ما، نریمان حیدری و قهرمان حیدری (حنیف حیدرنژاد) در نامه ای سرگشاده به مریم رجوی به تاریخ 30 دی 1392/ 20 ژانویه 2014 نسبت به بی اطلاعی از وضعیت دو برادر دیگر خود سلیمان و رحمان حیدری که در کمپ لیبرتی در عراق ساکن هستند ابراز نگرانی کرده و با تاکید بر وضعیت سلامتی و بیماری های آنها دو خواسته را مطرح کرده بودیم:
1. ما را از وضعیت سلامتی و بیماری های آنها مطلع نمائید.
2. امکان ارتباط ما با برادرنمان یا امکان ارتباط آنها با ما را فراهم سازید.
http://www.hanifhidarnejad.com/Hidarnejad/index.php?option=com_content&task=view&id=11606&Itemid=1
امروز، چهارشنبه 9 بهمن 1392/ 29 ژانویه 2014 مطلبی با نام برادران ما، سلیمان و رحمان حیدری و با تیتر زیر در سایت “ایران افشاگر”، از سایت های وابسته به سازمان مجادین خلق منتشر شده است: “نگرانی در باره برادران يا بخش ديگری از كارزار گشتاپوی آخوندی عليه مجاهدين- سليمان و رحمان حيدری”
قبل از آنکه ادامه مطلب حاضر را مطالعه کنید، خواهش می کنیم ابتدا مطلب زیر را بخوانید:
در پاسخ به نامه سرگشاده ما که بسیار محترمانه تنظیم شده بود، جوابیه منتصب به برادرانمان از سه قسمت عمده تشکیل شده است: دشنام و فحاشی سیاسی/ تهمت و اتهام و توهین/ تهدید و خط و نشان کشیدن.
برخی از این فحش ها و اتهامات از این قرارند: (یاوه گوئی، لجن پراکنی، اراجیف، سناریوی مسخره، اهانت، گستاخی، کینه توزی، کارزار شیطانی / خائن، مزدور، بریده مزدور، نابرادران، نابرادران خائن، کسانی که به قلب پیشگامان آزادی در لیبرتی خنجر می کشند، در عغلطیده به زیر قبای گشتاپوی آخوندی، ماموریت گرفته از وزارت اطلاعات، به دشمن پیوسته، کسانی که پشت به سنگر کرده و از سنگر دشمن به صفوف مقاومت و مجاهدین شلیک می کنند، خوش خدمتی دنائت بار، مزدران تبهکار، شقاوت، پستی، خوش خدمتی برای آخوندها، زمینه سازان کشتار و کسانی که خنجر می زنند، ننگ و لعنت بر این نابرادران، خائنین به جبهه خلق/ ضالمان و مزدوران منتظر دادگاه و محاکمه باشید).
با شناختی که از برادرانمان داریم، این نوشته را نوشته آنها نمی دانیم. با این وجود مایلیم همه حالت های ممکن را مختصرا تشریح و نظرمان را اعلام کنیم.
فرض اول: این نوشته، واقعا و حقیقتا توسط برادران ما نوشته شده است. اگر اینطور باشد، یعنی آنها در عراق و در کمپ لیبرتی آزادانه به اینترنت دسترسی دارند و می توانند مطالبی را که ما (بویژه قهرمان حیدری- حنیف حیدرنژاد) در سال های گذشته نوشته مطالعه کنند، در یک فضای کاملا باز و دمکراتیک امکان و آزادی دسترسی به نوشته های دیگر افراد جدا شده یا منتقدین و مخالفین مجاهدین را هم داشته، آن مطالب را مطالعه کرده و در مورد آن با هم بحث می کنند. و اکنون بعد از 9 روز که این دو برادر با هم حرف زده و مشورت کرده و تبادل نظر کرده اند، به این نتیجه رسیده اند که جوابیه ما را تنظیم کرده و در اختیار سازمان مجاهدین قرار داده تا منتشر شود.
