8.5 C
Paris
Saturday, December 21, 2024

ماجرای تهدید خداداد عزیزی و دایی توسط مجاهدین

تهدید خداداد عزیزی و دایی توسط مجاهدین: تو و دایی را مثل صیاد شیرازی ترور می‌کنیم!

مرد فراموش‌نشدنی فوتبال ایران وارد ۵۰ سالگی شد، اما انصافاً به خداداد عزیزی نمی‌خورد در این سن و سال باشد. حماسه‌ساز ملبورن، غزال تیزپای فوتبال ایران، مرد صریح‌اللهجه و خوش‌صحبت کشورمان هنوز محبوبیت بالایی دارد و روی بورس است. با خداداد گفت‌وگویی انجام دادیم که در می‌خوانید.
یادتان هست چقدر پیام تبریک بابت تولدتان داشتید؟
خیلی زیاد و از این بابت خیلی خوشحالم؛ هرچند سخت است در ۲۴ ساعت جواب صدها تماس را داد، اما از اینکه می‌بینم دوستان خوب زیادی دارم، واقعاً خوشحالم. من پست و مقامی ندارم و قرار هم نیست پست بگیرم تا فکر کنم فلانی اگر تبریک می‌گوید، به خاطر خودم نیست. حتی دیدم فدراسیون فوتبال هم تبریک گفته که کار خوبی است، ولی باید خیلی بیشتر شود و تولد تمام کسانی که در تیم ملی بازی کرده‌اند و زحمت کشیده‌اند، تبریک گفته شود.
حرف فدراسیون شد، علی کفاشیان هم به فدراسیون برگشته است؟
هنوز اطلاعات کاملی ندارم تا نظر بدهم، ولی یک حرف او را در ذهن دارم. یک روز مرا دید و گفت کاش همه منتقدان مثل شما بودند یعنی از جنس فوتبال و دلسوز فوتبال که برای بهتر شدن اوضاع انتقاد می‌کنند، نه ضایع کردن افراد. این حرف کفاشیان که از جنس دوومیدانی بود را از فوتبالی‌هایش خیلی کم شنیده‌ایم.
چند روز قبل سالگرد بازی ایران و آمریکا بود، با مهدی پاشازاده صحبت می‌کردیم که گفت قبل از بازی فیلمی پخش و باعث ناراحتی بازیکنان ایران شد.
جایی که ما اسکان داشتیم، تلویزیون ۲ کانال می‌گرفت و کاری جز تماشای تلویزیون نداشتیم. شب قبل از بازی فیلمی پخش شد با اسم «بدون دخترم هرگز» و خیلی ناراحت‌مان کرد. صبح رفتیم سراغ آقای صفایی‌فراهانی و گفتیم این‌ها کلی دروغ و کارهای زشت را به فرهنگ ایران نسبت داده‌اند و ما نمی‌توانیم این موضوع را نادیده بگیریم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
من، استیلی و خاکپور به جلسه مطبوعاتی قبل از بازی رفتیم. یک کلاه زردرنگ روی سرم بود که رویش نوشته شده بود فیرپلی. زمانی که وارد سالن شدیم، قبل از نشستن کلاه را از سرم برداشتم و روی میز گذاشتم و در حضور نمایندگان رسانه‌های جهان گفتم بازی ما و آمریکا فیرپلی نیست. دیشب فیلمی از تلویزیون فرانسه پخش شد که در وحله اول کاملاً دروغ و زشت بود و مهمتر از آن، کار زشت تلویزیون کشور میزبان جام جهانی است. در فیلم پخش شده مرد ایرانی همسرش را کتک می‌زند، اما در خانه ما احترام به مادر در اولویت بوده است و در فیلم نشان داده شد ایرانی‌ها علف می‌خورند در حالی که خوراک ایرانی‌ها از اکثر کشورهای دنیا بهتر و برتر است و علف‌خور، کارگردان و بازیگران این فیلم جعلی هستند. خلاصه کلی اعتراض کردیم و شب هم آمریکا را شکست دادیم، اما یک ماه بعدش در آلمان با یک ایرانی حسابی جر و بحث کردم و دست آخر به او ناسزا هم گفتم. (خنده)
چرا؟
یک مغازه سراغ داشتیم برای مسلمانان که گوشت حلال می‌فروخت و برای خانه از آنجا خرید می‌کردم. آنجا بودم که این ایرانی آمد و گفت من قبلاً شما، خاکپور و… را خیلی دوست داشتم، ولی حالا از همه‌تان متنفرم! سؤال کردم چرا؟ جواب داد برای اینکه به فیلم بدون دخترم هرگز، اعتراض کردید. گفتم شما فیلم را دیده‌ای؟ جواب داد بله! سؤال کردم در خانه شما پدرتان، مادرتان را کتک می‌زد؟ گفت نه. گفتم علف می‌خوردید؟ باز گفت نه! پرسیدم پس چرا نباید به فیلم اعتراض می‌کردم که با جواب‌هایش فهمیدم مخالف سیاسی است. به او گفتم تو برای بد نشان دادن چهره ۴ نفر آدم سیاسی در ایران حاضری کل فرهنگ کشور زیر سؤال برود؟ گفت آره.
شما چه گفتی؟
گفتم برو دنبال زندگی‌ات. من هم دعا می‌کنم خدا شفایت بدهد. مرد حسابی من از سیاست سر درنمی‌آورم و خیلی هم بدم می‌آید و خوشبختانه رانت و رفاقتی هم ندارم. موضوع فرهنگ کشور است. اگر شما در خاندان‌تان دیده‌اید مردها هر روز زن‌ها را می‌زنند که اشکال از خودتان است، ولی من یک بار ندیده‌ام پدرم به مادرم تو بگوید و همیشه به مادرم می‌گفت شما. یا اگر علف خورده‌ای، من در گرسنگی نان خالی با رب گوجه فرنگی خورده‌ام، اما ندیده‌ام کسی علف بخورد. البته طرف ول‌کن هم نبود.
چطور؟
گفت تو و علی دایی باید تظاهرات راه بیندازید. گفتم اگر بلایی سرمان آمد چی؟ گفت شماها شروع کنید ما می‌آییم مملکت را دست‌مان می‌گیریم! شاکی شدم و گفتم خفه شو. من بمیرم که تو برگردی و…
آخرش چه شد؟
گفت تو و علی دایی را هم مثل صیاد شیرازی ترور خواهیم کرد! یادم هست به همسرم که فاطمه در آغوشش بود، اشاره کرده بودم که بیرون مغازه بایستد. گفتم در مورد علی دایی با خودش صحبت کن، ولی در مورد خودم می‌توانم بگویم خودت و هفت جد و آبادت هیچ غلطی نمی‌توانید بکنید. بعد به فروشنده ترک که تا حدودی آشنا شده بودیم، به آلمانی گفتم زنگ بزن پلیس! تا اسم پلیس آمد، فرار کرد و من خنده‌ام گرفته بود. هنوز به پلیس آلمان تلفن نزده طرف فرار کرد، اما یک دقیقه قبلش داشت صحبت از ترور ما می‌کرد.

AriaNews
AriaNewshttps://www.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط