اینک یکصد و هشت روز از اعتصاب غذا در لیبرتی و هشت روز هم از نگارش بخش اول مطلب بنده میگذرد . تا کنون موضوع مهم و خاصی اتفاق نیفتاده ؛ که طبعا اگر اتفاق میفتاد ؛ بنده فوری و فوتی بخش دو از سلسله مطالب اعتصاب را منتشر میکردم . ولی در طول هفته گذشته ؛ یک اتفاق بسیار مهم بین المللی رخ داد البته همه دنیا از آن بیخبر بود الا فرقه رجوی . این اتفاق مهم رویش کشور جدیدی بود بنام فلسطین که گویا با دومینیک و یا موناکو همجوار بوده کشوری مدرن ؛ با مردمانی دررفاه و ارامش که در آن صدها انجمن صنفی ؛ اتحادیه ؛ سندیکا و دهها نهاد اجتماعی در در کمال آرامش و رفاه مشغول فعالیت هستند . بنا بر اطلاعیه فرقه ؛ در حمایت ۲۵۰٫۰۰۰ از اعتصاب غذا در کمپ لیبرتی ؛ از همین کشور مدرن فلسطین ؛ دهها انجمن و سندیکا و نهاد سیاسی ؛ طی اطلاعیه هائی ؛ از مقاومت ملی و رئیس جمهور آن و اعتصاب کنندگان حمایت کرده و خواستار برکناری مالکی از حکومت و خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شده بودند . ولی آش فلسطین و حمایت دهها انجمن و سندیکا و اتحادیه بقدری شور شده بود که فرقه مجبور شد این خبر حمایت را فوری از سایت بردارد . بی اختیار یاد هیتلر افتادم که به معاونش گفته بود : دروغ هر چه بزرگتر ؛ باورش ….. قضاوت با شما . از این واقعه مهم که بگذریم میرسیم به ادامه مطلب . در تعریف کلاسیک اعتصاب غذا آمده است : “اعتصاب غذا امتناع داوطلبانه از خوردن غذا و یا غذا و مایعات است . ” آنچه که اینجا مورد بحث و تأمل قرار میگیرد فرمایشی بودن و داوطلبانه نبودن این اعتصاب غذای نمایشی لیبرتی هست . چرا که یکی از اصول مقدماتی اعتصاب غذا ؛ دواطلبانه بودن آن هست و نه اینکه بصورت تحمیلی و یا تشکیلاتی دستور به این حرکت صادر شده باشد . همگان میدانیم که این اسیران کمپ لیبرتی داوطلبانه و با میل و رضای شخصی دست به این حرکت اعتراضی نزده اند بلکه فرقه به آنان تحمیل کرده و آنان را مجبور به تبعیت و فرمان رجوی نموده است .
در زندگی اجتماعی ؛ از یک دیدگاه انسان دارای تاریخ اندیشه خاصی است که با منطق و نیروی درونی خاص خود و صرف نظر از اینکه چه رابطه ائی با عقلانیت و یا با علائق مادی داشته باشد ؛ تناسب برقرار میکند . در این سیستم تعهد به نوعی اعتقاد زمینه رفتارهای فردی و جمعی را فراهم میاورد . کنش انسان خالی از وجه معنا و ارزش و جهت گیری نیست . عقاید انسان به هر صورت دارای منطق و نیرو و تاریخ درونی خویش است . ولی در فرقه ها رفتار و تنظیم رابطه ها اینگونه نیست . در طی تاریخ غیر عقلانی( فرقه ها ) رهبر بطور مداوم تعاریف جدیدی از جهان و انسان و پیرامون عرضه میکند . این رهبران هر گاه پیروانی پیدا کنند که خود را به تعریف عرضه شده ؛ متعهد سازند ؛ یک جنبش فرقه ائی پیدید میاید . اگر چنین فرایندی در وجود یک تن تجلی خاص پیدا کند ؛ آن شخص در نظر پیروان فردی خارق العاده جلوه گر میگردد . در اینجا هست که میان پیروان و رهبر یک رابطه ارادت برقرار میشود و ارادت خود کنشی عاطفی هست . این کنشها معطوف به ارزشهائی خواهد بود که رهبر بر آنها تاکید میگذارد . همچنین فرقه برای ایجاد فضای رقابت و چاپلوسی و پیشی از یکدیگر نیازمند برانگیختن عواطف پیروان است . از آنجائیکه مبنای اساسی در اینجا عنصر ارادت است ؛ نظام دیوانی نیز بر آن مبتنی است . کارگزاران بر حسب ارادت و خلوص و چاپلوسی نسبت به رهبر فرقه انتخاب میشوند . رهبر بعنوان مظهر کمال به احساس بی امنیتی و بی خویشتنی پیروان بظاهر پاسخ میدهد و پیروان متعصب تر و چاپلوستر و متملق تر ؛ خود را در شخصیت رهبر حل میکنند .