این فرض را رد می کنیم، زیرا؛
– ما خود سالیان طولانی در درون روابط و مناسبات سازمان مجاهدین بوده ایم. چنین فضای آزاد و باز و چنین حقی در درون تشکیلات وجود ندارد. بر اساس اطلاعاتی که از دیگر جدا شدگان مطالعه کرده ایم نیز در 19 سالی که ما از سازمان مجاهدین جدا شده ایم، فضای درون تشکیلات به مراتب بسته تر هم شده است.
– انشاء و فرهنگ حاکم بر این نوشتار با آنچه که ما از برادرانمان می شناسیم هم خوانی ندارد. فرهنگ و انشاء این مطلب به دیگر نوشته هائی که در سایت های وابسته به سازمان مجاهدین که بر علیه منتقدین و مخالفین منتشر می شود، نزدیک است.
– روح سراسر تنفر و کینه و فحاشی و اتهام که در تمامی این نوشته موج می زند با شخصیت برادران ما هم خوانی ندارد.
فرض دوم: اگر واقعا این نوشته از برادران ما باشد، تعجبی هم نمی کنیم. با آنچه که خودِ ما در درون تشکیلات تجربه کرده ایم، این فرض را منتفی نمی دانیم که در دستگاه ایدئولوژیک حاکم بر سازمان مجاهدین، برادران ما نیز می توانند در شرایط روحی- روانی که تهی سازی انسان ها را هدف قرار داده، شخصیتشان تغییر کرده و آدم دیگری شده باشند. در عین حال مطمعنیم اگر روزی آنها در یک شرایط خالی از کنترل های ایدئولوژیک- تشکیلاتی قرار گرفته و امکان ارتباط باز و راحت با ما و با دنیای آزاد را پیدا کنند، به بی پایه و اساس بودن اتهامات زده شده به سرعت پی خواهند برد. آغوش ما به روی آنها باز است. آنها مرز سازش ناپذیری ما با رژیم جنایتکار حاکم بر ایران را به خوبی می شناسند. اگر چه محدودیت های درون تشکیلاتی مانع از آن شده تا آنها از زبان خودِ ما از دلایل جدائی ما از سازمان مجاهدین مطلع شوند، اما با انگیزه و روحیه ی مبارزاتی و با روحیات و شخصیت ما به قدر کافی آشنائی دارند که بدانند اتهامات زده شده عاری از هرگونه پایه و اساس واقعی می باشد.
فرض سوم: در سلسله مراتب تشکیلاتی، به فرموده ی مریم رجوی، یکی از مسئولین سازمان با برادران ما صحبتی کرده، اطلاعاتی غیر واقعی از ما را به آنها منتقل کرده، مطلبی را خودش نوشته یا در تنظیم مطلب کمک کرده و در شرایطی که برادران ما از حقیقت و واقعیت بی اطلاع هستند، و شاید هم به دلیل فشارهائی که به آنها وارد شده، این مطلب را نوشته یا آن را تائید کرده اند.
احتمال این فرض را بالاتر می دانیم. به خصوص آنکه به باز تکثیر مطالب قهرمان (حنیف حیدرنژاد) در «سایت های رژیمی و مرتبط با وزارت اطلاعات» تاکید شده است. این احتمال وجود دارد که مسئولین سازمان، بریده ی مطالب و یا عکس هائی از مطالب قهرمان (حنیف حیدرنژاد) را از همان منابع چاپ کرده و به سلیمان و رحمان حیدری نشان داده و بر آن اساس اتهاماتی را ساخته و پرداخته اند.
در دنیای اینترنت و انفجار اطلاعات بازتکثیر یک نوشته در یک سایت دیگر، تنها چند دقیقه وقت می خواهد. مبنای قضاوت در مورد شخصیت یا موضع سیاسی یک فرد، بازتکثیر و انتشار مطالب او در این یا آن سایت اینترنتی نیست. مهم مواضع سیاسی، شخصیت و زندگی و سوابق هر فرد است که در مورد قهرمان (حنیف حیدرنژاد) این مواضع و سوابق را می توان در سایت رسمی خود او دید. ما بسیار بعید می دانیم که واقعا سلیمان و رحمان حیدری به طور آزاد به اینترنت دسترسی داشته باشند. از این رو امکان تحقیق و حقیقت یابی نیز برای آنها وجود ندارد.
