خبرگزاری های بین المللی گزارش کردند،روز چهارشنبه ۴ خرداد 1392 (برابر با٢۴ آوریل 2013)، دادگاهی در شهر لاهه هلند، “فرانس وان آنرات”، بازرگان و شهروند این کشور را به پرداخت مبلغ چهارصد هزار یورو به شانزده تن از آسیب دیدگان حملات شیمیایی حکومت صدام حسین، رهبر سابق عراق، محکوم نموده است.
“فرانس وان آنرات” به دلیل فروش این مواد به حکومت صدام حسین بین سال های ١٩٨٥ تا ١٩٨٩، به جرم “تبانی و همکاری” در ارتکاب جنایت علیه بشریت به هفده سال حبس محکوم شده و در حال حاضر، دوران محکومیت خود را در هلند سپری می کند.این بازرگان از سال ۲۰۰۴ تا کنون در زندان است.
اما “فرانس وان آنرات” تنها مجرم شناخته شده این پرونده نیست.سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری مسعود و مریم رجوی که از سال 1361 در کردستان و شهرهای کردنشین عراق فعالیت نظامی و جاسوسی بر علیه کشور خود را شروع کردند، در این جنایت با صدام حسین،علی شیمیایی و امثال “فرانس وان آنرات” شریک می باشند.آنها تا کنون با فریب افکار عمومی توانسته اند از چنگ عدالت بین المللی بگریزند.ناگفته نماند یکی از دلایل اصلی غیبت مسعود رجوی از انظار عمومی، اتهام همدستی او با صدام حسین در این جنایت علیه بشریت و “عملیات انفال” بر علیه کردها و شیعیان عراق می باشد.
همانطور که می دانید،متهمان اصلی این پرونده بین المللی ( صدام حسین و علی حسن المجید)، پیش از این در عراق اعدام شده و در قید حیات نیستند تا از رجوی و گروه اش در این باره بگویند.اما با مروری بر وقایع تاریخی متوجه خواهیم شد،چگونه سازمان مجاهدین خلق و رهبران کنونی آن که در اورسوراواز فرانسه مستقر هستند،در جنایت علیه کردها با صدام حسین مشارکت داشته اند؟!
مقدمه و آشنایی با بحث
اعضا و تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران پس از 30 خرداد سال 1360 در کردستان ایران و عراق به فعالیت و حملات نظامی بر علیه ایران مشغول شدند.در آن دوران امکانات بسیار کمی در اختیار داشتند.اما از روز 19 دی ماه 1361 که مسعود رجوی با طارق عزیز معاون وقت صدام حسین در پاریس به مدت 5 ساعت ملاقات کرد،قرار داد همکاری بین دولت عراق و مسعود رجوی امضا شد.این مسئله باعث شد مجاهدین با پشتیبانی و حمایت ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت عراق، پایگاه هایی را در نوار مرزی و شهرهای کردنشین عراق ایجاد نمایند.طبق اسناد اعضای جداشده از مجاهدین،تعدادی از این پایگاه ها عبارت بودند از؛نالباریس،رانیه،سلیمانیه،میرآوه،پنجوین،حلبچه،قلعه دیزه،ماوت،دره احزاب،تدین،منصوری،جلیلی،جلالی،و تعدادی در شهر کرکوک که شناخته شده ترین آن پایگاهی به نام سردار بود.
سازمان مجاهدین از این پایگاه ها یا به عملیات نظامی بر علیه ایران مشغول بود یا در حال شنود و جاسوسی بر علیه ایران و فروش اطلاعات به دست آمده به سازمان اطلاعات و امنیت عراق!
پس از اخراج مسعود و مریم رجوی و سایر رهبران مجاهدین در سال 1365 از فرانسه به عراق،ارتش خصوصی صدام حسین با نام غلط انداز “ارتش آزادیبخش ملی ایران” در30 خرداد 1366 بنیانگذاری و تاسیس گردید.صدام حسین با این طرح لباس پیشمرگی مجاهدین را به لباس نظامی و کلاسیک مبدل ساخت و از آنها خواست که در عملیات کلاسیک و جنگ بر علیه ایران به صورت آشکار به کمک ارتش عراق بروند.
