سیاست «هویج و چماق» غربی، قبل از اینکه برای حکومت ایران تهدید براندازانه یا روشی برای تغییر مطلوب باشد،در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران،تاثیرات قابل تاملی در سازمانکار اوپوزیسیون و بطور خاص در گروه رجوی داشته است.فراموش نکرده ایم که رجوی 5 سال است مستقیما و بلاواسطه برای “نظام” نامه می نویسد و اندرز می دهد.چنانچه برای چندمین بار در سرفصل انتخابات ریاست جمهوری ایران، قند “مصلحت جویی برای نظام” را بصورتی کاملا عمیق در کام رجوی آب کرد.البته این گونه همراهی و تلاش برای دلربایی به آن معنی است که، وقتی دیگران برای چانه زنی و معامله با دولت ایران توانایی های لازم را در ردیف اپوزیسیون کسب می نمایند،چرا “مجاهدین” از قافله عقب افتاده و سنگ پای قزوینی حکومت نشوند! البته شیرینی این کیک توهم و جشن یکسویه را به کررات در مواضع مسعود رجوی، تحت عنوان «اندرزگویی و پیشنهاد به سران حکومت»می توان چشید یا مشاهده نمود.مسئله ای که کمتر به آن پرداخته شده و همراهان “مقاومت” را به غفلت از آن فرو برده است!
رجوی از سال 1388 مستقیما دنبال نامه نگاری وارتباط جدی با دولت جمهوری اسلامی ایران است. تا شاید (برخی هواداران دوران مبارزات قبل از انقلاب) را مقبول افتد، وسیله ای برای مروت یکطرفه حکومت فراهم شده ، یا چتری برای دفع بلا از سر “رهبر خاصل الخاص مجاهدین” گسترده گردد. دریغ از اینکه رسما پاسخی شنیده یا نامه ای برای چنین وصلتی دریافت نموده باشد.
ظاهرا چنان « اصرار و انکارها» را می شود اینطور برداشت نمود که حواله نمودن سیب سرخ از بوته خزان زده عراق به باغبان حکومت، دور از عقل و واقعیت بوده،یا اینکه جوش زدن این پیوند فرسوده به بدنه حکومت، آن هم با خزانه ای از مصائب بیکران و به قول رجوی به فاصله هفت دریای خون،حتی با تزریق هورمون بازگشت به زمان اولیه نیز کاری باطل و عبث می باشد.مسئله ای که اعضا و هواداران اروپایی نشین مجاهدین در غفلت کامل، چشم شان را روی آن بسته و بدون درگیر شدن با “رهبری ایدئولوژیک” حول این تناقضات از کنار آن می گذرند.تناقضاتی که تاثیر بلافصل آن را در جدایی تنی چند از اعضای شورا و مجاهدین خواندیم،شنیدیم،دیدیم و در آینده نه چندان دور نیز لرزش و فروریزی برخی دیگر را در قالب های جدید شاهد خواهیم بود.
اگرمی گویند نه ، اینچنین نبوده ، چنین مسائلی در کار نیست و این قدم ها برای تسلیم ، مغفرت یا حتی معامله نمی باشد ،و اگر برخی هواداران،همراهان و اعضا فکر می کنند که نه این گونه تشریحات غرض ورزی و دشمنی ویژه با رجوی است، برداشت دیگری وجود داشته، باید آنها را احاله داد به برداشتی که رجوی در پیام انتخاباتی به آقای رفسنجانی اعلام نموده و تاکید کرده؛ “ممکن است برداشت دیگری از پیام اش به سران رژیم وصول شده باشد.” شما بگویید چه برداشتی از نامه محبت آمیز رجوی به آقایان رفسنجانی،کروبی،موسوی،خاتمی ،…، سران حکومت و آقای خامنه ای، طی 5 سال گذشته می توان داشت و درک نمود؟
مگر رجوی جزو مجلس تشخیص مصلحت نظام است که چنین پابرهنه در فروتنی و خضوع کامل، نوار ویژه انتخاباتی برای جمهوری اسلامی پر می نماید؟ کسانیکه نزدیک به 25 سال در استخدام ارتش خصوصی صدام حسین بوده و شب و روزشان را در رویاپردازی با دیکتاتور اشغال گر عراق گذرانده و برای جداسازی چند منطقه از نقشه ایران،طرح های عملیاتی می کشیدند،عملیات می کردند،آدم می کشتند یا در این مسیر کشته داده و لیست شهید پروری “مجاهد خلق” را دراز می نمودند ، چه به این حرف ها؟!
