جانشین) دبیر شورای عالی امنیت ملی بود نیز در این انفجار کشته شده و قطعاتی از اجساد دیگران به عنوان بازمانده جسد وی دفن شد ولی پس از مدتی معلوم شد که وی از مرتبطان با سازمان مجاهدین و عامل اصلی انفجار بوده که در اثنای جلسه از ساختمان نخست وزیری خارج شده و به تبع آن از کشور خارج میشود.
همسر کشمیری، دختر داییاش مینو دلنواز بود. خانواده وی نیز همزمان با انفجار نخستوزیری، توسط عوامل سازمان از محل سکونت خود به یک خانه تیمی انتقال داده شد و از طریق مرز زمینی عراق یا ترکیه به خارج از کشور گریختند.
از خانواده وی برخی از چهرههای علنی سازمان بودند، همچون ابوالفضل دلنواز(برادر همسرش) که نامزد رسمی سازمان در اسلام آباد غرب در انتخابات دور اول مجلس بود.
پدر مسعود کشمیری بازنشسته شرکت نفت بود که در سال 1377 به علت سرطان در انگلستان فوت و دفن شد. »
راویان حوادث تروریستی انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری
طی 36 سال گذشته افراد بسیار معدودی از این دو حادثه تروریستی بعنوان شاهد یا مطلع، خبری نقل کرده یا مطلبی نوشته اند. اما به همان میزان که گفته اند، تا کنون تکرار شده و بعنوان تنها منبع پس از حادثه، در بسیاری از خبرگزاری ها، وب سایت ها و کتاب ها به ثبت رسیده یا نقل قول شده است. اخبار و اطلاعات پس از حادثه انفجار از مسعود کشمیری و مشخصا پس از فرار او از ایران به عراق، در مواردی نادرست بوده و منجر به پیچیده کردن موضوع شده است. سازمان مجاهدین خلق نیز از طرف دیگر با سکوت رسمی اما با انتشار اخبار نادرست غیر رسمی از زبان دیگران، موجب آشفتگی در اطلاعات و ابهام فراوان گردیده است.
تا آنجا که برخی افراد عاملان آن حوادث را سازمان سیا و برخی دیگر سازمان اطلاعات و امنیت سابق شوری معرفی نموده اند. برخی دیگر نیز از سازمان مجاهدین خلق نام برده اند. که از نظر من سومی درست است.
هر دو انفجار کار عوامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق بود و مسعود رجوی نیز چه در داخل تشکیلات سازمان و چه در خفا و در دیدار با صدام حسین یا ژنرال حبوش، مسئولیت آن را به عهده گرفته است. اما به دلیل عمق فاجعه وجنایتی که صورت گرفته، سازمان مجاهدین خلق هیچگاه نتوانست مسئولیت علنی آن را بعهده بگیرد.
یکی از منابع خبری درباره وقایع تروریستی انفجار حزب جمهوری در 7 تیر 1360 و انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360 که توسط افراد نفوذی سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته بود، آقای سعید شاهسوندی است. طوریکه اطلاعات ارائه شده توسط ایشان در رادیو و تلویزیون های فارسی زبان و اکثر وب سایت های داخلی و خارجی بعنوان سند تاریخی مورد استفاده قرار گرفته است.
