سفره رنگین رجوی در نوروز 93 ، نصیب سالن لابی سنای آمریکا شد.
یکی از شگرد های مداوم رجوی در اروپا و غرب، طرح جشن ها و مجالسی است که با شخصیت های رنگارنگ بازنشسته و لابی برگزار می گردد.محلی که هر کسی می تواند آنجا باشد و متاسفانه فارغ از حضور ایرانی های واقعی است.
اعتراف لابی های آمریکایی و اروپایی به دریافت پول از رجوی لینک
رجوی با دلارهای کثیف و پرداخت هزینه بسیار گزاف به لابی های خود، جای بقیه را پر میکند و از آنان چیزی را می خواهد که می گویند!در نهایت شارلاتانیزم رجوی است که جا باز کرده است.اما به نام ایران و ایرانی تمام می شود.
در جشن نوروزی رجوی، تقریبا همه آنهایی که پول دریافت می کنند حضور دارند.اما حرف ها و تصویر یکی از آنها جالب است.کسی که پس از دریافت پول توبه کرده و عاشق تروریست های رجوی شد.او 5 سال روزگار جداشدگان و ساکنان “تیپف” را سیاه نمود و همزمان در کنار و گوشه کمپ اشرف با زنان رجوی به بزم نشست.
رجوی در کمپ اشرف با چنین ابزارهای توانست جداشدگان “تیپف” را “تروریست” و خود را مدافع صلح و آزادی معرفی نماید.”دیوید فیلیپس” مجری آن طرح شد و گوانتاناموی واقعی را برای کسانیکه خواهان جدایی از فرقه رجوی بودند در “کمپ تیپف” ایجاد کرد.
او در جشن نوروزی رجوی، توبه نامه اش را می خواند و مشتی تروریست و آدم کش را بجای مردم ایران معرفی میکند. او اکنون چیزی را می گوید که رجوی می خواهد؛
“من بیش از پنج سال را در عراق گذراندم و طی آن مدت بسیار درگیر پرونده مقاومت ایران بودم.اما طی یک سال اول نمی توانم بگویم که دوست آنها بودم.”
” بسياري از من پرسيده اند که چرا اين کار را مي کني؟ چرا از مردم کشوري دفاع مي کني که هيچگاه آن را نديدي؟ من در عراق درگیر موضوع خلع سلاح اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بودم.و همچنین درگیر مسئله گردهم آوردن اعضا در کمپ اشرف. در آن زمان فکر می کردم که با 3400 تروریست خطرناک مواجه هستم.”
“بسياري به من می گویند، مگر تو اصل و نسب ايراني داري؟ من جواب مي دهم که متأسفانه خير. اما يک چيز مهم تر دارم. من مردم ايران را در قلب خود دارم زيرا فرصت داشته ام از نزديک با آنها آشنا شوم. آن هم تحت شرايط بسيار سخت و دشوار در اشرف و ليبرتي.
تصویری از “مردم ایران” در قلب دیوید فیلیپس
گفتم که مردم ايران در قلب من جاي دارند. شايد هم اصلاً اصل و نسب من ايراني باشد. زيرا آنقدر به مردم ايران عشق مي ورزم که هميشه هديه يي را که در کمپ اشرف به من داده شد در کنار قلبم دارم. اين هديه يي است که حسين مدني در کمپ اشرف آن را به من داد و نشان مي دهد براي من اهميت دارد و رسالت من خاتمه نخواهد يافت تا وقتي تمام کساني که سال نو ايراني را با آنها در سال 2004 جشن گرفتم آزاد شوند و بتوانيم سال نو آينده را در تهران جشن بگيريم.”
همه می توانند آرزو کنند.اما برای کسانی که دوران بازنشستگی را به دلار های دریافتی از رجوی و شارلاتانیزم آلوده اند، باید گفت، هم سلکان و پیشینیانش نیز چنین می گفتند، اما به گور بردند!
31 مارس 2014
محمد علوی