لیندا چاوز (متولد 17 ژوئن سال 1947) نویسنده آمریکایی، مفسر، و مجری برنامه رادیویی است. وی همچنین تحلیلگر فاکس نیوز، رئیس «مرکز فرصتهای برابر» و عضو هیأت مدیره دو شرکت از «1000 کمپانی بزرگ» ایالات متحده میباشد: پیلگریم پراید و صنایع ای بی ام. چاوز در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان بالاترین مقام را در میان بانوان کاخ سفید داشت و پس از آن که جرج دابلیو بوش در سال 2001 وی را به عنوان گزینه خود برای هدایت وزارت کار معرفی کرد، اولین زن لاتین در تاریخ ایالات متحده لقب گرفت که تا آن زمان برای حضور در کابینه نامزد شده بود. لیکن پس از آن که رسانهها اتهاماتی را علیه چاوز مبنی بر استخدام یک مهاجر غیرقانونی در ده سال پیشتر منتشر کردند، از نامزدی کنار کشید. در سال 2000، کتابخانه کنگره آمریکا نام چاوز را در میان اسطوره های زنده قرار داد. چاوز در طول دوران حیات سیاسی خود در طیفی از مراکز راستگرا فعالیت کرده یا از آن ها را حمایت کرده است. از جمله این مراکز میتوان به انستیتو منهتن و فروم بانوان مستقل و مرکز فرصتهای برابر اشاره کرد. چاوز در آوریل 2002 درکنار نومحافظه کاران برجسته پروژه قرن جدید آمریکایی نامه ای را امضا کرد که در آن از رییس جمهور بوش مصرانه خواسته شده بود صدام حسین را از مسند قدرت برکنار کرده و «در نبرد اسراییل با تروریسم در کنارش بیاستد.» از جمله چهره های معروفی که پای این نامه را امضا کرده بودند، میتوان به ویلیام کریستول، ویلیام بنت، دنیل پایپس، کن ادلمن، گری بائر، نورمن پادهورتز، روبرت کاگان، میج دکتر و جیمز وولسی اشاره کرد. [1]
چاوز که ستون نویس شرکت رسانه ای کریتورز سندیکیت است، به طور منظم درباره طیف وسیعی از موضوعات موردتوجه محافظهکاران مانند سیاست خارجه مطلب مینویسد. وی اکتبر 2012 در مطلبی ادعا کرده بود ایران از زمان آغاز به کار دولت اوباما، «چهار سال به ساخت سلاح هستهای نزدیکتر شده است»، ادعایی که توسط تحلیلگران اطلاعاتی معاصر چه در آمریکا و چه در اسراییل رد شد. چاوز همچنین نوشت درحالیکه «تحریمهای بینالمللی (علیه ایران) مسلماً گامی در مسیر درست میباشند، هدف نهایی سیاستهای ایالات متحده باید تغییر رژیم باشد.» علاوه بر تهدید نظامی، وی بر این باور است که ایالات متحده باید به گروههای مخالف سیاسی ایران مانند مجاهدین خلقی کمک کند، گروهی که تا سال 2012 وزارت خارجه آمریکا آن را در فهرست تروریستی خود قرار داده بود. [2]
چاوز همواره تلاش کرده است که بین مواضع رادیکال خود در سیاست خارجه و فعالیت های ضد کارگری اش ارتباط برقرار کند. برای مثال در سال 2003 و در یک نامه جذب سرمایه برای نهاد لابی گر خود، «مقابله با تخلف سیاسی کارگری»، ادعا کرد «سیاست های لیبرالی» به تروریست ها کمک میکند. چاوز که خود را «بدترین کابوس احزاب کارگری» معرفی میکند، در آن نامه نوشته بود: «جان سوینی، رییس فدراسیون کارگران آمریکا -کنگره سازمانهای صنعتی (ای اف ال سی او)، که به اقرار خودش سوسیالیستی قسمخورده است، میلیاردها دلار را صرف برنامه سیاسی سوسیالیست ها کرده… میتوانی با تصویب لایحه آزادی انتخاب کارگران، سیاستهای لیبرالی را از کار انداخت. کوتاهی امروز ما در این موضوع باعث پیروزی تروریست ها خواهد شد.» [3]
دو سال پیش از آن و دقیقاً پس از کناره گیری از نامزدی وزارت کار، چاوز در هنگام مصاحبه با وولف بلیتزر، خبرنگار سی ان ان، لحن بسیار متفاوتی اتخاذ کرده بود: «معتقدم احزاب کارگری تصور کاملاً اشتباهی درباره من داشتند و فکر میکردند که قرار است بلای جانشان شوم. امروز صبح گفتگوی بسیار خوبی را با جان سوینی داشتم و فکر نمیکنم مسئله خاصی بین ما باشد. من بر این باورم که در حقیقت در زمینه تلاش برای ایجاد پلی میان شکاف موجود بین حزب جمهوری خواه و کارگر، بسیار مثمرثمر بودهام.» [4]