رهبری سازمان مجاهدین فراموش می کند که نریمان و قهرمان حیدری در یک حباب خالی و منزوی از مردم زندگی نمی کنند، آنها برای دو دهه است که در خارج از کشور با یک جمعیت گسترده از افرادِ فامیل، دوستان، ایرانیان و یا دوستان غیر ایرانی ارتباط دارند. شنیدن چنین اتهاماتی از سوی سازمان مجاهدین، تنها بی اعتباری آن سازمان نزد این افراد را به همراه داشته است. رهبری سازمان مجاهدین کوته بینانه و به مصداق «از این ستون به آن ستون فرجی ست» ادعاهائی را مطرح می کند تا از پاسخگوئی به پرسش ها و مسئولیت هائی که در مقابلش قرار گرفته بگریزد. اما گذر زمان همه چیز را بر ضد خود آن سازمان بر می گرداند. رهبری سازمان مجاهدین به شعور مردم باور ندارد. مردم به دلیل اتهامات این سازمان یا انتشار عکس و نوشته ی افراد در این یا آن سایت اینترنتی در مورد دیگران قضاوت نمی کنند. استفاده از این روش و چنین استدلال هائی نشان می دهد که رهبری این سازمان تا کجا از پاسخ دادن به سوالاتی که با آن مواجه است عاجز می باشد که تنها را راه گریز را در فحاشی و اتهام زدن جستجو می کند.
نکته آخر: در نامه سرگشاده به مریم رجوی از او خواسته بودیم امکان ارتباط برادرانمان با ما، یا امکان ارتباط ما با برادرانمان را فراهم کند. در این مورد هیچ گونه پاسخی دریافت نکردیم. آندسته از افراد خانواده ی ما و دیگر خانواده هائی که بستگانشان در کمپ لیبرتی در عراق هستند، باید بتوانند بدون مانع و بطور مستقیم با بستگانشان ارتباط برقرار کنند. رهبری سازمان مجاهدین باید امکانات چنین ارتباطی را بدون کنترل فراهم سازد. اگر چنین ارتباطی امکانپذیر نشود، مشخص است که اتهامات زده شده در نامه ی منتصب به سلیمان و رحمان حیدری این هدف را دنبال می کند که چشم ها را از روی رهبری سازمان مجاهدین و مسئولیت آنها در قبال سلامتی ساکنین کمپ لیبرتی به جای دیگری منحرف کند. در این صورت استفاده از چنین روشی، آنهم با بلند کردن عکس و اسم دو انسان دیگر و قرار دادن آنها در مقابل برادرانشان روشی به غایت غیر مسئولانه می باشد.
نزدیک به 3000 نفر در کمپ لیبرتی در عراق ساکن هستند. این حق خانواده آنهاست که به آنها ارتباط داشته باشند. رهبری سازمان مجاهدین حق ندارد جمعیت بزرگی از انسان های نگران را با مارک و تهمت و اتهامِ ارتباط با وزرات اطلاعات ترسانده و به سکوت مجبور کند. چنین روشی کارکرد ندارد.
خانواده هائی که افرادی از آنها در کمپ لیبرتی هستند می توانند با علنی کردن نام عزیزان و بستگان خود، آنان را از گمنامی خارج کنند. رهبری سازمان مجاهدین موظف به حفظ جان آن افراد و برقراری ارتباط آنها با خانواده شان یا برعکس می باشد. کوتاهی این سازمان در برقراری چنین ارتباطی تنها می تواند این شک را تقویت کند که رهبری این سازمان «چیزهائی» برای پنهان کردن دارد. آیا چنین است؟ این را زمان نشان خواهد داد.
9 بهمن 1392/ 29 ژانویه 2014
آدرس تماس:
نریمان و قهرمان حیدری (حنیف حیدرنژاد)