از یک پادگان نظامی در حومه بغداد تا آمریکا،همهمه و شادی،سوت و کف زدن های ممتد،همراه با صحنه هایی از فرو ریختن برج های تجارت جهانی در نیویورک، پیوندی عجیب و ناگسستنی یافته بودند.ثانیه ها لحظات را می شکافتند و فریادهای انسانی در فاصله چند هزار کیلومتر، یکدیگر را قطع می کردند.در یک طرف التماس و تلاش برای زنده ماندن بود و در طرف دیگر شادی برای انسان هایی که چنین می میرند!
از اتفاقی که داشت می افتاد هیچ مجاهدی ناراضی و ناراحت نبود.انگار همه به تماشای فیلم هیجان انگیز اکشن ایستاده بودند.سالن جلسه از غریو شادی و همهمه در حال انفجار بود.نگهبانان عراقی محافظ قرارگاه نیز به مجاهدین پیوسته و در این “شادی عظیم” شریک شده بودند.از درون سالن انفجار بمب شادی و از لوله تفنگ نگهبانان عراقی که دورتادور قرارگاه مستقر بودند صدای شلیک رگبار، این موج را با فریاد “الله و اکبر” ،”الموت الامریکی” سربازان صدام حسین و “مرگ بر آمریکا”ی اعضای مجاهدین همراه می نمود.
روز 11 سپتامبر 2001 – قرارگاه باقرزاده – اتوبان فلوجه بغداد؛
پرده های بزرگ نمایش که در طرفین سن نصب شده بودند، بطور زنده اخبار تلویزیون سی ان ان را از حادثه دلخراش 11 سپتامبر و مرگ آن لاین چند هزار آمریکایی پخش می کردند.مسعود و مریم رجوی بر روی سن و 4000 مجاهد، مشتاقانه رو به پرده نمایش ایستاده بودند.صحنه های دلخراش، وحشتناک و حیرت انگیزی بودند.همینکه هواپیمایی در عملیات انتحاری القاعده به برج می خورد و زبانه های آتش همراه با دست و پای قطع شده ساکنان به بیرون پرتاب می گرید،همینکه آدم های ساکن برج زنده زنده خود را به بیرون پرتاب می کردند و جسد آنان بر لایه ضخیمی از گردو غبار روی زمین پخش می گردید،همینکه شراره های آتش از بالای برج زبانه می کشید و آرام آرام عظمت برج را می بلعید،چشم رزمندگان مجاهد از شادی برق می زد.دهان ها تا گلوگاه فریاد باز می شدند و شعار ببر کاغذی،آمریکایی بیرون شو خونت روی زمینه و مرگ بر آمریکا، سرتاسر سالن را در حد انفجار پر می نمود.
نشست تشکیلاتی مسعود و مریم رجوی با هوادارنشان به جشن بزرگی تبدیل گردیده بود. در میان هلهله و شادی رزمندگان ،شیرینی،نوشیدنی و میوه،جشن مجاهدین را رنگین نموده بود.جشن فروریختن آمریکا و جهان یک قطبی!
مسعود که سیگاری زیر لب داشت و در چند متری مریم رجوی روی سن قدم می زد، گاها درحین نمایش در نقطه ای می ایستاد و تکرار می کرد؛”دیدید که گفتم تحول بزرگی برای جهان در چشم انداز است؟ آن تحول آغاز گردید و عظمت دروغین آمریکا از برج هایش که نماد استثمار و استعمار بود،فرو ریخت!“
راست می گفت.دو روز قبل که در همین محل با 4000 مجاهد نشست داشت،همگان را از تحولی عظیم که جغرافیای خاورمیانه و نقشه سیاسی جهان را تغییر خواهد داد،مطلع کرده بود.اما آنموقع کسی حدس نمی زد که این تحول عظیم چه چیزی است؟چگونه و با چه ابزاری رقم خواهد خورد؟حاضران مانند همیشه می گفتند؛”برادر مسعود چیزهایی می داند و می گوید که ما هرگز نمی دانیم و اگر او را نداشتیم در جهل و نادانی بودیم.“
این بار پیشگویی رهبر مجاهدین درست از آب درآمده بود. اما این پیشگویی بعدها سوالات و ابهامات زیادی را بر اذهان حاضران و ناظران افزود که تا امروز پاسخ آن را دریافت ننموده اند.
آیا مسعود و مریم رجوی از حادثه 11 سپتامبر 2001 و اتفاقی که قرار بود بیافتند، اطلاع داشتند؟!چگونه و چرا؟
اینها از آن جهت بود که خیل زیادی از جداشدگان که هم اکنون در کشورهای مختلف به سر می برند،روی این مسئله گواهی داده و اساسا این مقدمه از زبان آنان بود در توصیف آن روز.