چاوز در کارزار انتخاباتی برای ورود به مجلس سنا در سال 1986 حملات تندی را علیه رقیب دموکراتش باربارا میکولسکی ترتیب داد. به نقل از ویکتور کمبر، فعال کارگری و مشاور سیاسی، چاوز میکولسکی را «لیبرال مکتب سن فرانسیسکو» خوانده است. به اعتقاد کمبر، هدف چاوز از این نامگذاری این بوده است که با اشاره به شهرت سن فرانسیسکو به عنوان مأمن همجنس بازان، رقیب خود را که فردی مجرد بود، به هم جنس بازی متهم کند.وی همچنین به یکی از کارمندان پیشین میکولسکی که دیدگاههایی «مردستیزانه» داشت را « فمینیست افراطی» خطاب کرده، به وی تاخته بود. به گفته کمبر ، «خوشبختانه» هر دو حمله بیاثر بود و میکولسکی با مهارت چاوز را مغلوب کرد. [5]
کمیته های اقدام سیاسی و بنیادهای غیرانتفاعی
چاوز بنیانگذار و رییس مرکز فرصت های برابر میباشد: مجموعهای از متفکرین محافظهکار که بر سه حوزه خاص تبعیض مثبت (تبعیض به نفع کسانی که مورد تبعیض قرار میگیرند)، مهاجرت، و تحصیلات دوزبانه تمرکز دارند. به گزارش واشنگتن پست در سال 2007، در حد فاصل سالهای 1997 تا 2003، درآمد چاوز از این بنیاد بین 125 تا 136 هزار دلار بوده است. در سال 2004، یعنی آخرین سالی که سوابق این مرکز در اختیار واشنگتن پست قرار گرفت، وی 70 هزار دلار دریافت کرده بود؛ این نهاد همچنین در همان سال به پسر او 83 هزار دلار پرداخت کرده بود. از سال 1998 تا 2001 کریس گرستن، همسر چاوز، از بنیاد ارزشهای مذهبی، دیگر مؤسسه ای که چاوز در تأسیس آن نقش داشت، مبلغ 64 هزار دلار دریافت کرده بود. با مقایسهای مشخص میشود که حد فاصل سالهای 2003 و 2006، دو بنیاد به اضافه دو نهاد دیگر که چاوز و خانوادهاش بنیانگذاران آن بودند، در مجموع در هر سال 350 هزار دلار درآمد داشتند. چاوز در این درباره گفته است: «می توانید آن را تجارت خانوادگی بنامید.» [6]
واشنگتن پست همچنین گزارش میدهد که چاوز و خانوادهاش از طریق کمیته های اقدام سیاسی ای که ایجاد کرده بودند، مانند «کمیته مسائل جمهوریخواهان»، «اتحاد لاتین»، «مقابله با تخلف سیاسی احزاب کارگری» و «کمیته کمپین پرولایف» درآمد خانوادگی بیشتری هم کسب کرده اند. در سال 2001، کمیته های مزبور به شوهر چاوز 77 هزار دلار، به پسرش پابلو 25 هزار دلار و به پسرش دیوید حدود 10 هزار دلار پرداخت کردند. سپس، از سال 2002 تا 2006، این کمیته ها به چاوز و خانوادهاش مبلغ 261 هزار دلار پرداخت کردند. از ژانویه 2003 تا دسامبر سال 2006، کمیته های اقدام سیاسی مبلغ 24.5 میلیون دلار درآمد داشتند که در مجموع 242 هزار دلار از آن مبلغ به سیاستمداران داده شده است. [7]
بر اساس سوابق مالی کمپین، در مه 2006، کمیته کمپین پرولایف، به علت عدم بایگانی دقیق سوابق، از سوی کمیسیون فدرال انتخابات (اف ای سی)، مبلغ 150 هزار دلار جریمه شد. در سال 2006، اتحاد لاتین با بازپرداختی 2500 دلاری با اف ای سی، قرار شد سوابق ناتمام را بایگانی کند. در سال 2007، کمیسیون مسائل جمهوریخواهان مبلغ 110 هزار دلار جریمه بابت عدم شفاف سازی صدها هزار دلار در زمینه اعانه و مخارج پرداخت کرد. 36در ژانویه سال 2008، چاوز و همسرش اعلام کردند که قصد دارند فعالیت کلیه نهادهایشان را متوقف کنند. [8]
عضویتهای وابسته
چاوز عضو هیئت مدیره دو شرکت از «1000 کمپانی بزرگ» ایالات متحده میباشد: پیلگریم پراید و صنایع ای بی ام. پیلگریم پراید بزرگترین تولید کننده گوشت ماکیان و صنایع ای بی ام دومین شرکت بزرگ مدیریت املاک در ایالات متحده است. چاوز عضو اسبق هیئت مدیره گری هوند لاینس و همچنین بنیاد تدریس اقتصاد میباشد. ویهمچنین عضو هیأت مدیره برخی سازمان های غیردولتی مانند «کمپین جلوگیری از بارداری نوجوانان» است [9] و در سابق عضو هیأت مشورتی انجمن فارغ التحصیلان بروین بود. [10]
رسوایی جذب سرمایه [11]
در سال 1980، لیندا چاوز در مقام عضوی از کابینه ریگان، که زبانی گزنده داشت، و نامزد مجلس سنا نامی برای خود دست و پا کرد. چند سال بعد، شهرت وی افزون شد و به یک چهره معروف لاتین در موضوعات اجتماعی و گزینه رییس جمهور بوش برای هدایت وزارت کار تبدیل شد. اگرچه، پس از علنی شدن اتهامات وی درخصوص استخدام یک مهاجر غیرقانونی در یک دهه پیش تر، مجبور شد از رقابت برای تصدی این سمت کناره گیری کند.
