مسئولان مجاهدین در روزهای اخیر در کال کنفرانسهایی که برای هواداران این سازمان میگذارند نویسنده را به خاطر طرح پرسشهایی که در پی میآید زمینهساز کشتار مجاهدین در عراق معرفی میکنند. سال گذشته نیز چنین ادعایی را پس از حملهی نیروهای رژیم به اشرف مطرح کردند. این بار هم مدعیشدهاند چنانچه در آینده کشتاری از مجاهدین صورت گیرد نویسنده و دیگر منتقدان مجاهدین زمینهساز آن هستند!
مسعود رجوی تا زمانی که مارتین کوبلر نمایندهی ویژه دبیرکل ملل متحد در عراق بود، هربار که کشتاری در اشرف یا لیبرتی صورت میگرفت وی را زمینهساز آن معرفی میکرد!
از سال گذشته که مأموریت او پایان یافت و یک آمریکایی جایگزین وی شد به خاطر روابطی که مجاهدین میکوشند با آمریکاییها برقرار کنند کوچکترین حرفی در مورد نماینده جدید نمیزنند و به جای آن منتقدان مجاهدین و از جمله استعفا دهندگان از شورای ملی مقاومت را زمینهساز حمله و کشتار به لیبرتی و اشرف معرفی میکنند! در حالی که زمینهساز حملات قبلی به اشرف و لیبرتی مسعود رجوی و سیاستی بود که در عراق دنبال میکرد و در آینده نیز همچنان سیاست پافشاری برای ماندن در عراق و سردادن شعار «بیا بیا» و توهین به مقامات عراقی و دخالت در امور داخلی این کشور زمینهساز کشتار مجاهدین خواهد بود.
طرح یک پرسشنامه
به منظور روشن شدن هرچه بیشتر اذهان، پرسشنامهای را که حاوی برخی از سؤالاتی که در فضای سیاسی اپوزیسیون ایران میچرخند و در «گزارش ۹۲» آمدهاند، آورده و از کسانی که همچنان به مجاهدین علاقمندند میخواهم با مرور و تفکر در آنها خواهان روشنگری در مورد «تاریخ پنهان» مجاهدین شوند.
همچنین از مردمی که با هواداران و اعضای مجاهدین روبرو میشوند میخواهم از آنها و به ویژه کسانی که منتقدان مجاهدین را متهم به جانبداری از رژیم یا تلاش برای امدادرسانی به حاکمان میهنمان میکنند درخواست کنند این سؤالات و ادعاها را تک به تک بخوانند و پاسخ دهند که آنها را غلط یا درست میدانند، در جریانش قرار ندارند، در مورد اتهامات بزرگنمایی شده است، یا توضیحی روی آنها دارند.
تأکید میکنم سؤالات و ابهامات مطرح شده در این پرسشنامه، تنها مربوط به منتقدان، مخالفان و ناراضیان مجاهدین نیست، سوالات و شنیدههای مردمی که به مجاهدین عشق میورزند و یا میورزیدند هم هست. با سکوت و یا فحش و ناسزا و توهین و افترا نمیتوان زمینهی سؤال را از بین برد. این شیوهای شکست خورده است. برای روشن شدن فضای سیاسی، و تمرین اصل پاسخگویی که یکی از الزامات رسیدن به دموکراسی است پاسخ به این دسته سؤالات و یا سؤالات مشابه که به مدت سه دهه روی هم تلنبار شده یک نیاز مبرم است.