حال مسعود رجوی با خصوصیات اخلاقی منحصر بفردی همانند ؛ زنبارگی ؛ ترسوئی ؛ بزدلی ؛ گنده گوئی و لاف زنی ؛ میخواهد این فرقه زه وار در رفته درب و داغون شده را برای آلت دست قرار دادن بیشتر و ارضاء عقده های فردی از قالبی به قالب دیگر در بیاورد . بحث فوق بسیار ریشه ائی و عمیق هست که سالها روی آن مطالعه و بررسی و پژوهش میکنم و در فرصتی بهتر این نظریه ها را منتشر خواهم نمود . فعلا به همین مورد کوتاه اشاره میکنم که مطلب بخوبی جا افتاده باشد تا مابقی بحث . مسعود رجوی در چرندیات و خرافه بافی های موسوم به انقلاب ایدئولوژیک ؛ در اوج کبر و غرور و خودپرستی و در حالیکه گوئی کوههای اطراف را وی آفریده است این چنین میگفت : من به پیروانی نیاز دارم که اگر زمانی گفتم دریچه تنور آتش را بردار و بپر داخل آن ؛ بدون کوچکترین تردیدی فرمان را اجرا و بپرد داخل تنور . من از این پیروان هزار تا میخواهم ؛ هر وقت این هزار پیرو خالص را داشته باشم ؛ آن هنگام بدانید که زمان سرنگونی حکومت آخوندی فرا رسیده است . این کوچک مرد گنده گو ؛ بنوعی حقیقت را هم ترسیم نمود ؛ چرا که او هرگز هزار دیوانه پریش احوال اینچنینی پیدا نخواهد کرد . از سوئی در اعتصاب غذا موضوع مرگ و زندگی انسانها در میان هست . اعتصاب کننده ؛ هستی بیولوژیک خویش را به مانند ابزار و برای رسیدن به هدف مشخص در میان میگذارد .
کسیکه اعتصاب را شروع میکند ؛ باید اهداف معین ؛ مخاطب مشخص و رابطه بین اعتصاب غذا و خواسته را مشخص کند . این یک واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که هدف هر چه که باشد ؛ رابطه بین هدف ـ ابزار ؛ اگر جان انسان باشد این حرکت نامعقول و نادرست و بدور از مقبولیت عمومی خواهد بود . همانگونه که قبلا نیز اشاره کردم ؛ اعتصابات نا محدود و بی هدف به باور خیلی ها و شخص خود من ؛ در حقیقت یک نوع عملیات انتحاری گام به گام هست . اما اگر اعتصاب غذا بعنوان وسیله ائی برای رهائی از بند و شرائط موجود و برای روزهای خوش آزادی باشد ؛ مقبول و مورد حمایت همگان قرار میگیرد . ولی زمانیکه بصورت ارگانیزه و بر اثر تحریک ؛ تشویق و تحمیل انجام بگیرد ؛ آن موقع هست که وسیله ـ ابزار با هدف سازگاری مناسب را ایجاد نخواهد کرد . اکنون بیش از صد و نه روز از جریان نمایشات اعتصاب غذای لیبرتی میگذرد . با بررسی کلی و جامع تاریخچه اعتصابات مهم جهانی و با آوردن فاکتهای معروف هست که لیبرتی را نمایشی میخوانم . زمانیکه صحبت از اعتصاب غذا میشود ؛ بدون تردید تمام حواس انسانها به سمت بابی ساندز معطوف میگیرد . این جوان ورزدیده و سالم ۲۷ ساله که یکی از معروفترین افراد این نوع اعتصابها هست ؛ فقط مدت ۶۶ روز توانست دوام بیاورد و سپس با مرگ خود جهانی را متأثر کرد . طولانی ترین اعتصاب همراه با گرفتن آب و شکر هم ۹۴ روز ثبت شده است که یکی از اهالی جمهوری ایرلند در دهه ۱۹۲۰ بدان دست زد و سپس در گذشت .
ترکیه نیز یکی از معروفترین کشورهائی هست که اعتصاب غذا در آن سابقه ائی بسیار طولانی و تراژیک دارد . از جمله مواردی که در ترکیه به ثبت رسیده است ؛ اولین ضایعات اعتصاب با نام روزه مرگ در روز ۵۴ اتفاق افتاده است و بتدریج مرگها زیادتر شده است . تراژیک ترین و طولانی ترین و مرگبارترین اعتصاب غذا در سال ۲۰۰۰ در ترکیه اتفاق افتاد که زندانیان سیاسی سرتاسر کشور و بطور ارگانیزه ولی داوطلبانه ؛ دست بدین حرکت زدند که حاصل آن ۱۰۰ مورد مرگ و بیش از ۴۰۰ مورد بیماری لاعلاج گزارش شده است . در آن هنگام هم بغیر از یکی دو محکومیت جهانی و اعلام همدردی ؛ این مرگ و میرهای بیجا و جنجالی ؛ حاصل دیگری ببار نیاورد . قدر مسلم نمونه ها خیلی زیاد هست ولی با آوردن یکایک آنها کار به درازا میکشد .
اکنون نیز مسعود رجوی ؛ با تحمیل این اعتصاب غذای نمایشی ؛ بدنبال یک فاجعه میگردد تا چند صباحی بتواند از مهلکه ائی که دست به گیربانش هست ؛ راه فراری بیابد . وی برای اینکه بتواند مدتی دیگر فرقه را روی پا و بظاهر فعال نگاه دارد ؛ به خون تازه نیاز دارد چون دستگاه مخوف و جنون آمیز وی با خون تازه قادر به ادامه حیات هست . هفت نفری که برای آنها مرثیه سرائی و گریه زاری میکنند ؛ اخیرا با این اتهام مواجه شده اند که گویا خود دست به کشتار زده و ۵۳ نفر ( ۵۲ جسد قابل تشخیص ـ یک جسد سوخته و غیرقابل تشخیص ) زده اند . از سوئی کشور عراق مگر جزء کشورهای اسکاندیناوی هست که در امن و امان کامل بوده و آرامش در همه جا برقرار و حساب همه چیز مشخص باشد . هر روزه شاهد عملیات انتحاری انفجار بمب در سرتاسر عراق هستیم ؛ گروههای مسلح در سرتاسر کشور دست به کشتار و جنایت میزنند ؛ شما بر سر قبری که دارید گریه می کنید ؛ بچه دورن آن نیست ؛ آن هفت نفر از قفس پریدند . چندی پیش رهبر ترکمن های عراقی را کشتند ؛ دو هفته پیش هم اتومیبل معاون وی را منفجر کردند ؛ تازه خود منطقه سبز بغداد هم امنیت ندارد ؛ چه برسد به سایر مناطق . از طرفی هم اکنون رئیس دولت عراق ؛ مالکی هست و نه صدام حسین جنیاتکار ـ دشمن مردم ایران ولی قائد کبیر فرقه .