پس از کناره گیری موقت از رقابت های سیاسی، چاوز و به همراه اعضای خانواده اش با استفاده از بانک های شماره تفلن و ایمیل های شخصی افراد، ده ها میلیون دلار به جیب زدند و چندین کمیته اقدام سیاسی را با قابلیت نقل و انتقال بانکی تأسیس کرد. این کمیته ها عبارت بودند از کمیته مسائل جمهوریخواهان، اتحاد لاتین، کمیته مقابله با تخلف سیاسی احزاب کارگری و کمیته کمپین پرولایف. دستورالعمل این کمیته ها را «مبارزه برای حفظ جان آیندگان»، مبارزه فعال علیه «رؤسای حزب کارگر»، و از کارانداختن «سیاستهای لیبرالها در کشور» اعلام کرده بودند.
هرچند، کمیته های اقدام سیاسی جایی نبود که حجم اصلی پول های چاوز درآنجا هزینه شود. براساس تحلیل واشنگتن پست از گزارشات کمیسیون فدرال انتخابات آمریکا [یک نهاد مستقل قانون گذاری که وظیفه اش اعمال قوانین مالی در رقابت های انتخاباتی است. این کمیسیون که در سال ۱۹۷۵ در اجرای یکی از متممهای قانون تبلیغات انتخاباتی فدرال به وجود آمد موظف به اعلام هزینههای تبلیغاتی نامزدها، اِعمال مقرراتی همچون محدودیتها و ممنوعیتهای مشارکتهای مالی و نظارت بر تأمین مالی انتخابات ریاست جمهوری است.]، از 24.5 میلیون دلاری که کمیته های اقدام سیاسی از ژانویه سال 2003 تا دسامبر 2006 کسب کرده بودند، 242 هزار دلار یا یک درصد آن به دست سیاستمداران رسیده است. کمیسیونهای سیاسی مبلغی کمتر از 151.236 هزار دلار را در فعالیت سیاسی مستقل مصرف کردند مانند ارسال جزوات.
در عوض، بیشتر این بخششها به سمت و سوی تلاشهای جمعآوری اعانه جدید هدایت میشد و برخی دیگر از آن جهت فراهم کردن منبع درآمدی متوسط ولی ثابت برای چاوز و چهار عضو خانوادهاش که بعنوان خزانهدار و مشاور کمیسیون انجام وظیفه میکردند، بود. بیشتر موجودی باقیمانده صرف هزینههایی مانند مبلمان، تعمیرات خودکار و بیمه، و اجاره دفتر استرلینگی شد که گروهها از آن استفاده میکردند. حتی بیمه سلامت چاوز هم مدتی از این اعانههای سیاسی پرداخت میشد.
چاوز در مصاحبهای اعلام کرد «فکر میکنم میتوانید آن را تجارت خانوادگی بنامید.»
هیچ چیز غیرقانونی در رابطه با اداره کردن کمیسیونهای سیاسی به سبک و سیاق وی و خانوادهاش وجود ندارد و چاوز گفت هیچ مبلغی از این پولها جهت مصارف شخصی خرج نشده است و وی هیچ خطایی مرتکب نشده است.
با این حال، درآمد چاوز پنجرهای را به سوی گوشههای بیقانون دنیای پول سیاست میگشاید که در آنجا محدودیتهای کمی بر مخارج وجود دارد و اغلب کاندیدها سهمی عایدشان نمیشود و گروهها با مسئولیت کمی از جانب خیرینی مواجه میشوند که کاملا بیخبرند از اینکه پولهایشان در کجا خرج میشود.
بیش از 2700 کمیته چندنامزدی، [کمیته ای سیاسی که حداقل از شش ماه قبل ثبت نام کرده باشد، بیش از 50 اعانه دهنده داشته باشد و به جز کمیته های احزاب دولتی، به حداقل 5 نامزد سمت های دولتی، کمک مالی کرده باشند.] مانند آن هایی که توسط چاوز و اعضای خانوادهاش اداره میشود، در کمیسیون فدرال انتخابات ثبت شدهاند و برخلاف بیشتر کمیسیونهای قاعده مندتر، که از آن ها نامزدها برای تغذیه کارزار انتخاباتی خود استفاده میکنند، تحت نظارت های مالی کمتری قرار میگیرند. تنها حدود ده ها مورد از این شرکت ها هرساله ممیزی میشوند و کمتر در معرض نظارت های عمومی ای که بر سایر کمیته ها اعمال میشود، قرار میگیرند زیرا هیچ رقیبی سوابق عملکرد مالی آن ها در امور مشکوک را رصد نمی کند.
ملانی اسلون، عضو گروه شهروندان متعهد به مسئولیت پذیری و اخلاق در واشنگتن در این باره مینویسد: «هیچکس حواسش به این مسائل نیست؛ جالب میشد اگر میدانستیم چنانچه مردم عادی هم فعالیت هایی مانند خانم چاوز داشتند، مانند وی با آن ها برخورد میشد یا نه.»
حتی اطلاعات کمتری در مورد مصارف بنیادهای غیرانتفاعی سیاستبنیان در دسترس عموم قرار میگیرد؛ مانند آنهایی که به صورت جداگانه توسط چاوز و اعضای خانوادهاش تأسیس شدند. براساس گزارشات مالیاتی، چهار بنیاد در حد فاصل سالهای 2003 تا 2006 مبلغ 1.4 میلیون دلار جمعآوری کردند و به بسیاری از اعضای خانواده چاوز حقوق ثابتی را پرداخت کردند.
چاوز ادعا کرده که جمعآوری اعانه توسط کمیته های اقدام سیاسی وی ، تنها در راستای دستور کار سیاسی مصوب آن ها انجام شده و هدف دیگری در پس آن نبوده. وی گفت: « هیچ وقت تلاش نکردهام جیب خودم و خانواد ام را پر کنم درآمد و مزایای ثابت مجموعه هایم از بازار کمتر است.»
اما ازنظر وکلا و کارشناسان اخلاق حرفه ای، به نظر میرسد هزینه های صورت گرفته توسط کمیته های اقدام سیاسی چاوزبا استانداردهای سایر گروههای انتفاعی فاصله دارد. برای مثال، کمیته سیاسی «انجمن تفنگداران ملی» تقریباً یک سوم از درآمد 11 میلیون دلاری خود در سال مالی 2006 را در فعالیت های سیاسی خرج کره بود؛ برای مثال 1.2 میلیون دلار را مستقیماً به کمپین نامزدها اختصاص داده بود.
در سال های مالی 2004 و 2006 که در آن ها انتخابات برگزار شده بود، کمیته ضداتحادیه چاوز مبلغ 913.469 هزار دلار درآمد داشت و کمتر از یک پنجم آن را صرف فعالیتهای سیاسی کرد. اتحاد لاتین 1.2 میلیون دلار به دست آورده بود و 3 درصد آن را صرف فعالیت های سیاسی کرده بود. . کمپین پرولایف، 7.7 میلیون دلار درآمد داشت و کمتر از 1 درصد آن را صرف هزینههای سیاسی کرده بود و کمیته امور جمهوری خواهان نیز 14.6 میلیون دلار درآمد کسب کرده بود. جمعآوری نمود. اکثر این پول ها از افراد به دست آمده بود تا سازمان ها.
مبالغی که کمیته های اقدام سیاسی چاوز در حوزه مخابرات صرف کرده بودند، به راحتی قابل محاسبه نبود. اما بررسی اف ای سی از کمیسیون کمپین پرولایف، مدارکی را رو کرد که حاکی از این بود که شرکت ارتباطات مخابراتی کاپیتول آریزونا به طور متناوب جهت لاپوشانی کردن هزینههای فعالیتهای جمعآوری اعانهاش، 95 درصد پول جمعآوری شده را حفظ کرده است. کریستوفر گرتسن، همسر چاوز گفت که شرکت در زمینه جمعآوری اعانه جهت کمیسیونهای سیاسی مسائل جمهوریخواهان به شیوهای یکسان اداره میشود.
بر اساس گزارشات اف ای سی، در طول پنج سال گذشته، به اعضای خانواده چاوز بطور مستقیم مبلغ 261.237 دلار از کمیسیونهای سیاسی پرداخت شده است. در سال 2001، کمیسیونهای سیاسی به کریستوفر گرتسن مبلغ 77.190، پسرش پابلو مبلغ 25.344 و پسرش دیوید مبلغ 9.687 دلار پرداخت کردند.
چاوز و اعضای خانواده اش همچنین از مناصب اجرایی ای که در بنیادهای غیرانتفاعی داشته اند، درآمدهایی را کسب کرده اند. از جمله این بنیادها میتوان به «یک ملت یکپارچه» و «مقابله با سوء استفاده سیاسی کارگری» نام برد. . درآمد وی از بنیاد مرکز فرصتهای برابر بین سالهای 1997 تا 2003 بین 125 هزار تا 136.250 دلار و در سال 2004 که آخرین سالی است که سوابق وی در دسترس میباشد، 70.313 دلار بود.
این بنیاد در سال 2004 به دیوید، پسر چاوز و معاون وی، 83.200 دلار به منظور «توسعه نهاد» پرداخت کرده است. بین سال های 1998 تا 2001، کریستوفر گرستن سالانه مبلغ 64 هزار دلار را از یک بنیاد خانوادگی دیگر یعنی بنیاد ارزشهای مذهبی دریافت کرده است.
چندین نفر از کمک کنندگان به کمیسیون کمپین پرولایف، که توسط پابلو گرستن اداره میشود، اظهار کرده اند پس از آن که متوجه شدند چه مقدار کمی از پولشان صرف آنچه انتظار داشتند شده است، حیرت زده شدند. دیوید بارنز 45 ساله، که یک حروف چین در ویلستون از ایالت تنسی است، که در فوریه 2006 500 دلار به این گروه کمک کرد، به گمان این که «این پول صرفاً در حمایت از نامزدهای پرولایف هزینه میشود.» بارنز در باره علت کار خود گفته است: « وحشت زده ام». « سعی میکنم اعطا کننده بامسئولیتی باشم. متوجه ام که با تعداد زیاد خیریه هایی که سر بر آورده اند، آدم باید خیلی احتیاط کند که پولش را به چه کسی میدهد… میدانم که بر اساس ظاهر کمک (قضاوت) کردم و وظیفه امرا به درستی انجام ندادم.»
چاوز و همسرش در دهه 1980 نخستین سازمان های سیاسی خود را پایه گذاری کردند. آنها در کالج با یکدیگر آشنا شده بودند و پس از آن به واشینگتن نقل مکان کرده بودند. در آنجا چاوز در کمیسیون قضایی مشغول به کار شد و گرتسن نیز پزشک مقیم بیمارستان بود و پس از آن مدیر ملی هیئت نام نویسی رایدهندگان ای اف ال سی آی او شد. وی در سن 29 سالگی گرستن مدیر سیاسی «اتحادیه بینالمللی مهندسین اجرایی» شد و به آن کمک کرد تا به سازمان قدرتمندی تبدیل شود.
چاوز در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان درحدفاصل سالهای 1983 تا 1985، مدیر پرسنل کمیسیون آمریکا در حقوق مدنی بود که سکویی بود جهت رسانهای کردن ارزشهای سنتی خانواده و همچنین برای انتقاد از سیاستهای تبعیضی و بحث و جدل در مورد حقوق برابر مردان و زنان. در همین اثنا، گرستن مدیر سیاسی آیپک شد که یک کمیسیون سیاسی قدرتمند طرفدار اسراییل بود.