در سند اول- آقای سعید شاهسوندی در مصاحبه با تلویزیون بی بی سی فارسی که طی مطلبی با عنوان، به مناسبت سی و پنجمین سالگرد انفجار حزب جمهوری اسلامی در وب سایت خود منتشر نموده، درباره حادثه تروریستی ۷ تیر ۱۳۶۰ گفته است؛
http://www.shahsawandi.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88/146-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C.html
«فردای انفجار من و سه نفر دیگر(مسعود عدل= کاک حمید، علی نفیسی= مهندس بهمن و مسعود کلانی= گوینده اصلی و تاکنونی رادیو مجاهدین) همراه با فرد اعزامی از سوی حزب دمکرات کردستان از طریق مهاباد به ارتفاعات زمزیران موسوم به دره دفتر سیاسی رفتیم. ماموریت ما راه اندازی رادیو مجاهد به کمک امکانات فنی رادیوی حزب دمکرات کردستان بود. مدتی بعد فردی به جمع ما پیوست که با نام “کریم رادیو” در قسمت فنی ، زیر نظر مهندس علی نفیسی مشغول به کار شد. او کسی نبود جز محمد رضا کلاهی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی. »
در سند دوم – او طی مطلب دیگری راجع به انفجار حزب جمهوری با عنوان، گام به گام تا فاجعه، محاسبه هر دو طرف اشتباه بود، نوشته است؛
http://www.shahsawandi.com/%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7/147-%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D8%A7-%D9%81%D8%A7%D8%AC%D8%B9%D9%87%D8%8C-%D9%85%D8%AD%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%B7%D8%B1%D9%81-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF.html
«شامگاه ۷ تیر، اولین و بزرگ ترین عمل مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی رقم خورد: انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی. شب عملیات، علی زرکش، علیرضا معدن چی، احمد شادبختی و همسرش، محمدعلی جابرزاده انصاری، من و همسرم در خانه ای مخفی در اول اتوبان عباس آباد حضور داشتیم.
زرکش خبر عملیات را به تعدادی از ما داد و ما از طریق دستگاه شنود بی سیم پاسداران و کمیته ها به گوش بودیم. شاخص پیروزی عملیات کشته شدن آیت الله بهشتی بود. بمب در زیر تریبون سخنرانی ایشان کار گذاشته شده بود. ساعت ۹ شب انفجار صورت گرفت. شدت موج انفجار و کهنه بودن ساختمان باعث فروریختن سقف و ریزش آوار شد. بیشترین تلفات نیز ناشی از ریزش آوار بود با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و کشته و مجروح شدن صدها تن از مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی. سیکل معیوب و دایره شیطانی خشونت و خشونت متقابل بسته شد. دهه بعدی شاهد خونریزی های متقابل و کشته شدن فرزندان ایران زمین بود…
درست در فردای هفتم تیر، من و سه نفر دیگر به عنوان گروه موسس “رادیو مجاهد”، بنا به دعوت دکتر قاسلمو عازم دفتر محل سیاسی حزب دمکرات کردستان در ارتفاعات زمزیران شدیم. چند هفته بعد، فردی به جمع ما پیوست. ظاهری نجیب و آرام و روحیه ای تشکیلاتی و اجرایی داشت. هویت او برای همه مشخص نبود. او با نام تشکیلاتی “کریم رادیو”در بخش فنی رادیو مجاهد سازماندهی شد. او کسی جز محمدرضا کلاهی، عامل انفجار ۷ تیر نبود. آخرین شنیده های من در مورد او این است که در روند تحولات ایدئولوژیکی درون سازمان مجاهدین خلق، مسئله دار شد و حتی شنیدم که از سازمان کناره گرفته و در حاشیه است، ولی به دلیل نقشی که در ماجرای هفت تیر داشت، امکان زندگی علنی ندارد و به صورت ناشناس زندگی می کند. »
حال با استناد به فیلم تاسیس رادیو مجاهد که توسط افراد مورد ذکر آقای سعید شاهسوندی در رادیو مجاهد و توسط سازمان مجاهدین تهیه شده نگاه کرده و چند تناقض را مورد بررسی قرار دهیم ؛
این فیلم توسط وب سایت رسمی سازمان مجاهدین خلق منتشر گردیده و بدون هیچ کم و کاستی بعنوان یک سند بازنشر می گردد.