جداشدگان می گویند از روز هفتم سپتامبر 2001 افراد همه قرارگاه های مجاهدین از شمال تا جنوب عراق به قرارگاه باقرزاده محل نشست های تشکیلاتی مسعود و مریم رجوی واقع در منطقه ابوغریب-فلوجه فراخوانده شده بودند.هیچ کس از موضوع نشست اطلاعی نداشت.ظاهرا بحث های اولیه حول و حوش کار و مسئولیت پذیری بیشتر و بندهای انقلاب ایدئولوژیک بود.
اما روز 11 سپتامبر 2001 که برج های دوقلو با عملیات انتحاری گروه تروریستی القاعده فرو ریختند،جشن بزرگی برپا شد و همه از “فرو ریختن ابهت آمریکا” توسط یک گروه شبه نظامی و تروریست به شادی پرداختند.جملات و کلماتی که مسعود رجوی از چند روز قبل از واقعه و روز واقعه بیان نموده بود،گواهی می داد که رهبران سازمان مجاهدین از آن عمل تروریستی اطلاع داشتند.علت نشست فوری هم همین بود.چگونه؟مشخص نیست!
رجوی در جشن روز 11 سپتامبر در مقابل 4000 عضو سازمان گفته بود؛اینها (القائده) که کار شگفت انگیز تاریخ جهان را رقم زدند ،بند انگشت “مجاهدین انقلاب کرده” و “زادگان مریم رهایی” هم نمی شوند، و از ستاد سیاسی و روابط عمومی مجاهدین خواست که در این باره سکوت کرده و موضع گیری نکنند.چراغ سیاسی را خاموش کرده و با مانوری کوتاه از کنار مسئله به این مهمی عبور نمایند.دستور داد هیچ احدی راجع به این مسئله موضع گیری علنی نکند.مصاحبه ای صورت ندهد.مطلبی از رادیو و تلویزیون پخش نکنند. همینطور هم شد.اگر به آرشیو مجاهدین مراجعه شود،راجع به آن روزها و حادثه دلخراش 11 سپتامبر 2001 هیچ انعکاس و خبری نخواهید یافت.این اولین بار نبود.سال ها قبل در بمباران شیمیایی حلبچه نیز مجاهدین با اینکه نشریه، رادیو و امکان تلویزیونی داشتند،سکوت کردند و با سکوت خود جنایت نسل کشی کردها از طرف صدام حسین را تایید نمودند.در انتفاضه عراق و حمله اول آمریکا به عراق نیز سکوت پیشه کردند.در حمله دوم آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین نیز سکوت کردند.چرا که مسعود معتقد بود موضع گیری در چنین مواقعی به نفع مقاومت نیست!
می گویند روز جلسه 11 سپتامبر به مجاهدین آماده باش نظامی داد.ارتش خصوصی صدام را تجدید سازماندهی نموده و تا سه روز بعد به پادگان اشرف فرستاد.چرا که تهدید های نظامی بر علیه افغانستان،عراق و ایران شروع شده بود.گویا رجوی همه اینها را می دانست و خود را آماده شرایط ویژه می نمود.شرایطی که نهایتا خارج از فهم صدام و رجوی بوده و به سقوط دیکتاتور عراق در سال 2003 میلادی و از دست رفتن بزرگترین حامی رجوی منجر گردید.
آن روزها نیز به گواهی جداشدگان،مسعود و مریم رجوی ارتش 4000 نفره مجاهدین را در کمتر از یک ماه برای جنگ سنگر به سنگر با نیروهای ارتش آمریکا آماده کرده بود.رجوی معتقد بود عراق،هفت میلیون مسلح دارد.و اگر حمله نظامی به عراق صورت گیرد،گورستانی بزرگ تر از ویتنام در انتظار آمریکا خواهد بود.رجوی تا لحظه سرنگونی صدام، این شعار را تکرار می کرد و باور نداشت که صدام حسین در کمتر از سه هفته سرنگون شود!