در سال 1986، چاوز تلاش ناموفقی را جهت سناتوری جمهوریخواهان در مریلند انجام داد. در آن زمان، گرستن سازمان غیرانتفاعی ای را برای ایجاد ارتباط بین جمهوری خواهان و یهودیان و سازمانی دیگر را برای اصلاح نظام عدالت کیفری راه اندازی کرده بود. نهاد دومی شکست خورد. گرتسن علت این شکست را مبتدی بودن خود عنوان کرد.
چرخش مذهبی [12]
با انتخاب شدن بیل کلینتون به عنوان رییس جمهور، خانواده چاوز از سیاست فاصله گرفتند و موقتاً به اداره رستورانی مکزیکی در گایتسبورگ به نامسانتافه اکسپرس مشغول شدند. در آن زمان، چاوز در طول روز مصاحبههای سیاسی را برای تلویزیون ضبط میکرد و شبها به عنوان صندوقدار در رستوران کار میکرد. رستوران ورشکسته شد. همانطور که گرستن به خاطر میآورد، این اتفاق حول و حوش زمانی اتفاق افتاد که سقط جنین دیرهنگام به مسئله روز تبدیل شده بود. وی دی این باره مینویسد: «من برای سازماندهی اجتماع یهودیان در این موضوع پیشگام شدم. به اندازه کافی در مورد قوانین یهودیان میدانستم که به آنها اجازه سقط دیرهنگام را نمیدهد. 250 خاخام یهودی را یافتم تا بیانیهای را برای حمایت از ممنوعیت سقط جزیی امضا کنند و در جریان پرولایف، دوستان خوب بسیاری یافتم.»
این امر موجب شد وی موسسه ارزشهای مذهبی را راه اندازی کند. خیلی زود پس از آن، پابلو گرستن کمیسیون کمپین پرولایف را آغاز کرد. کریستوفر گرستن گفت که وی درخواستهای رسمی را در آشپزخانهاش تهیه میکرد و پس از آن با استفاده از یک خرده فروش در پارسلویل، ارسالها را انجام میداد. وی گفت « پول کافی جهت اجاره لیستهای 5000 نفره را نداشتم بنابراین از فروشندهها خواستم لیستهای 2000 نفره بفرستند. متوجه شدم میتوانم این کار را انجام دهم.»
گرستن بعنوان یک مقام رسمی میانرتبه در وزارت بهداشت و خدمات انسانی رییس جمهور بوش منصوب شد و فعالیتهای سیاسیش متوقف شد. اما در سال 2001 و پس از آن که که چاوز موفق به تصدی وزارت کار در کابینه بوش نشد، فعالیت سیاسی خانواده رونق گرفت. آن ها موفق به تاسیس سه کمیته اقدام سیاسی شدند: کمیته مسائل جمهوری خواهان، اتحاد لاتین و کمیته مقابله با تخلف سیاسی احزاب کارگری. وجه مشترک هر سۀ این سازمان ها حرکت در راستای دستورالعمل سیاسی ای بود که شالوده فعالیت های لابیگری آن ها را تشکیل میداد. این گروهها شرکتهای پست مستقیم و مخابراتی واقع در مسا و آریزونا را رهن کردند و برای هر یک از کمیتههای سیاسی، به سراسر کشور درخواست رسمی ابلاغ کردند. لحن اغلب نامهها مصرانه بود. در یکی از نامههایی که چاوز در سال 2003 و در پی یافتن اعانه برای کمیسیون توقف سواستفاده سیاسی بود، این وعده را داده بود که این گروه کمک میکند تا «لایحه آزادی انتخاب کارگران» تصویب شود. او نوشت «کوتاهی امروز ما باعث پیروزی تروریست ها خواهد شد.»
بررسی قضایی [13]
در طول دو سال گذشته، کمیسیون فدرال انتخابات (اف ای سی)سه کمیته اقدام سیاسی خانواده چاوز را بعلت تکرار در عدم بایگانی به موقع گزارشات و عدم افشای فوری پولهای کسب شده و خرج شده، در مجموع 262,500 دلار جریمه کرد. بنابر ادعای چاوز، اف ای سی در بررسی پرونده وی با هیچ تخلف عامدانه ای مواجه نشده است. کمیسیون کمپین پرولایف نیز برای مدت کوتاهی نظر بازرسان دولتی را به خود جلب کرد. در سال 2003، مخاطبین درخواستهای تلفنی آن در کانزاس از سمج بودن بازاریابهای تلفنی شکایت کردند. دادستان کل کانزاس پرونده مدنی را علیه پابلو گرستن و گروهش گشود که در آن وی را به مشارکت در «درخواستهای فریبنده» متهم کرد. گرتسن اتهامات را رد کرد و سه ماه بعد پرونده غیر قابل طرح اعلام شد. سخنگوی دادستان کل، پل جی موریسون، از اظهارنظر در این باره خودداری کرد.