فیلم سند تاسیس رادیو صدای مجاهد در کردستان
آغاز برنامه آموزشی رادیو مجاهد ۲۱ تیرماه ۱۳۶۰
تاسیس رسمی رادیو صدای مجاهد در سوم مرداد ۱۳۶۰
https://www.mojahedin.org/events/5268/%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF1360-25-%DA%98%D9%88%D8%A6%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D8%A3%D8%B3%DB%8C%D8%B3-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF
موسس و بنیانگذار رادیو مجاهد: ابراهیم ذاکری
اولین مسئول رادیو صدای مجاهد: مسعود عدل
مسئولین بخش فنی و حفاظت
مسئول بخش فنی: علی نفیسی با نام مستعار مهندس بهمن
مسئول فنی: اکبر پاکدل با نام مستعار مهندس کریم رادیو
نفر فنی رادیو: جعفر سلیمی
مسئول بخش حفاظت از رادیو و تدارکات: رضا کرمعلی
اولین تهیه کننندگان و گویندگان رادیو از سال ۶۱-۶۰
مسعود کلانی، علیرضا معدنچی، زهرا رضویان، زهره کامکار، یاسمن صمدی
عکاس، فیلم بردار و صدابردار: علی مقدم
بخشی از مکالمه پیاده شده از فیلم
علی نفیسی: «من جزو اولین اکیپی بودم که قرار شد برای راه اندازی رادیو مجاهد به کردستان بروم. »
مسعود کلانی: «ما درست بیستم تیرماه سال ۱۳۶۰ به محل کارمان رسیدیم. ولی با قاطعیت کار و فعالیت و شور و عشق و انگیزه ای که مسعود عدل داشت، درست یک روز بعد که برای همه ما غیر منتظره بود، صدای مجاهد اولین برنامه اش رو، برنامه آزمایشی اش رو شروع کرد و مثل همه کارهای سازمان رعدی بود در آسمان بی ابر. »
علیرضا معدنچی: «ما دومین اکیپی بودیم که از تهران به سمت منطقه یعنی کردستان حرکت کردیم. در واقع ما اونجا فهمیدیم که این استودیو صدای مجاهد که ما صداش رو قبلا تونسته بودیم با شوق و ذوق خیلی زیاد و از بین پارازیت بشنویم اینجاست و از اینجاست که صدای مجاهد برنامه هاش تهیه میشه. »
زهره کامکار: «دیماه ۱۳۶۱ بود که به کردستان آمدم و کارم را در رادیو صدای مجاهد شروع کردم. »
تناقضات اسناد آقای سعید شاهسوندی با واقعیت
1.در سند اول، آقای شاهسوندی گفته اند که؛ «فردای انفجار حزب جمهوری، من و سه نفر دیگر(مسعود عدل= کاک حمید، علی نفیسی= مهندس بهمن و مسعود کلانی= گوینده اصلی و تاکنونی رادیو مجاهدین) همراه با فرد اعزامی از سوی حزب دمکرات کردستان از طریق مهاباد به ارتفاعات زمزیران موسوم به دره دفتر سیاسی رفتیم. »
در صورتیکه با رجوع به اظهارات مسعود کلانی در فیلم تاسیس رادیو مجاهد که مجری برنامه های تلویزیونی فعلی مجاهدین نیز می باشد، گفته است که در 20 تیر ماه 1360 برای تاسیس یا اجرای برنامه به کردستان رسیده و از 21 تیر ماه گویندگی برنامه آموزشی رادیو مجاهد را در کردستان شروع نموده است.
مسعود عدل نیز در اواخر خرداد ماه 1360 به کردستان اعزام شد یعنی قبل از حادثه تروریستی 7 تیر ماه 1360 شمسی. بنابر این مسعود عدل نمی توانسته همزمان با آقای سعید شاهسوندی یعنی در 8 تیر ماه 1360 برای تاسیس رادیو مجاهد به کردستان اعزام شده باشد.
همه این موارد نیز با شروع برنامه آموزشی رادیو مجاهد در 21 تیر ماه 1360 و تاسیس رسمی رادیو صدای مجاهد در سوم مرداد ماه 1360 ، در تناقض با زمان اعزام آقای سعید شاهسوندی با همان سه تن در 8 تیر ماه 1360 برای تاسیس رادیو مجاهد است.