سقوط صدام حسین
در سال 2003 قبل از آغاز حمله نیروهای ائتلاف به عراق،رجوی نیروهایش را به خارج از پادگان اشرف گسیل داشته و در مناطق شرقی کردستان عراق موضع جنگی گرفته بودند.مسعود رجوی دستور داده بود؛ “اگر آمریکایی ها با ما کار نداشتند ما نیز کاری نخواهیم داشت.اگر از شما پرسیدند کجا می روید؟بگویید می رویم به کشور خودمان ایران. اگر گلوله ای به سمت شما شلیک شد با هزار گلوله پاسخ دهید. پاسخی دندانشکن تا بفهمند که در افتادن با مجاهد خلق چه بهایی دارد!“
چند روز پس از حمله ارتش آمریکا به عراق،برآوردها،پیش گویی ها،و تمام نقشه های رجوی برباد رفت.هواپیماهای ائتلاف پایگاه های مجاهدین را بمباران کردند.مریم رجوی به همراه 300 تن به فرانسه گریخت و مابقی افراد سلاح ها و تانک های خود را تحویل ارتش آمریکا دادند.رجوی به اعضای سازمان پیام داد؛”سرعت تحولات بقدری زیاد بود که ما لحظه طلایی را نتوانستیم دریابیم.سید الرئیس صدام حسین نیز بدون خداحافظی ما را تنها گذاشت.و من اکنون خلع سلاح را پذیرفته و صاحب سلاح را به سلاح ترجیح دادم.برای حفظ شما،مانند آن وزیر هیتلر اگر لازم باشد دامن نیز خواهم پوشید!“
پاراگراف فوق ،نقل قول جداشدگان از پیام فروردین ماه سال 82 مسعود رجوی به اعضای سازمان مجاهدین در ناحیه دیالی،جلولا و شرق کردستان عراق است.
از حادثه دلخراش 11 سپتامبر دوازده سال می گذرد.خونریزی در افغانستان،عراق و لیبی ادامه دارد.سال گذشته بن لادن کشته شد.امسال طالبان بزرگترین حامی بن لادن در افغانستان،قطر و پاکستان مشغول چانه زنی و مذاکره با آمریکا است.بهار عربی به بیراهه رفت.در سوریه نیز دو سال است که جنگ داخلی بیداد کرده است.درگیری دولت با نیروهای وابسته به ائتلاف ارتش آزاد ،سلفی ها و نیروهای وابسته به القاعده بیش از صد هزار قربانی گرفته است.همزمان با این تحولات،آمریکا سازمان مجاهدین را در سال 2012 از لیست تروریستی خارج ساخت و آنها را در همکاری نزدیک با ارتش آزاد سوریه قرار داد.اکنون مجاهدین و رهبرانشان همراه با سلفی ها و نیروهای القاعده خواهان سرنگونی دولت بشار اسد هستند و در این راه به جنگ و مبارزه روی آورده اند.این اتحاد در عراق نیز وجود دارد.خبرگزاری های بین المللی حضور اعضای مجاهدین در کنار نیروهای سلفی و القاعده را که از طرف قطر و عربستان سعودی حمایت می شوند تایید کرده اند.
سقوط اشرف
زمان گذشت و اکنون مجاهدین در همسایگی کاخ سفید دفتر نمایندگی دارند.آنها رسما اعلام نموده اند که این دفتر مرکز اطلاع رسانی و ارتباط با لابی جنگ طلب آمریکایی برای سرنگونی حکومت ایران است.اما این مسئله تاثیر مطلوبی بر وضعیت اعضای آنان در کمپ لیبرتی و اشرف نگذاشته است.آنها همچنان آواره و به دنبال مکانی برای حفظ خود می باشند تا بتوانند در تحولات سوریه،عراق و ایران تاثیر گذار باشند.به همین دلیل عمدا جشن 11 سپتامبر و دشمنی دیرینه با “امپریالیسم آمریکا” را به فراموشخانه سپرده اند تا در غیاب صدام حسین نیروی مطلوبی برای جنگ طلبان آمریکا باشند.
در این میان “استراژی بیا بیا”ی رجوی و “کوه ها بجبنبد اشرف از جایش تکان نخواهد خورد”، نیز کارساز نشد.”اشرف نایستاد” و در پنجمین درگیری که روز 1 سپتامبر 2013 بوقوع پیوست، با 52 کشته و 7 مفقود آماده آخرین فروریزی گردید.
امسال در 11 سپتامبر 2013، مصادف با سالروز “جشن عظیم” مجاهدین در “قرارگاه باقرزاده” که برج های دوقلو تجارت جهانی نیویورک فرو ریخت، پادگان اشرف مهم ترین و اصلی پایگاه نظامی و تروریستی گروه رجوی در عراق نیز فرو ریخت.شاید حکمتی یا قانونی بر جهان حکمفرماست که چنان رابطه ای را اینچنین از هم گسسته و سهم رجوی را با انتقام پاسخ می دهد!
با تشکر از جداشدگانی که خاطرات آن روزها را در اختیارم قرار دادند.
12 سپتامبر 2013
محمد علوی