امروز دهم دسامبر برابر با نوزدهم آذر ، روز جهانی حقوق بشر است ؛ ۶۹ سال پیش در چنین روزی اعلامیهی جهانی حقوق بشر در مجمع عمومی سازمان ملل در پاریس به تصویب رسید تا معیار سنجش و راهنمای حقوق بنیادین انسانها باشد ، حقوقی که تمامی انسانها در هرشرایط زمانی و مکانی مستحق داشتن آنها هستند . مقدمهی این اعلامیهی تاریخی ” بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب ناپذیر تمامی اعضای خانوادهٔ بشری ” را به حق ” بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان ” می داند و ” پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند ” را ” به مثابه عالیترین آرزوی همگی انسانها ” اعلام میکند .
به این مناسبت فرقهی رجوی فراخوان به تظاهراتی در دفاع از حقوق بشر در شهر پاریس داده است ! قضیه از طرفی بسیار مضحک و در عین حال دردآور است . مضحک از این نظر که فرقه ای ایدئولوژیک ، قرون وسطایی و با مناسباتی بغایت غیر دمکراتیک که ابتدایی ترین حقوق اعضای خود را نقض میکند داعیهی دفاع از حقوق بشر دارد و دردآور به جهت یادآوری رنج هایی که اسیران این فرقه ، خانواده های آنان و بسیاری از مردم ایران متحمل شده اند .
البته واضح است که دلیل برگزاری چنین شوهای تبلیغاتی بی محتوایی اساسا روحیه دادن به هواداران ناامید و نیز تلاشی مذبوحانه برای عرضه خود و ماندن در گود مزدوری است اما طنز تلخ داستان اینجاست که در شهری که روزی برای ارج نهادن به کرامت انسانی ، اعلامیهی جهانی حقوق بشر در آن تدوین و عالمگیر شده است فرقه ای ضد انسانی با سوءاستفاده از آزادیهای کشوری که به غلط یا درست مهد دموکراسی خوانده میشود بنیان های قوانین و مناسبات متحجارانهی ضد بشری اش را محکم میکند و با برگزاری چنین نمایشهای بی محتوایی که خود ذره ای به شعار آن اعتقاد ندارد ، خام خیالانه سعی بر فریب جامعهی جهانی دارد و از این تناقض بزرگ نه تنها شرم نمیکند بلکه با وقاحتی بی مانند خود را پرچمدار و داعیه دار آزادی و حقوق بشر میداند .
طبعا اگر روزی فرقهی رجوی به راستی و با یگانگی در حرف و عمل بخواهد به سهم خود در دفاع از آزادی ها و حقوق انسانی سخنی بگوید و یا موضعی بگیرد جای خوشحالی دارد و باید تشویق و حمایت هم بشود ، این حق برای فرقه رجوی البته محفوظ اما مستلزم دگرگونی بنیادین در عملکرد این فرقه و نقد صادقانهی گذشتهی سراسر جرم و جنایت آن است و به شرطی که قبل از آن موارد بی عدالتی ، نقض سیستماتیک حقوق بشر و هزاران جنایت دیگر را که در درون تشکیلات جهنمی اش به وقوع پیوسته است ، تعیین تکلیف نموده و ابتدا روشن کند که خود به این ارزش پایبند است که البته به گواهی تاریخ و ماهیت این فرقهی قرون وسطایی چنین انتظاری دور از ذهن می نماید و با توجه به شناختی که از جریان حاکم بر این فرقه و رجوی ها در دست است عملا امکان پذیر نیست ؛ دفاع از حقوق بشر و پیگیر اجرای آن بودن ضرورتی انسانی ، اخلاقی و سیاسی است که در لزوم آن بحثی نیست اما مسئله اینجاست که جریانی که خود بزرگترین ناقض حقوق انسانهاست و مسبب جنایت های بسیاری در حق هواداران ، اعضای خود و خانواده های آنان است ، صلاحیت دم زدن از این مقوله را ندارد .
عملکرد گذشتهی این فرقه نشان داده است که جریانی که به نام سازمان مجاهدین موجود می باشد نه تنها سرسوزنی برای مقوله ای به نام حقوق بشر ارزش قائل نیست وهیچ گونه التزامی به آن ندارد بلکه در نقطهی مقابل با پیچیده ترین روش های شستشوی ذهن به دنبال انقیاد مستمر و پیوستهی اعضای خود و یک بردگی جسمی و ذهنی تمام عیار و در فرهنگ فرقه ” علی الدوام ” است .
تصمیم اخیر فرقه درآلبانی برای انتقال اجباری اعضا به مکانی ایزوله در خارج از محدودهی شهری و با شرایطی همانند اردوگاه اشرف در عراق باز هم خود دلیل روشنی است که این فرقه استحاله پذیر و اصلاح شدنی نیست و مادامی که به حیات خفیف خائنانهی خود ادامه میدهد امیدی به بهبود اوضاعش نمیرود.
مردم ایران ، اعضای اسیر در چنبرهی شیطانی این فرقه ، آگاهان سیاسی و فعالین حقوق بشر میدانند که اساس فرقهی رجوی با مقولهی آزادی و حقوق بشر تضاد ماهوی داشته و این فرقه کارنامه ای پر از جنایت ، خیانت و پایمال کردن کرامت انسانها در گذشتهی خفت بارش دارد ، گذشته ای که از سوی قربانیان این فرقه نه فراموش شده و نه بخشیده میشود .
دم زدن از آزادی و برگزاری شوهای تبلیغاتی دردی از دردهای درمان ناپذیر این جریان دوا نمیکند و تنها به رسوایی بیشتر آنها می انجامد . فرقهی رجوی این روزها با فزاینده شدن بحران ریزش نیرویی و بی اعتباری هرچه بیشتر حتی در میان هواداران سابق خود در محاصرهی گرداب های سهمگینی است که کشتی شکستهی تشکیلاتش را به سوی فروپاشی بزرگ سوق میدهد و این تقدیری است که این فرقه را از آن گریزی نیست .
شهروز تاج بخش، وبلاگ مجاهد