2.در سند دوم آقای شاهسوندی به فرد دیگری به نام علی رضا معدنچی اشاره شده است؛ «شب عملیات، علی زرکش، علیرضا معدن چی، احمد شادبختی و همسرش، محمدعلی جابرزاده انصاری، من و همسرم در خانه ای مخفی در اول اتوبان عباس آباد حضور داشتیم. »
اما علی رضا معدنچی در فیلم تاسیس رادیو مجاهد گفته است؛ «ما دومین اکیپی بودیم که از تهران به سمت منطقه یعنی کردستان حرکت کردیم. در واقع ما اونجا فهمیدیم که این استودیو صدای مجاهد که ما صداش رو قبلا تونسته بودیم با شوق و ذوق خیلی زیاد و از بین پارازیت بشنویم اینجاست و از اینجاست که صدای مجاهد برنامه هاش تهیه میشه. »
بنابراین زمانیکه آقای سعید شاهسوندی با علی رضا معدنچی در شب 7 تیر ماه 1360 هم خانه بوده اند، یعنی در هشتم تیر ماه 1360 از هم جداشده اند. چرا که بنابه گفته آقای معدنچی، او و دیگر همقطارانش پس از تاسیس رادیو مجاهد به کردستان اعزام شده اند چون صدای رادیو مجاهد را در تهران می شنیدند.
3.تناقض سوم در نوشته ها و مصاحبه های رادیو تلویزیونی آقای سعید شاهسوندی، و یا بعبارتی انتشار اخبار و اطلاعات نادرست درباره محمد رضا کلاهی می باشد. که تا همین لحظه که نگارنده این مطلب را می نگارد بعنوان تنها منبع و اصلی ترین منبع، مورد استفاده مکرر قرار گرفته است.
آقای سعید شاهسوندی در همه جا گفته و نوشته است که؛ «چند هفته بعد، فردی به جمع ما پیوست. ظاهری نجیب و آرام و روحیه ای تشکیلاتی و اجرایی داشت. هویت او برای همه مشخص نبود. او با نام تشکیلاتی “کریم رادیو”در بخش فنی رادیو مجاهد سازماندهی شد. او کسی جز محمدرضا کلاهی، عامل انفجار ۷ تیر نبود. »
در این رابطه از نظر تاریخ وقوع پیوستن محمد رضا کلاهی به اکیپ آقای سعید شاهسوندی در کردستان نیز یک تناقض وجود دارد. در مطلب فوق از چند هفته صحبت شده ولی در مطلبی دیگر از یکی دو ماه؛
http://www.shahsawandi.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88/80-%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%B4%D8%B1%D9%8A%D9%87-%DA%86%D8%B4%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85-8.html
«درست در فرداي هفتم تير، طبق برنامه از قبل آماده شده و در پی موافقت با دکتر عبدالرحمن قاسملوـ دبيركل وقت حزبدموكرات كردستان ـ من وسه نفر ديگربهعنوان گروه موسس راديو مجاهد، همراه پیک اعزامی حزب ، عازم مهاباد و كردستان شديم. یکی دو ماه بعد، سازمان فردي را براي حفاظت به كردستان آورد، هويت او براي همه روشن نیست . آن شخص كسي نيست جز محمدرضا كلاهي. او مدتها در كردستان در بخش راديو بود. كارايي ويژهاي نداشت. براي حفاظت به منطقه منتقل شد و تهیه بولتن خبری رادیوهای مختلف ازجمله کارهای او بود. بعدها چند بار او را در بغداد دیدم. »
به هر حال معرفی “کریم رادیو” به عنوان محمد رضا کلاهی عامل انفجار 7 تیر ماه 1360 ،علاوه بر تناقض، از نادرستی خبر و یا عدم اطلاع ایشان حکایت دارد. از طرفی جا زدن یک فرد دیگر از اعضای سازمان مجاهدین بجای محمد رضا کلاهی، با توجه به حساسیت موضوع نه تنها تا کنون کمکی به حل معمای محمد رضا کلاهی نکرده، بلکه کار بسیار خطرناکی است. چرا که “کریم رادیو” یا “مهندس کریم ” کسی جز اکبر پاکدل نیست. و اکبر پاکدل نیز، محمد رضا کلاهی عامل انفجار 7 تیر ماه 1360 نمی باشد.