چاوز ادعا کرده است کمیته های اختصاص یافته برای جمع آوری کمک مالی در تحقق آرمان های سیاسی خانواده اش مثمرثمر بودهاند. وی برای مثال به بنیاد اتحاد لاتین اشاره و ادعا میکند این کمیتهبسیاری از تماسهای تلفنی سال 2004 را بر عهده داشته است: « ما با تبلیغات رادیویی، دامنه نفوذ خود را در جوامع لاتین افزایش دادیم و آن ها را به تکاپو واداشتیم. نتیجه، افزایش آرای جمهوری خواهان در این جوامع بود.» کریستوفر گرستن نیز در مصاحبهای جداگانه علت راه اندازی این کمیته ها را کسب اعتبار در عالم سیاست عنوان کرده است:«کمیته های اقدام سیاسی به من و لیندا کمک کردند تا اعتبار کسب کنیم. در دنیای امروز، اگر میخواهید اعتبار داشته باشید، باید بتوانید از پولی که خرج میکنید، برای خود اهرم فشار بسازید.» چاوز در رابطه با اینکه چرا مبلغ بسیار کمی از پولها صرف کاندیدها میشود، آن را واقعیت تجارت جذب سرمایه نامید. او ادعا کرد این کمیته ها را ایجاد نکرده است تا جیب خانواده اش را پر کند و افزود اگر وی یا شوهرش عضو یکی از شرکتهای کی استریت شده بودند تا «کمی از آنچه در چنته دارند را رو کنند، «پول بسیار بیشتری» به دست میآوردند.»
حمایت از گروهک تروریستی منافقین
لیندا چاوز، مدیرپیشین روابط عمومی کاخ سفید، 30ژوئن2017 در مقاله ای در پایگاه خبری تون هال با عنوان «سیاست جدید در قبال رژیم ایران» [14] نوشت و درآن تنها راه حل مقابله با «دخالت های» ایران در منطقه را به رسمیت شناختن اپوزسیون خارج نشین جمهوری اسلامی توصیف کرد: «اگر آمریکا میخواهد جلوی دخالت های رژیم ایران را در سوریه و نقاط دیگر در منطقه بگیرد و به برنامه اتمی آن خاتمه دهد، مؤثرترین راه، به رسمیت شناختن اپوزیسیون رژیم مذهبی حاکم بر ایران خواهد بود که هم در داخل و هم در میان تبعیدیان ایرانی در سراسر جهان، در حال شکوفایی است.»
وی در ادامه آن مقاله با اشاره به شوی تبلیغاتی منافقین در پاریس، که هرساله با حضور سرکرده های این سازمان و افراد اجیرشده از ملیت های مختلف در منطقه ویلپنت این شهر برگزار میشود، تلویحاً گروه رجوی را همان اپوزسیون موردنظر خود معرفی کرد که آمریکا باید با آن وارد مذاکره شود: «در اول ژولای، ده ها هزار تن از ایرانیان برای ترویج ایران آزاد، در پاریس گرد خواهند آمد. مانند 6سال گذشته، من برای اجرای این برنامه حضور خواهم داشت، برنامه ای که شخصیت هایی از چند کشور اروپایی، خاورمیانه، آفریقا و آمریکا را گرد میآورد. امسال، نیوت گینگریچ، جان بولتون، جو لیبرمن، اد رندل. و نیز مقامات بازنشسته ارتش آمریکا در زمره آمریکاییانی خواهند بود که در این گردهمایی سخنرانی خواهند کرد.»
کالت نیوز، پایگاه خبری تحقیقلت فرقه ای، در مقاله ای با عنوان «چرا لیندا چاوز میخواهد به یک «فرقه» کمک کند»، [15] در واکنش به این اعتراف چاوز مبنی بر حضور فعال در گردهمایی گروه رجوی مینویسد: «آیا خانم چاوز میداند برگزارکننده کنفرانس پاریس که وی اجرای آن را بر عهده خواهد داشت، فرقه ای است که زمانی از سوی دولت آمریکا رسماً یک گروه تروریستی در نظر گرفته میشد؟ رئیس این مراسم مریم رجوی، همسر مسعود رجوی، یکی از رهبران فرقه ای بدنام است. (فردی که شایعه شده مرده). این زوج به کنترل مستبدانه فرقه موسوم به مجاهدین خلق شهرت دارند، فرقه ای که تا چند سال پیش از سوی وزارت خارجه ایالات متحده «سازمان تروریستی» شناخته میشد؛ پس از آنکه در سال 2012 تصمیم بر آن شد از فهرست سازمان های تروریستی خارج شود. هرچند، به نقل از میلا جونز از کنسرسیوم ملی مطالعات تروریسم و واکنش به تروریسم دانشگاه مریلند در گفتگو با پایگاه خبری وایرد، «حذف گروهک مجاهدین خلق از فهرست تروریستی که در پی یک کمپین لابی گری سیاسی با بودجه فراوان به وقوع پیوست، پیامدهای خطرناکی را به بار میآورد از جمله آن که سازمان های تروریستی را به این نتیجه میرساند میتوان با پرداخت رشوه از فهرست تروریستی بیرون آمد.»
چاوز در ادامه مقاله خود ادعا میکند آنچه که گردهمایی سال 2017 را از سال های قبل متمایز میسازد، «حمایت های ملموس از رجوی در داخل ایران» است. وی ادله این «حمایت ملموس» را پوسترهای رجوی میداند که بنا به ادعای وی در ایام انتخابات ماه میایران بر روی پل ها و دیوارهای تهران، تبریز و سایر شهرهای اصلی پدیدار شده بودند و مردم را به رأی ندادن به دو کاندید اصلی دعوت میکردند. این در حالی است که در انتخابات مزبور، 73.3 از واجدین شرایط رأی دهی در انتخابات شرکت کردند. [16] چاوز همچنین در ادعای دراماتیک دیگری از برپایی بیش از 7هزار تظاهرات علیه نظام در سال 2016 خبر میدهد.