آیا همانند آقایان وخانم های تازه جداشده ؛ “کریم قصیم،محمد رضا روحانی،اسماعیل وفا یغمایی،ایرج مصداقی ،خواهران اقبال،حنیف حیدرنژاد و …” نباید از “رهبر خاص الخاص مجاهدین” پرسید که بالاخره “مبارزه” چه شد؟ این همه خون ریزی،بمب گذاری،ترور،جاسوسی،جنگ،انقلاب ایدئولوژیک،استراتژی های رنگارنگ و …که تحت عنوان “مبارزه با رژیم” ترویج و اجرا گردیده،چگونه به “مصلحت اندیشان نظام” گرویدید؟ آیا نباید پرسید؛ چگونه می خواهید افتخارات یا افتضاحات 35 سال گذشته را با نامه نگاری های 5 سال اخیر به سران حکومت ایران جمع و جور نموده و خود را در آب پاکی مشورت و “تشخیص مصلحت نظام” غسل دهید؟
از رجوی باید پرسید؛ از شورشیان سوریه تا حامیان القاعده و عربستان در عراق،از فعالان ضد ایرانی در اروپا و آفریقا، مصر و جهاد گران لیبیایی،چند پارلمانتر مستخدم اروپایی تا جنگ طلبان و نئوکان های آمریکایی که در حسرت حمله نظامی غرب به ایران و تکه تکه کردن آن به سر می برند،و فرمول مورد ادعای “پشتیبانان بین المللی مقاومت” را تشکیل می دهند!چگونه در ورای وقاحت به “مصلحت اندیشی و اندرز گویی به رهبران نظام” رسیده است؟ آیا این مسیر یک شبه طی شده یا خبرها و انقلاباتی درکار است که از اعضا و هواداران سازمان پنهان نگاه داشته شده اند؟
آیا قرار بود تعادل قوای استراتژیکی در ایران ، با کاندیداتوری آقای رفسنجانی به نفع مجاهدین بچرخد، که اینگونه “دست افشان و پاکوبان” او را به وجد و “نترسید ما همه با تو هستیم” در آورده بود؟! پاسخ و عملکرد رجوی طی سی و پنج سال گذشته در موارد تقریبا مشابه به “مخالفان نظام” و اهل اپوزیسیون چه بوده است؟ فراموش نشود، رجوی در موارد تقریبا مشابه که از نظر محتوا یک صدم محبت های او به نظام را نداشته،چگونه درافتاده و بنی صدر و دیگران را “معتادان رژیم” معرفی نمود.
ما اکنون جزو “خیل”ی از همان برداشت کنندگان مورد نظر رجوی هستیم.و اگر جز این بود،باید پرسید؛ رجوی را چه به انتخابات و “مصلحت نظام”؟ البته او خود برای فرار از پاسخگویی،چنین سئوال غلط اندازی را در همان پیام مطرح نموده است.از سوی دیگر چراغ سبز های مکرر اینچنینی از طرف کسی که مدعی “اقیانوسی از فاصله” و “مبارزه خونین” با حکومت ایران می باشد،دور از منطق می نماید.اما واقعیت و حقیقت را به روشنی روز می توان از پیام های مسعود رجوی به “سران نظام” دریافت کرده و مشاهده نمود.ظاهرا باید به این نتیجه رسید که رجوی نه تنها به دنبال رهگیری و ارتباط با نظام جمهوری اسلامی ایران است،بلکه تلاش می نماید از خط مقدم نئوکان ها تا مدارا طلبان آمریکایی، جایی برای خود باز نموده تا شاید حداقل از آن سوی آب ها مرحم زخم خود را یافته و از دست محبت دولت ایران بی نسیب نماند.”تغییر”ی که مشخص نیست با امواج چه عواقبی همراه شده و او را در کدام ساحل به صخره خواهد کوبید!
این اشاره ها برای آن بود که برخی از نویسندگان در جستجو و اکتشاف “تغییر مثبت” در گروه رجوی هستند.باید به عرض رساند که گذر زمان، پوست های رنگین رجوی را برانداخته است ،دارایی هاییش را گرفته و او را در صحنه سیاسی ایران خلع سلاح نموده است. اگر او به پرنسیپ های نرمال و چنین مسائلی پایبند می بود، مسیر هرز،سراب گونه و کج رفته را طی نمی نمود!
برخی از همراهان قدیمی و انگشت شمار رجوی نیز که این روزها برعلیه اعضای جداشده و معترض شورا (که رجوی را در نامه نگاری و مذاکره برای مصلحت رژیم گیر انداخته اند) موضع گیری های عجیب و غریبی نموده اند.آنها و نوشته های سفارش شده شان، آیینه رنگینی از تناقضات تحت نام “مقاومت خونین”،و دعوت آقایان قصیم و روحانی به “خداقوت و سکوت” می باشد.
آنها غسل و چراغ سبزهای مکرر آقای رجوی در انتخابات ایران را ندیده یا “برداشت” دیگری می نمایند.اینگونه افراد به حق جزو غافلان و بوق چی های کافه نشین رجوی هستند.غافل از اینکه آن حرف ها و “توضیح المسائل” تکراری تحت عناوین؛”توضیح به هموطنان”،”سونامی های بین المللی و رژیم”،”امیرخیزان شهر اشرف”،”توریست های ایرانی حامی مقاومت”،”شرایط سخت مبارزه”،”بهترین و باسواد ترین جوانان مملکت”،”پایداران شهر شرف”،و … کهنه شده، اینگونه حرف های گنده را نه او و آنها،بلکه رجوی باید در کنار چراغ سبز هایش نگاشته و پاسخ بدهد.
این افراد که همانند 35 سال گذشته به عناوین مختلف تلاش می نمایند “شرایط سخت مبارزه مجاهدین دراروپا”را متحمل شوند، باید از خوش مستی های سیاسی گونه در “گراند کفه ها” بهره برده، بوق شان را زده ، محیط تقلا و دست و پازدن های رجوی را پر سرو صدا نمایند.آنها باید تلاش نمایند معانی چراغ سبزهای رجوی را تفسیر نموده و جایگاه خود را در “مصلحت اندیشی برای نظام” بیابند.چرا که پریدن به یاران قدیمی و “توضیح المسائل” نویسی در باره تشریح بهترین “انقلاب”،”مقاومت” و دست آخر “استراتژی”،خوش یمن نبوده ،تغییر آور بوده، ممکن است کار دستشان داده و روزی،روزگاری با اذهانی منقلب، اما مانند آقای قصیم مغضوب رجوی گردند!
14 اوت 2013
محمد علوی