تصویر ویدیویی “کریم رادیو” یا “مهندس کریم ” مورد ذکر آقای سعید شاهسوندی که همان اکبر پاکدل می باشد در ویدیوی تاسیس رادیو مجاهد وجود دارد و خود گویاست. قبلا نیز در این باره نوشته ام؛ «در حالیکه از همان سال ها تا همین اواخر که مجاهدین خلق در پادگان اشرف بودند فقط یک کریم رادیو در سازمان مجاهدین وجود داشت که زمانی هم از مسئولین بخش مخابرات سازمان در عراق و منطقه بود.
این فرد با نام مستعار کریم رادیو که مدتی نیز تحت مسئول علی نفیسی و مسعود عدل در سازمان مجاهدین بوده کسی جز اکبر پاکدل نیست.
اکبر پاکدل از سال 1360 شمسی که در بخش فنی رادیو مجاهد حضور داشته بعدها از مسئولین بخش مخابرات سازمان بوده و تا خرداد ۱۳۷۸ در همان بخش فعال بود. تا اینکه در تاریخ چهارشنبه19خرداد ۱۳۷۸ساعت 8 صبح ودر اثر انفجار اتوبوس حامل مجاهدین از بغداد به پادگان اشرف مجروح شده و یک چشم اش را از دست می دهد. تلویزیون مجاهدین در همان ایام تصاویر و فیلم ویدیوی از اکبر پاکدل و دیگر مجروحان حادثه را پخش می نماید.
همچنین خانواده کریم رادیو با نام اصلی اکبر پاکدل هنوز در کرج زندگی میکنند که یکی از برادرانش نیز برای مدتی درپادگان اشرف بود که در سال ۲۰۰۳ از مجاهدین جداشده و در سال 2004 میلادی نزد خانواده خود به کرج بازگشت. بنابر این کریم رادیو مورد ذکر آقای سعید شاهسوندی نمی تواند همان محمد رضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری در 7 تیر 1360 باشد. »
درباره مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360 نیز آقای سعید شاهسوندی مکررا نوشته یا گفته اند که؛
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/05/160518_l39_file_keshmiri_8-shahrivar
سعید شاهسوندی، از اعضای سابق مجاهدین، در ۲۶ مهر ۱۳۸۶ گفته که او و همسرش مدت کوتاهی در ترکیه با کشمیری و همسرش در یک خانه سازمانی مجاهدین زندگی کرده اند.
همچنین در مطلبی دیگر؛
سعید شاهسوندی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق در سالهای 57-67، درباره عملکرد مسعود کشمیری در نخستوزیری میگوید:
http://www.yjc.ir/fa/news/5759619/%DA%A9%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AB%D9%84-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D9%86%DA%A9%D9%86%D8%AF
«یک طرح اطلاعاتی را راه انداخت و بسیاری از سران رژیم را دعوت کرد و گفت میخواهیم کار کنیم که جلوی نفوذیها را بگیریم و آنها را شناسایی کنیم، در حالی که خودش بالاترین نفوذی بود. طبعاً هیچکس جز خودش مسئولیت این طرح را به عهده نمیگرفت. او مزاحمینی را که ممکن بود به او حساسیت داشته باشند، تحت عنوان نفوذی از قسمتهای مختلف حذف و جایگاه خودش را مستحکمتر میکرد.
ما در کردستان در رادیو مجاهد مشغول بودیم. بعدها معلوم شد جمهوری اسلامی به دنبال راه افتادن رادیو مجاهد، طرح بمباران ایستگاه رادیویی را در دستورکار قرار داده است. کشمیری بعدها در سازمان گفت که این پیشنهاد رفسنجانی بوده و پیگیریاش به نخستیوزیری داده شد. ابتدا پارازیتهایی فرستاده شدند و چون اثر نکردند، طرح بمباران را دادند. کشمیری مسئول شناسایی محل فرستنده در ارتفاعات و بعد هم بمباران آن شد و نتیجه هم معلوم است!»
آقای سعید شاهسوندی در جایی دیگر و طی مصاحبه ای دیگر گفته است:
«ولی کشمیری را مدت کوتاهی در ترکیه در یک خانه سازمانی که من آنجا بودم و همسرم نیز بود، در حوالی خیابان فاتح استانبول ترکیه، کشمیری و همسرش مدتی آنجا بودند.