مجموعه سؤالات عمومی
۱- آیا مسعود رجوی وعدهی سرنگونی ۶ ماهه در سال ۶۰ داده بود؟ آیا وی در سه دههی گذشته در مقاطع دیگر وعدهی سرنگونی داده است؟ مجاهدین در دو دههی گذشته چند بار «فاز» و «مرحله» و «دوران» و «فصل» سرنگونی و «ساعت سین» و «تعیین تکلیف نهایی» و … اعلام کردهاند؟ فرماندهان ارتش آزادیبخش چند بار آمادگی خود را برای حملهی نهایی و سرنگونی رژیم اعلام کردهاند؟ در حال حاضر مجاهدین مدعی «مرحلهی پایانی رژیم» هستند، این مرحله چقدر طول میکشد؟ آیا زمانبندی برای آن قائل شدهاند؟
۲-آیا مسعود رجوی در «جمعبندی یکساله مقاومت» در سال ۶۱، سرنگونی کوتاه مدت رژیم را یک تا سه ساله، میان مدت را سه تا پنج ساله و طولانی مدت را بیش از ۵ سال تحلیل نکرد؟ چند سال دیگر باید صبر کرد؟
۳-آیا مریم رجوی وعده نداد که سال ۲۰۰۰ آغاز دموکراسی در ایران خواهد بود؟ آیا مسعود رجوی وعده نداده بود که خاتمی به دور دوم نمیرسد؟ آیا مسعود رجوی از دهه ۶۰ تاکنون بارها شرایط را با دوران صدارت چند هفتهای بختیار مقایسه نکرده است؟ آیا مسعود و مریم رجوی سال ۱۳۹۲ را سال سرنگونی اعلام نکرده بودند؟
۴-اگر این وعدهها محقق نشده، آیا هیچگاه دلایل آن توضیح داده شده است؟ کی و کجا؟ آیا در جوامع مترقی و پیشرفته وقتی وعدههای رهبران سیاسی تحقق پیدا نمیکند آنها مجبور به استعفا و کنارهگیری نمیشوند؟
۵-حالا که مجاهدین از لیست تروریستی بیرون آمدهاند و رژیم علاوه بر تحریمهای «تسلیحاتی – نفتی» که مجاهدین خواستار آن بودند، تحت شدیدترین تحریمهای بانکی- بیمهای و کشتیرانی و حمل و نقل و … نیز قرار گرفته، «راهبند» سرنگونی چیست؟ بیرون آمدن مجاهدین از لیست تروریستی چه گشایشی در امر مبارزه ایجاد کرد؟ آیا مشکل اصلی در جلب حمایت مردم ایران نیست؟
۶-در شرایط کنونی که نام بسیاری از کارگزاران و مسئولان نظامی، سیاسی و قضایی رژیم به خاطر درگیری در پروژههای اتمی و تسلیحاتی و نقض حقوق بشر در لیست تحریمهای سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا قرار گرفته چه چیز «راهبند» سرنگونی است؟ آیا غرب بایستی وظیفهی سرنگونی رژیم را نیز به عهده بگیرد؟ آیا خواهان حملهی نظامی غرب برای سرنگونی رژیم هستید؟ مجاهدین از چه طریق و با چه استراتژیای میخواهند رژیم را سرنگون کنند؟
۷-مسعود رجوی در مرداد ۱۳۶۰ به خبرنگار لوموند گفت: »من نیامدم در فرانسه بمانم و میخواهم هرچه زودتر به کشور بازگردم البته بعد از تحقق بخشیدن به اهدافی که از این مسافرت داشتم»؛ این «مسافرت» کی به پایان میرسد؟ چرا مسعود رجوی به جای بازگشت به ایران، به عراق «مسافرت» کرد و سپس دوران «غیبت» را شروع کرد؟
۸-آیا رفتن مجاهدین به عراق در دوران جنگ با توجه به روحیات مردم ایران، از نظر شما سیاستی درست بود؟
۹-آیا مجاهدین که گفته بودند حضور بیش از سه سال در عراق به ضرر این سازمان تمام میشود، حضور ۳۰ ساله در عراق به نفع این سازمان و اعتبار آن تمام شده است؟ مسئولان مجاهدین میگفتند پس از سقوط صدام حسین همهی آنها نظرشان بر خروج از عراق بود تنها مسعود رجوی با «درایت» و «تیزبینی» که دارد روی ماندن پافشاری کرد و آنها را به اشتباهشان واقف کرد، آیا شما با پافشاری مسعود رجوی بر ماندگاری مجاهدین در عراق موافقید؟
۱۰- چرا مسعود رجوی که با وجود خطرات موجود، بر ماندگاری در عراق پافشاری میکند، بر روی ماندگاری در ایران پافشاری نکرد؟ چرا مسعود رجوی که حضور مجاهدین در عراق را سدی در مقابل بنیادگرایی میخواند، خود و نیروهایش در ایران نماندند که سدی در مقابل بنیادگرایی در «امالقرا»ی ارتجاع باشند؟
۱۱-آیا شرایط بستهی عراق و انزوای بینالمللی این کشور از یک طرف و عدم تحقق وعده و وعیدهای مسعود رجوی و قادر نبودن وی به پاسخگویی، باعث ایجاد زمینه برای تشدید روند اختناق در مجاهدین و سرکوب شدید نیروها نشد؟