در پایان این مقاله چاوز به ترامپ توصیه میکند اگر درباره تغییر اساسی سیاست خارجی اوباما درباره ایران جدی است، گروه رجوی را به عنوان اپوزسیون ایران به رسمیت بشناسد.
لیندا چاوز مشاور کاخ سفید در دولت ریگان، در تاریخ 27فوریه2017، در مصاحبه با تلویزیون ویژن پلاس آلبانی [17]، در پاسخ به خبرنگار این شبکه که از علت حمایت او از گروهک منافقین سؤال کرده بود، میگوید: «مجاهدین یک برنامه دارند که من کاملاً از آن حمایت میکنم. برنامه آنها فراخوانی برای بردباری، برای برابری زن و مرد، برای استقلال سیستم قضایی، برای حکومتی غیرمذهبی است. همه اینها برای یک ایران آزاد و دموکراتیک ضروری است. من از همه این اصول حمایت میکنم و من همچنین با مواضع رهبری مجاهدین آشنا هستم. به همین دلیل من از آنها حمایت میکنم.»
وی در بخش دیگری از مصاحبه اش از دولت آلبانی بابت پذیرش اعضای گروه رجوی تشکر میکند:«معتقدم کار آلبانی در پناهندگی دادن به افرادی که زندانی حکومت ایران بودند، حیرت آور بود. آن ها افرادی بسیار سخت کوش که تحصیلات عالیه و هوش بالایی دارند و نه تنها قادرند نیازهای خود را تأمین کنند، میتوانند برای آلبانی نیز در آینده بسیار مفید باشند.»
ایران قلم در ارتباط با این سخنان چاوز مینویسد: «اعضای مجاهدین رجوی ازایران نبود که به آلبانی پناه برده باشند ، بلکه آنه ا ساکن عراق بوده ویک نیروی نظامی غیر قانونی بحساب میآمدند که اولا قوانین عراق آنها را تروریست مینامید وخواستار خروج شان ازاین کشور بود وثانیا عراق وضعیت ناامنی داشت و خانواده های این گروگان های رجوی از سلامتی وامنیت عزیزان دربندشان نگران بودند و مدام خواستار تخلیه ی آنها ازعراق بودند واتفاقا دراین میان شخص مسعود ومریم بودند که تا آخرین رمق بااین انتقال مخالفت کردند که نیت شوم شان به بار ننشست! به دولت آلبانی که میرسیم ، ماهم ازهمکاری آنها بطور مشروط موافق بوده وتشکر هم ازاو میکنیم. اما دولت آلبانی هم باید به تعهدات خود که بازسازی فکری اسرای جسمی وروحی رجوی و برگرداندن آنها به جامعه باشد ،عمل کند واینطور نباشد که رجوی ها اجازه داشته باشند کلاس های مغزشوئی خود را بطور مداوم ادامه داده و اعتراضی به قطع شدن روابط این پذیرفته شدگان با جهان خارج وبخصوص با خانواده هایشان نداشته باشند !موافقت مشروط ما که فوقا برآن تاکید شد، از همین جنبه است خانم لیندا چاوز اگر یک حرف راستی دراین مصاحبه زده ، همان نداشتن آزادی اعضای سازمان بود که متاسفانه قید نکرده که آنها تحت بردگی رجوی بودند واین آزادی ازطرف رجوی سلب شده ومی شود.» ایران قلم همچنین از گردانندگان این تلویزیون های آلبانیایی میپرسد آیا حاضراند با خانواده های افراد محصور در کمپ منافقین در آلبانی و نیز با ناراضیانی که دراعتراض به قوانین برده داری رجوی ، این سازمان را ترک کرده اند و در همه جای اروپا وازجمله خود آلبانی زندگی میکنند، مصاحبه ترتیب دهند. [18]
در سال 2004، مجله نیویورک تایمز گزارشی در مورد «رفتار فرقه مانند» گروه رجوی در کمپ اشرف، اردوگاه سابق این گروه در عراق، سابق منتشر کرد. الیزابت روبین، خبرنگار نیویورک تایمز، در این مقاله مینویسد: «همه اعضا حتی کودکان میبایست هر صبح و شب، در مقابل عکسی که از مسعود و مریم نصب شده بایستند، آن دو را احترام کنند و با صدای بلند سلام نظامی دهند.» یکی از اعضای سابق گروه رجوی در مصاحبه با روبین این گروه را «فرقه زن و شوهری» توصیف کرده که هوادارانش را مجبور به تجرد اجباری و اعتراف به تمایلات جنسی در ملاء عام میکرده است. به گفته روبین، «اعضای گروه رجوی مانند اعضای برخی از فرقه های تمامیت خواه افراطی، در محیطی محصور تقریباً به طور کامل از محیط بیرون جدا شده اند و جز در مواردی معدود، اگر نگوییم به هیچ وجه، دسترسی به روزنامه و رادیو و تلویزیون ندارند و تنها دانسته های آن ها، چیزهایی است که آقا و خانم رجوی به خوردشان میدهند.» [19]
ریک راس، کارشناس و مشاور برجسته موضوع فرقه ها و بنیانگذار و مدیر اجرایی «مؤسسه آموزش فرقه» در نیوجرسی آمریکا، در مصاحبه با هابیلیان، مرکز تخصصی مطالعات تروریسم در ایران، بیان کرداه است که گروه رجوی تمام مشخصات یک فرقه را داراست: « سازمان مجاهدین از نظر ساختار، سازوکار و رفتار، هر سه مشخصه اصلی ای را که از آن برای شناخت فرقه ها استفاده میشود، دارد: رجوی و همسرش دارای نقش تعیین کننده رهبری کاریزماتیک اقتدارگرا هستند؛ آن ها از بازسازی فکری و مجاب سازی تحميلی استفاده میکنند تا اعضا را هرچه بیشتر تحت تأثیر قرار دهند؛ و از این تأثیرگذاری مفرط استفاده میکنند تا ذهن اعضا را دستکاری و از آن ها در جهت منافع خودشان سوءاستفاده کنند.» [20]