مکان این خانه پشت مسجد سلطان محمد فاتح بود که یکی از خلفاء و پادشاهان است. در آن حوالی ما یک خانه ای داشتیم و بعدها در منطقه شمالی استانبول بود و ما مدتی در این هر دو محل با کشمیری و خانمش و من و خانمم هم خانه بودیم و مدتی با هم بودیم. طبعاً ما زیاد درباره حادثه هایی که بر هر کدام از ما رفته صحبت نمی کردیم، این یکی از اصول سازمانی بود ولی به هر حال ایشان مدتی درترکیه بود.
شاهسوندی درمطلب بالا گفته است که ”درهردو محل با مسعود کشمیری و خانمش مینو دلنواز ومن وخانمم هم خانه بودیم و مدتی باهم بودیم. »
رد پای این اطلاعات منتشر شده از طرف آقای سعید شاهسوندی درباره مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخست وزیری، از بی بی سی فارسی و ویکی پدیا گرفته تا وب سایت های خبری و پژوهشی داخل و خارج ایران و تقریبا در همه جا وجود دارد.
اصلی ترین موضوعی که به کرات توسط آقای سعید شاهسوندی یا دیگران به نقل از او منعکس گردیده، این است که مسعود کشمیری مدتی کوتاه با خانواده سعید شاهسوندی در شهر استانبول ترکیه هم خانه بوده اند. اما تاریخ و زمان آن را مشخص نکرده است. آقای سعید شاهسوندی در هیچ کجا اشاره نکرده است که؛ در چه تاریخی در شهر استانبول ترکیه با مسعود کشمیری و مینو دلنواز هم خانه بوده است؟
واقعیت این است که هیچ منبع دیگری برای تایید گفته های آقای شاهسوندی وجود ندارد. تنها منبع، مشاهدات شخصی آقای شاهسوندی است که آن نیز چه در مورد محمد رضا کلاهی و چه در مورد مسعود کشمیری تناقضات فراوان دارد. چرا که مسعود کشمیری و مینو دلنواز هیچ وقت در شهر استانبول ترکیه حضور نداشتند که هم خانه خانواده آقای شاهسوندی نیز بوده باشند!
تا آنجا که من اطلاع دارم، مسعود کشمیری فقط یک بار از عراق به فرانسه رفت و مجددا به عراق بازگشت. تا آنجا که در خاطرم مانده، او به همراه 40 تن از مسئولین سازمان در نیمه دوم اسفند سال 1363 برای شرکت در مراسم ازدواج مسعود رجوی و مریم رجوی که تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک برگزار شده بود شرکت داشت. اما روز و تاریخ دقیق آن یادم نیست.
از آن پس در عراق حضور داشت و مسئولیت او در عراق نیز در ارتباط با ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین بود.
حال اینکه چرا آقای سعید شاهسوندی طی نزدیک به 29 سال، اخبار نادرستی در ارتباط با حوادث تروریستی وعاملان انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری منتشر نموده و همچنان ادامه می دهد، جای سئوال جدی دارد، مسئول است و باید پاسخگو باشد. امید که به این انتقاد از منظر شخصی نگاه نکرده و در روشنگری آن تلاش نماید!
دیگر راویان
راویان دیگری نیز از سال 1395 شمسی درباره انفجار دفتر نخست وزیری مطلب نوشته یا به انعکاس نوشته هایی در آن باره پرداخته اند.
عجیب ترین و شگفت انگیز ترین آنها مطلبی است که در سال 1395 شمسی در اکثر وب سایت های داخل و خارج ایران منتشر گردید. بی بی سی فارسی طی انتشار مطلبی از آقای حسین باستانی به نقد آن پرداخت که می توان در این لینک مطالعه نمود؛
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/05/160518_l39_file_keshmiri_8-shahrivar
همزمان فردی در آلمان به نام مسعود کشمیری در اکثر خبرگزاری های داخل ایران نشانه رفت که برای خود من بسیار عجیب بود. چون این فرد که خود را در وب سایت رسمی اش مسعود کشمیری معرفی نموده، آن مسعود کشمیری مورد نظر نیست.