16 روز پس از آن مسعود رجوی در تاریخ 17 تیر ماه 1366 به ملاقات صدام حسین در بغداد می رود؛ در این دیدار، رئیس جمهور عراق تاسیس “ارتش آزادیبخش ملی ایران” را به “رهبر مقاومت ایران” تبریک گفت و آن را ارتشی که برای صلح مبارزه می کند نامید. متقابلا مسعود رجوی روز ملی عراق و جشنهای 30 ژوئیه را به رئیس جمهور عراق تهنیت گفت.(به نقل از مجاهدین در همان ایام)
این “ارتش” که همان اعضای سازمان مجاهدین را شامل می گردید،از نظر شکل و آرایش ظاهری عنوانی به عناوین سازمان مجاهدین افزوده بود.اما از نظر کمی ،تعداد و حتی سازماندهی یا سازمان کار چیزی تغییر نکرده و بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت.حمایت همه جانبه صدام حسین از مجاهدین خلق با نام گذاری “ارتش آزادیبخش ملی” بیشتر و بیشتر شد.زمین،پایگاه،پول،ماشین آلات،توپ،اسلحه،تانک و … به سازمان مجاهدین سرازیر گردید تا بتواند ارتش ادعایی را آماده رزم و جنگ مرزی با ایران نماید.
اولین عملیات بزرگ مجاهدین در قالب “ارتش آزادیبخش”،”عملیات گردانی”( پاورقی 1 ) موسوم به “عملیات پیرانشهر” در اول آذر ماه 1366 بود.این عملیات با فرماندهی صحنه ابراهیم ذاکری در منطقه حاج عمران و پیرانشهر اتفاق افتاد.بر اساس اسناد اعضای جداشده از مجاهدین،در این عملیات تمامی اعضای سازمان مجاهدین و فرماندهانشان که در عراق حضور داشتند زیر نظر و فرماندهی مستقیم مسعود و مریم رجوی شرکت کردند.ارتش عراق نیز چند گردان توپخانه،ادوات ،زرهی و هوانیروز را در پشتیبانی از مجاهدین خلق به کار گرفته بود.
تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین که در عملیات پیرانشهر شرکت داشته و بعدها کشته شده اند
عملیات سازمان مجاهدین بر علیه ارتش ایران و عملیات ارتش ایران بر علیه نیروهای عراقی در همان منطقه و در همان نقطه مرزی شب هنگام بدون اینکه طرفین از این موضوع مطلع باشند بصورت همزمان صورت گرفت.در مقابل علمیات مجاهدین ، همزمان نیروهای نظامی ارتش ایران نیز “عملیات نصر 9 “را برای آزاد سازی قسمتی از خاک ایران از اشغال ارتش عراق در همان منطقه آغاز کرده بودند.نیروهای سازمان مجاهدین در حین عملیات،متوجه عملیات ارتش ایران شدند،آنها را دور زده و از پشت به ارتش ایران حمله ور شدند.از آنجا که ارتش ایران قافلگیر و سردرگم شده بود،شب اول عملیات شکست خورد و با تعدادی کشته و زخمی مقداری عقب نشینی کرد.مجاهدین در این عملیات تعدادی نیز اسیر گرفتند.اسرای زخمی و اسرایی که حاضر به همکاری یا پیوستن به گروه رجوی نشدند در زیر کوه های “گرده کوه” قبل از طلوع آفتاب اعدام گردیدند.
