اگر کشورهایی مثل امریکا و یا اسرائیل دشمنی با رژیم ایران دارند اینها همه اش برمی گردد به منافع خودشان و می توانند اینگونه مسائل را به روش دیبلماتیک و با مذاکره حل و فصل کنند و آخرش هم حل می کنند و این به مسائل خارجی هر دولتی بر می گردد.
ولی دشمنی فرقه رجوی با تمام مردم و آب و خاک این سرزمین است. مگر در جنگ ایران و عراق نبود که بالاترین خدمت را رجوی با دادن اطلاعات شهرها برای بمباران آنها به صدام کرد و به گفته خود رجوی صدام چندین بار از او به خاطر این خدمات تشکر کرده بود؟ تا آنجا که خود رجوی در نشست ها اعتراف می کرد که صدام عقلش نمی رسد برود تهران را بمباران کند ما به او یادآوری کردیم که تهران را هم بمباران کند.
در این دوران که مردم ایران همین مردم سرزمینمان که از تحریم های امریکا جانشان به لب رسیده و گرانی کمرشکن برهمه کشور حاکم است چی کسی از این تحریمها طرفداری می کند؟ آیا همین فرقه رجوی نقش اول این تحریمها را که فشارش را تنها مردم ایران تحمل می کنند بازی نمی کند؟ مگر مداوم نمی گویند ایران را تحریم کنید؟ آیا تحریم ایران جز ضربه زدن به قشر کم درامد جامعه نیست؟ چه کسی آسیب می بیند؟ ولی فرقۀ منفور و ضد ایرانی رجوی نه تنها باعث و بانی آن است بلکه از تحریم ایران خوشحال شده و جشن هم می گیرد. کسی هم نیست که به این قشر بی وطن بگوید از این کارتان چی سودی می برید جز نفرین و لعن ملت ایران؟…
مگر همین مک کین نبود دوست سابق خانم مریم رجوی که الآن مرده است پشت سر مرده نمی شود حرف زد ولی مگر همین نبود که در نشست فرقۀ رجوی و از آلبانی و کنار مریم قجر نعرۀ بمباران ایران را سر می داد و نوچه های مریم قجر هم برایش دیوانه وار سوت و کف می زدند؟!!…
یا همین ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر مگر بالاترین توهین و جسارت به فرهنگ و آداب و سنن ایرانی و عرف مردم ایران نبود؟ کجای فرهنگ ایرانی چینن مناسباتی حاکم است که فرقه رجوی دومیش باشد؟
حال این ازدواج علنیش بود و همه فهمیدند حال آنکه آنچه در اردوگاه بدنام اشرف رخ داد دیگر بزرگترین رسوایی رهبری فرقۀ رجوی یعنی مسعود و مریم بود آنجا که تمام زنان شواری رهبری توسط مریم قجر به عقد مسعود درآمدند و این در حالی بود که شوهران نگونبخت همین زنان به قول رجوی در رکاب او می جنگیدند ولی رجوی جنایت کار به همین ها هم رحم نکرد و زنانشان را تصاحب کرد و از زنان آنان برای خود مثل ناصرالدین شاه حرمسرا درست کرد. ولی همان کسانی که به اصطلاح در رکاب رجوی بودن الآن در آلبانی به فسیل و ربات تبدیل شده اند و خنده دار تر اینکه مریم رجوی می خواهد با این زنان از مرز آلبانی! جمهوری اسلامی را سرنگون کند!!!!
حال یک خاطره تلخ در آن هنگام که در اسارتگاه بدنام اشرف بودیم را بگویم. در آن زمان من در کار اجتماعی با عراقیان بودم که یکی از شیوخ عشایر بغداد که هفته ای به مقر ما دعوت بود و مسئولین بالای سازمان روی او کار می کردند تا با امریکایها ملاقات داشته باشد یعنی اینکه با امریکایی ها برای مجاهدین کار کند؛ به اشرف آمد. وی هر بار که می آمد هزینه رفت و آمد و همچنین حقوق روزانه خودش را همان روز می گرفت و من هر بار که او می آمد جلوی درب پادگان اشرف با ماشین می رفتم دنبالش و او را می آوردم مقر و بعد هم او را بر می گرداندم.
تا اینکه یک روز وقتی او را آوردم با چند تن از مسئولین بالای سازمان در همان مقر ما ملاقات داشت که خیلی هم طول کشید و من با یکی دیگر از نفرات که الان در حال حاضر از فرقه جدا شده ولی متاسفانه جرات بیان واقعیت را ندارد منتظر او بودیم که دوباره او را برگردانیم. وقتی ملاقات تمام شد دیدم که این شیخ عراقی خیلی عصبانی است و به سرعت سوار ماشین شد و مداوم می گفت الله اکبر!! تا اینکه همین نفرهمراه من که مقداری با زبان عربی آشنا بود سؤال کرد که یا شیخ چرا اینقدر عصبانی هستی؟ چه اتفاقی افتاده است؟ او در جواب گفت که دوستان شما به من بیشنهاد دادند من با آمریکایها ملاقات کنم این برای من ننگ است، اینها چه مجاهدینی هستن که به من چینن پیشنهادی می دهند؟ ما عراقیان جزء مقاومت عراق در برابر اشغالگران وطنمان هستیم و ارزشهای ملی مان را نمی فروشیم. من بروم با دشمنان میهنم و مردمم ملاقات کنم؟!! شما ها جماعت رجوی به راحتی همه کار می کنید و خیلی حرفهای دیگر که متاسفانه یادم نیست ولی این شیخ عراقی آنچنان عصبانی شده بود که دیگر هرگز به اشرف نیامد.
حالا مقایسه کنید این شیخ عراقی را با فرقه رجوی که برای هر کاری خودشان را می فروشند و با هر بیگانه ای دشمن ایران و ایرانی و دشمنان ملت ایران عقد اخوت و اتحاد می بندند و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
غفور فتاحیان – عضو قدیمی جداشده از مجاهدین – وب سایت نجات از فرقه ها