درست است که فرد هدف قرار گرفته در وب سایت های اینترنتی مسعود کشمیری نام دارد، اما این فرد نویسنده و مترجم است که هیچ ربطی به آن مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخست وزیری ندارد و به یاد ندارم که زمانی عضو یاهوادار سازمان مجاهدین خلق بوده باشد. برای تفکیک مطلب در این نوشته از این فرد جدید به نام «مسعود کشمیری مترجم» یاد می کنم.
نمونه لینک ها و خبرهای مرتبط با «مسعود کشمیری مترجم» که به اشتباه در وب سایت های داخل ایران به عنوان مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخست وزیری معرفی شده است؛
یا این لینک
http://www.ghatreh.com/news/nn31734031/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1%D8%B4%D8%AF
«مسعود کشمیری مترجم» که البته او را نمی شناسم، وب سایت شخصی دارد و چند کتاب را از آلمانی به فارسی ترجمه کرده است. او اهل سیاست نیست و در توییتر نیز صفحه رسمی دارد که لینک هایش ذیلا قابل مشاهده است؛
لینک وب سایت رسمی «مسعود کشمیری مترجم»
http://www.darmatn.org/
لینک توئیتر «مسعود کشمیری مترجم»
https://twitter.com/masoud_keshmiri?lang=fr
اما وب سایت «تاریخ ایرانی» طی درج مطلبی که به تازگی در تاریخ چهارشنبه 8 شهريور 1396 منتشر گردیده و «کلاهی و کشمیری کشته شدند» نام دارد، از کشته شدن کلاهی و کشمیری اطلاع داده است.
http://www.tarikhirani.ir/fa/news/36/bodyView/5987/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C.%D9%88.%DA%A9%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C.%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87.%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF.html
وب سایت «تاریخ ایرانی» به نقل از آقای سیدجواد هاشمینژاد دبیرکل بنیاد هابیلیان نوشته است؛
«درباره کشمیری و کلاهی نیز باید بگویم این دو فرد شاهکلید بسیاری از جنایتهایی هستند که منافقین در ایران انجام دادند، جنایتهایی که به لحاظ بینالمللی و از نگاه کشورهای متخاصم ایران نیز به اثبات رسیده است. مسعود کشمیری و کلاهی زندگی مخفی و پنهانی داشتند و تا جایی که من مطلع شدم این دو نفر به احتمال قوی توسط عناصر خودشان از بین رفتند. هرچند مراجع مسئول باید درباره این موضوع اظهارنظر کنند و دقیقتر این موضوع را بیان کنند که تا الان این موضوع انجام نشده است. این نظر شخصی خود من است. کشمیری و کلاهی از عناصر مهم منافقین بودند که میتوانستند بسیاری از مسائل این گروهک را فاش کنند.»
بر خلاف وب سایت «تاریخ ایرانی» که تیتر محکمی برای مطلب انتخاب کرده، آقای سیدجواد هاشمینژاد دبیرکل بنیاد هابیلیان که خود فرزند شخصیت ترور شده توسط سازمان مجاهدین خلق می باشد، نظر شخصی خود را عنوان نموده اند که بر کشته شدن حتمی کلاهی و کشمیری دلالت نمی کند.
راوی دیگری که درباره مسعود کشمیری در وب سایت خود نوشته، آقای داوود باقروند ارشد می باشد که عضو جداشده از سازمان مجاهدین است. او ضمن درج مطلبی با عنوان «در حاشیه ترور محمدرضا کلاهی(علی معتمد) و هشدار به مسعود کشمیری» به تاریخ فوریه 7, 2017 نوشته است؛
http://nototerrorism-cults.com/?p=8637
«در همین رابطه بنده به آقای مسعود کشمیری که سالیان با او در بغداد-عراق و … در یک پایگاه بوده ام، توصیه میکنم که اگر بطور خاص در سالهای اخیر از فرقه رجوی بریده ای، و یا حتی نه در هرحال باید بجد بفکر خودت باشی. چه از طرف رژیم و چه ا ز طرف فرقه رجوی این تهدید برایت وجود دارد. »
اما جدید ترین خبر که به واقعیت نزدیک تر است، تصویری است که جدیدا از مسعود کشمیری در یک فیلم ویدیویی منتشر شده است.