مالکی هم هزاران بار بصورت صریح اعلام کرده است که تروریست های فرقه رجوی ؛ مزدوران صدام حسین هستند چرا که بفرمان او به کشور ما وارد شده اند ؛ بفرمان او مردم بی دفاع ما را کشته اند ؛ ملت ما نمیخواهد که تروریستها کشور ما را اشغال کرده و در سرزمین ما دست به شرارت بزنند . این که جرم نیست رئیس یک دولتی به کشور یا کشورهای متحد خود احترام بگذارد ؛ که فرقه چپ و راست مالکی را متهم به همکاری با دولت ایران میکند . فرقه بیاید یک کشوری را برای نمونه معرفی بکند که متحد و متحدان سیاسی ندارد . اگر وارد کردن این اتهام به مالکی را نادانی فرقه ننامیم ؛ چون مالیخولیای حکومت آخوندی دارد ؛ بایستی پر روئی آنان بنامیم . واقعا پر روئی فرقه حد و حسابی هم که ندارد ؛ هم در کشتی نشسته اند و هم چشم کاپیتان کشتی را هم میخواهند از حدقه در بیاورند . دولت عراق فرقه را مانند غده سرطانی در کشورش ارزیابی میکند و با داشتن هزاران مشکل اقلیمی و امنیتی و سیاسی و درگیری داخلی ؛ نمیخواهد خود را درگیر مسائل جانبی فرقه بکند . ولیکن مسعود رجوی با آگاهی از اینکه اگر اسیران جهنم لیبرتی نجات یافته و به کشورهای آزاد جهان راه یابند ؛ بطور مطلق پشت به فرقه کرده و اعلام جدائی خواهند نمود . بنابراین او به هر ترفند ناجوانمردانه دست میزند تا مانع خروج آنان از لیبرتی بشود . رجوی حاضر هست صدها قربانی بدهد ـ چرا که جان آن عزیزان گرفتار هیچ ارزشی برای این جانی ندارد ـ ولی همین افراد اسیر را بعنوان نیروی تحت قیمومیت در اختیار داشته باشد .
سران فرقه خوب میدانند که هر نوشته ای ؛ هر مدرکی که به زور و اجباراز این اسیران گرفته اند ؛ هیچ تاثیری در تصمیم آنان نداشته و به محض خروج از عراق ؛ اعلام برائت و جدائی از فرقه خواهند نمود . همانند همه جداشدگان که گفتیم هر مدرکی که گرفتید ؛ ببرید بگذارید در کوزه و آبش را بخورید . ولی آن چیزی که مهم هست ؛ بتوانیم نمایشی بودن و اجباری بودن این اعتصاب غذا را بصورت جهانی و بطور ارگانیزه شده به مخاطبان برسانیم . جان و زندگی یکایک آن عزیزانی که به اجبار تن به این کار دادند برای من و سایر جداشدگان از فرقه و طبعا برای همه انسانها بسیار با ارزش هست . ولی با نگاهی به نمونه های جهانی در سرتاسر گیتی که اعتصاب غذا کرده اند ؛ می بینیم که حداکثر زمان زنده ماندن یک اعتصابی ۹۴ روز بوده است ؛ آنهم با دریافت ویتامین و آب و شکر . ولی گویا این اعتصابیون روبات هستند که میتوانند در تمام شرائط محیطی و بدون دریافت کوچکترین موادی ؛ بیش از صد و اندی روز همچنان زنده بمانند . این سئوال از ناحیه همگان مطرح میشود که آیا اعتصاب غذای مریم عضدانلو ؛ بیشتر از این اسیران لیبرتی ؛ تاثیر گذار نیست ؟ پس چرا وی جست و خیزهای نمایشی را اجراء میکند ؛ ولی جرات حتی دو روز گرسنگی را هم ندارد ؟
این حرکت خانم مریم آیا غیر از این هست که : مرگ خوب هست ولی برای همسایه . جالبتر از همه اینکه قائد کبیر رجویون ؛ صدام حسین هم دست به اعتصاب غذا زده بود . ولی واقعا حرکت وی تمسخر جهانی را بر انگیخت و کلی لطیفه و جوک هم برای وی ساخته شد ؛ اما مریم عضدانلو ؛ همانند مسعود رجوی فراری که نیست و از سوئی مقابل دوربین بودن را هم خیلی دوست دارد ؛ چرا حاصز نیست شخصا دو روز اعتصاب غذا بکند ؟ لابد ترس وی از این هست که مبادا پوست نازک و حساس اش چروک بردارد و نیاز به کرمهای بیشتر از برای مرطوب کردن و جوان نگاه داشتن صورتش داشته باشد .