اما صبح روز دوم آذر ماه که ارتش ایران متوجه موضوع شده بود،حملات گسترده ای را در آن منطقه انجام داد که پیروز شده و نیروهای مجاهدین و ارتش عراق را از مناطق اشغالی عقب رانده و تلفات سنگینی را به آنان وارد ساخت.(پاورقی2 )
در آن ایام سازمان مجاهدین خلق علاوه بر پایگاه های نظامی،در اکثر نقاط مرزی بیش از 20 پایگاه شنود و جاسوسی داشتند.آنها با پیشرفته ترین وسایل الکترونیکی،مشغول شنود اخبار و اطلاعات ارتش و نیروهای نظامی ایران بوده و اطلاعات بدست آمده را به سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین فروخته و مابه ازاء آن پول نقد عراقی و دلار تحویل می گرفتند.شنود و جاسوسی مجاهدین از ارگان های نظامی و سیاسی ایران به نقاط مرزی محدود نمی شد.بر اساس اسناد اعضای جداشده از مجاهدین،آنها در اکثر کشورهای اروپایی،پاکستان،امارات،اردن،ترکیه و …پایگاه های تخلیه تلفنی داشته و با تماس های تلفنی اطلاعات نظامی ایران را تخلیه می کردند.تنها در فرانسه بیش از 200 خط تلفن بصورت شبانه روز مشغول تماس های فریبکارانه با ارگان های نظامی و سیاسی ایران بوده و تخلیه اطلاعاتی آنان را انجام می دادند.همزمان تیم هایی نیز در ایران مشغول جمع آوری عکس و اطلاعات نظامی و ارسال آن به مجاهدین بودند.این تیم ها با عنوان “واحد های مقاومت” یا “هسته های مقاومت” فعالیت می کردند.این اطلاعات توسط بخش شنود جمع آوری شده وبه بخش اطلاعات ارجاع داده می شد.مدیریت اطلاعات که نقش سازمان اطلاعات و امنیت مجاهدین را بر عهده داشت،اطلاعات دریافتی را طبقه بندی و روند کرده و به مدیریت روابط خارجی با مسئولیت مهدی ابریشمچی و عباس داوری تحویل می داد.مهدی ابریشمچی،عباس داوری و برخی دیگر از فرماندهان مجاهدین در ملاقات با افسران ارشد سازمان اطلاعات و امنیت عراق ،محصول جاسوسی سازماندهی شده را به آنان تحویل می دادند و مابه ازاء آن پول نقد در یافت می کردند.مجاهدین از عراقی ها می خواستند مراکزی را که به آنان گزارش کرده اند را با هواپیما ، موشک یا توپخانه دوربرد بمباران کنند.تعدادی از این ملاقات ها توسط سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین مخفیانه فیلم برداری شده بود که پس از سقوط دیکتاتور عراق افشا گردید.لینک تعدادی از این ویددئوها در پایان مقاله آمده است.
بمباران شیمیایی حلبچه و نقش مجاهدین خلق
در اواخر سال 1366 و بطور خاص پس از “عملیات پیرانشهر”توسط سازمان مجاهدین،ارتش و نیروهای نظامی ایران،به منطقه کردستان ایران و عراق معطوف شدند.چرا که بخشی از خاک ایران تحت اشغال نیروهای عراقی بود.پیش از آن صدام حسین در حالیکه بخشی از خاک ایران را در اشغال داشت،درخواست آتش بس کرده بود.اما نیروهای نظامی ایران می خواستند خاک ایران را پس گرفته و پس از آن به نقطه آتش بس و احتمالا پایان جنگ برسند.به همین دلیل تا قبل از پایان جنگ عملیات های بزرگی را در منطقه کردستان انجام دادند.یکی از این عملیات ها،عملیات “والفجر 10 ” نام دارد که در تاریخ 23 اسفند 1366 در مناطق مشترک مجاهدین و ارتش عراق واقع در منطقه سلیمانیه،حلبچه،ماوت،سد دربندیخان و طویله به نیروهای متجاوز حمله ور شدند.مجاهدین خلق در تمامی این نواحی پایگاه داشته ،آنها یا با ارتش ایران می جنگیدند یا اینکه مشغول شناسایی منطقه و جاسوسی مراکز تجمع نیروهای مهاجم ارتش ایران بودند.ارتش ایران پس از 2 روز نبرد پیروز شد.آنها علاوه برآزاد سازی خاک ایران بخشی از خاک عراق را نیز اشغال کرده و به نیروهای کرد عراقی مخالف صدام حسین تحویل دادند.مجاهدین اطلاعات منطقه و گرای جغرافیایی مناطق تجمع ارتش ایران را به نیروهای عراقی دادند و صدام حسین برای انتقام جویی در مقابل جنگی که به ایرانیان باخته بود،منطقه را روز 25 اسفند 1366 بمباران شیمیایی کرد.ویکی پدیا در این باره نوشته است،
25 اسفند 1366 ،حمله شیمیایی صدام حسین به حلبچه به نقل از ویکی پدیا؛
بمباران شیمیایی حلبچه در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق صورت گرفت. این بمباران بخشی از عملیات گستردهای بهنام عملیات انفال( پاورقی 3) بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت.در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخشهایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین و علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. در پی این حمله حدود پنج هزار تن از مردم حلبچه که غیر نظامی بودند کشته شدند.