این فیلم علاوه بر یو تیوب که در تاریخ 2 سپتامبر 2017 آپلود شده، در وب سایت آپارات نیز به تاریخ 11 شهریور 1396 منتشر گردیده است.
http://www.aparat.com/v/dWGYK/%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF_%DA%A9%D8%B4%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C_%DA%A9%D9%87_%D8%A8%D9%88%D8%AF_%D9%88_%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B4_%DA%86%D9%87_%D8%B4%D8%AF%D8%9F
تصویر جدید و دیده نشده از مسعود کشمیری
یک تصویر جدید و دیده نشده در فیلم ویدیویی با عنوان « مسعود کشمیری که بود و سرنوشتش چه شد؟» آورده شده که منبع آن ذکر نشده است.
تصویر مورد نظر احتمالا مربوط به محدوده سال 1380 شمسی می باشد که یا از روی «کارت عدم تعرض» و یا پاسپورت مسعود کشمیری کپی شده است.
«کارت عدم تعرض»، کارت شناسایی به زبان عربی بود که سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین برای افراد مشخصی از اعضای سازمان مجاهدین صادر می کرد که توسط سازمان درخواست شده باشد. این کارت ها از سال 1364 شمسی در دسترس سازمان مجاهدین بود.از این کارت ها در ترددات بیرونی و بخصوص ترددات مستمر برای کارهای تخصصی در بغداد، خریدهای روزانه و ترددات بین شهری استفاده می شد. از این کارت ها در عبور از پست های ایست وبازرسی نیروهای امنیتی یاحفاظتی عراق استفاده می شد. در سازمان مجاهدین کمتر از 300 نفر می توانستند از این کارت ها داشته باشند و بقیه افراد مجاهدین اساسا از وجود چنین کارتی مطلع نبودند.
همین تصویر واقعی و بسیار جدید از مسعود کشمیری که بی سروصدا منتشر شده، در جای دیگری هم یک بار دیده شده است. فیلمی که در تاریخ 24 ژوئن 2017 در یوتیوب و تلویزیون انگلیسی زبان پرس تی وی به نمایش درآمد ، حاوی همین تصویر است. به عبارتی تصویر جدید مسعود کشمیری را پرس تی وی زودتر از دیگران منتشر نموده است. اما اینکه منبع پرس تی وی چه کسی و در کجا بوده است مشخص نیست؛
تصویر جدید مسعود کشمیری در دقیقه بیست و پنج دقیقه و پنجاه و دو ثانیه فیلم قابل مشاهده است؛
نتیجه
پرونده پر رمز و راز مسعود کشمیری و انفجار تروریستی دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360، گرچه تا کنون به نتیجه نهایی نرسیده، اما جدا از سایر مسائل مطرح شده، اعتراف مسعود رجوی همه چیز را روشن می کند.
اعتراف مسعود رجوی به دست داشتن اعضای سازمان مجاهدین خلق در انفجار دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری در سال 1360، اولین بار در ملاقات با طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین صورت گرفته است که از دقیقه دو و پنجاه و شش ویدیو قابل ملاحظه است؛
یا در این لینک؛
« همان گونه که اطلاع دارید من در سال های 1981 تا 1986 در پاریس بودم. در آن سال ها دشمنی به این گونه با مانبود و به ما تروریست نمی گفتند. هرچند که کاخ سفید و کاخ الیزه می دانستند . با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم . می دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد و چه کسی و چراعملیات علیه رئیس جمهوری و علیه رئیس الوزاری ایران انجام داد. آنها می دانستند و خوب هم می دانستند ولی صفت تروریست هم به ما نزدند.»
سهشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۶ برابر با ۵ سپتامبر ۲۰۱۷
جواد فیروزمند