اعتصاب غذا به سبک ایرانی : چندین سال پیش در چنین روزهایئ ( ایام کریسمس ) در یکی از کمپ های پناهندگی حدود شصت ایرانی در آستانه اخراج بودند . دولت دانمارک حکم اخراج انها از کشور را صادر و در صدد بستن کمپ مذبور بود . ایرانیان ساکن کمپ تصمیم به اعتصاب غذا گرفتند . از من هم دعوت کردند که بلحاظ تجربه سیاسی ؛ سخنگوی آنان باشم تا در تنظیم اطلاعیه ها و مصاحبه ها در کنار انان بوده و آنان را یاری نمایم . بر حسب وظیفه پذیرفتم این ماموریت خیلی سخت ولی جالب را . جالب از این نظر که با انها نشستی برگزار و عواقب ناشی از گرسنگی و تشنگی را برای آنان بر شمرده و مورد شخص خودم را گفتم که با اینکه اعتصابی در کار نبود ولی به دلیل عدم دسترسی به آب آشامیدنی و هر نوع غذا و بیماری ؛ به کوما و اغماء رفته بودم . خلاصه دوستان با خنده و شوخی گفتند شما نگران حال ما مباش ما اعتصاب غذا به سبک ایرانی خواهیم کرد . به هر حال ما با امکاناتی که صلیب سرخ در اختیارمان گذاشته بود ؛ اطلاعیه ها را تهیه و به رادیو تلویزیون سرتاسری دانمارک هم خبر اعتصاب را داده و تقاضای خبرنگار کردیم . در سالنی بزرگ تشکها بر روی زمین انداخته شد . حدود ۴۵ نفر اعتصاب کننده در روی تشکها نشستند و فیلمبردار ، از انها فیلم تهیه کرد .
چند روزی از اعتصاب غذا گذشته بود که صلیب سرخ به من هم اتاقی داد که شما در اینجا باشید چون امروز دهمین روز هست و احتمال وقوع مشکل زیاد . روزها گذشت و رسید به چهل روز . امبولانس و پزشک مخصوص به محل اعزام شد . خبرنگاران گزارش میدادند که هنوز کسی به فوریتهای پزشکی نیازی نداشته است . تابلوی روز ۵۰ را بر بالای سر این اعتصاب به سبک ایرانی نصب کرده بودیم که یک ترازوی حساس بدانجا آوردند . ولی با کمال تعجب هر روز که اعتصابیون برای وزن کشی میرفتند ؛ وزن آنها بجای اینکه کم بشود ؛ دیده میشد که آنها افزایش وزن هم دارند و همه غرق تعجب . از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان ؛ این دوستان نوبتی غذاهای لذیذ ایرانی را در طبقه دوم تهیه و بصورت چند نفره برای خوردن میرفتند . چون در حال استراحت مطلق هم بودند ؛ همه صورتها گل انداخته و همه سرحال . به هر حال ماجرا با فضاحت و سرشکستگی خاتمه یافت و نهایتا همگی از کمپ اخراج شدند این اعتصابیون به سبک ایرانی ….. بعد از تعریف اعتصاب غذا به سبک ایرانی ؛ به یک مورد خیلی اساسی هم باید اشاره کنم . طبق ماده شماره ۵ و ماده شماره ۶ بیانیه انجمن جهانی پزشکان ؛ اعتصاب غذای لبرتی جنبه قانونی نداشته و مورد تائید نمیتواند باشد . انجمن جهانی پزشکان در چهل و سومین کنگره بین المللی که درنوامبر۱۹۹۱ درشهر سنت جولیانس مالتا (۱) برگزار گردید ؛
و متعاقب آن در چهل وچهارمین کنگره در ماربلا در اسپانیا ( ۲ ) تشکیل یافته و در اعلامیه فوق و ماده ۵ چنین امده است : اگر اعتصاب غذا کننده بر اثر تحمیل و یا تحت فشار دست بدان حرکت زده باشد ؛ بایستی توسط پزشکان از ان محل دور گردد . اعتصاب غذا حتی اگر بصورت دستجمعی باشد . ماده ۶ این اعلامیه هم بدین صورت هست : که پزشکان موظف هستند ؛ مورد اعتصاب غذا را به خانواده و نزدیکان اعتصابیون اطلاع دهند .تا اقدامات لازم از سوی آنان انجام گیرد ولی فرقه بدون اطلاع خانوده این عزیزان ؛ انان در مجبور به اعتصاب غذا کرده است . پایان بخش دوم
(۱) St. Julinas – Malta November 1991
(2) Marbella – Spain September 1992
لینک به قسمت اول