همچنین، مسعود بنی صدر، یکی از اعضای سابق فرقه رجوی و نویسنده کتاب فرقه های مخرب و تروریسم، در مصاحبه ای اظهار کرده است: «در سازمان مجاهدین خلق حتی حق نداشتیم به فرزندانمان و رفاهشان فکر کنیم.» وی سپس توضیح میدهد: «اعضا مجبور بودند به فرزندانشان آموزش بدهند که بجای دوست داشتن آن ها، رهبر را دوست داشته باشند.» [21]
کالت نیوز در انتهای مقاله خود، با اشاره به گزارش چهار سال پیش بی بی سی که افشا کرده بود حامیان فرقه رجوی برای سخنرانی در حمایت از این گروه چیزی حدود 20هزار دلار دریافت میکنند [22]، سؤالاتی را از چاوز مطرح میکند که به نظر ما خوب است تا این نوشته را با آن ها پایان بدهیم:
چرا لیندا چاوز بر آن است تا خود را هم ردیف چنین گروه بدنامی بکند؟ آیا ممکن است که وی چیزی در مورد تاریخچه گروه و اینکه چگونه مجاهدین خلق به مردم آسیب رسانیده و یا از افراد شدیدا استفاده کرده است را نداند؟ یا اینکه خانم چاوز براحتی لیست حقوقی را برداشت میکند؟
تا چه حد امکان دارد فرقه مورد نظر برای پر کردن این مراسم از قدرت های مخالف، پول بپردازد؟
آیا لیندا چاوز به دنبال سوء استفاده از منصب پیشینش بعنوان زنی عالی رتبه در کاخ سفید دوران رییس جمهور ریگان میباشد؟ و یا بر آن است که پس از رسوایی تایید نشدنش بعنوان گزینه انتخابی رییس جمهور جرج دابلیو بوش بعنوان وزیر کار، مهم جلوه کند؟
چرا باید کسی مانند خانم چاوز بخواهد به یک «فرقه زن و شوهری» که تا چند سال پیش در فهرست تروریستی بوده است، کمک کند؟
پی نوشت:
- Project for the New American Century, “Letter to President Bush on Israel, Arafat and the War on Terrorism,” Project for the New American Century, April 3, 2003, http://www.newamericancentury.org/Bushletter-040302.htm.
- Linda Chavez, “Regime Change in Iran the Real Answer,” Townhall.com, October 26, 2012,http://townhall.com/columnists/lindachavez/2012/10/26/regime_change_in_iran_the_real_answer/page/full/.
- Quoted in NNDB, Linda Chavez profile, http://www.nndb.com/people/127/000051971/.
- Timothy Noah, “Whopper of the Week: Linda Chavez,” Slate Magazine, http://www.slate.com/?id=2061126&.
- Victor Kamber, Poison Politics: Are Negative Campaigns Destroying Democracy? Basic Books, p. 152, http://books.google.com/books?id=BJWORPMpV48C&pg=PA152#v=onepage&q&f=false.
- Matthew Mosk, (August 13, 2007). “In Fundraising’s Murky Corners: Candidates See Little of Millions Collected by Linda Chavez’s Family”. Washington Post.
- Ibid
- Matthew Murray (January 16, 2008). “Linda Chavez to Halt Fundraising”. Roll Call.
- The National Campaign To Prevent Teen Pregnancy. Playing Catch-Up: How Children Born to Teen Mothers Fare Archived October 12, 2007, at the Wayback Machine.
- “Bruin Alumni Advisory Board Member – Linda Chavez”. Bruin Alumni Association. Archived from the original on February 25, 2008.
- In Fundraising’s Murky Corners, Matthew Mosk, Washington Post Staff Writer, Monday, August 13, 2007, http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2007/08/12/AR2007081201371.html
- Ibid
- Ibid
- A New Iran Policy, Linda Chavez, townhall, Jun 30, 2017, https://townhall.com/columnists/lindachavez/2017/06/30/a-new-iran-policy-n2348558
- Why does Linda Chavez want to help a “cult”, Cult News, 2016-07-13, https://cultnews.com/2016/07/why-does-linda-chavez-want-to-help-a-cult/
- انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۹۶)، ویکی پدیا
- Marrëdhëniet SHBA-Rusi, aktivistja Chavez flet për Vizion Plus, February 25, 2017, https://www.vizionplus.tv/marredheniet-shba-rusi-aktivistja-chavez-flet-per-vizion-plus/
- خام خیالی فرقه ی رجوی درتبدیل آلبانی به عراق، ایران قلم، 11/12/1395
- The Cult of Rajavi”, ELIZABETH RUBIN, NY times, July 13, 2003
- گروه رجوی تمام مشخصات یک فرقه را دارد، هابیلیان، 4دی95
- “A Former MEK Member Talks About the Extremist Iranian ‘Cult’”, vice, September 2, 2014
- An Iranian mystery: Just who are the MEK?, Owen Bennett Jones, BBC News, 15 April 2012, http://www.bbc.co.uk/news/magazine-17615065
منبع؛ هابیلیان