حملهٔ شیمیایی به حلبچه که به کشتار حلبچه یا جمعهٔ خونین نیز شناخته میشود، یک نسلکشی مردم کرد بود که در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ (۲۵ اسفند ۱۳۶۶) به وسیلهٔ بمباران شیمایی توسط نیروهای دولتی عراقی در شهر حلبچهٔ کردستان عراق در طی روزهای پایانی جنگ ایران و عراق روی داد.
سه روز پس از این واقعه مجاهدین خلق بدون کمترین اشاره ای به نسل کشی در بمباران شیمیایی حلبچه،با انتشار “نشریه شماره 131 – اتحادیه انجمن های دانشجویان مسلمان خارج کشور” ازپیروزی 99 رشته عملیات “ارتش آزادیبخش”،9300 تلفات نظامی ایران و 860 اسیر جنگی خبردادند.
همزمان مسعود رجوی به دیدار صدام حسین شتافت تا با اجرای یک عملیات مشترک انتقام عملیات “والفجر 10 ” را از ارتش ایران بگیرد.درست 5 روز پس از بمباران شیمیایی حلبچه ،مرحله اول عملیات آفتاب با فرماندهی “مهدی افتخاری” در اول فروردین 1367 و در منطقه فکه و شوش اجرا شد.در این مرحله چند تن از اعضای مجاهدین توسط ارتش ایران دستگیر شدند.مسعود رجوی با احتمال اینکه عملیات لو رفته است،ادامه آن را متوقف کرد.اما نیروها به پایگاه های خود بازگردانده نشده و به بهانه اینکه تعدادی از افراد گردان شناسایی گم شده و در پی یافتن راهی برای بازگشت هستند،نیروهای خود را بصورت آماده باش و منتظر در منطقه نگه داشت.یک هفته بعد یعنی درست در روز هفتم فروردین ماه 1366 مسعود رجوی شخصا فرماندهی عملیات را در دست گرفته و همراه با مریم رجوی،شب هنگام فرمان حمله را صادر نمود.
در اين عمليات، بنابر ادعای سازمان مجاهدین خلق، لشكر 77 خراسان و يك گردان از نيروهاي ژاندارمري منهدم ميشود. بالغ بر 3500 نفر کشته و تعداد 508 نفر اسير گرفته میشود. 91 نفر که جراحات شديد داشته و 472 تن از اسرا نیز سالم به پشت جبهه منتقل ميشوند. تجهيزات زيادي به دست سازمان مجاهدين ميافتد که بعدها در نمایشگاه ادوات جنگی عملیات موسوم به “چلچراغ ” برای نمایش به خبرنگاران خارجی استفاده می شود.
سه ماه پس از این عملیات در 27 خرداد 1367 مجاهدین با پشتیبانی زمینی و هوایی صدام حسین به شهر مهران حمله ور شده و آن را به اشغال در می آورند.مجاهدین پس از تحویل دهی مناطق اشغال شده در مهران به ارتش عراق به پادگان اشرف باز می گردند. به گفته سازمان مجاهدین بیش از ۸۰۰۰ تن از نیروهای ایران در این عملیات کشته و مجروح گردیدند. سازمان مجاهدین خلق تعداد کشته شدگان خود را ۶۸ تن گزارش نمود. در همان ایام منابع ایرانی ضمن پذیرش شکست در مهران٬ اعلام کردند که پیروزی مجاهدین ناشی از پشتیبانی ارتش بعث عراق و استفاده از تسلیحات شیمیایی بودهاست.
اما صدام حسین در مقابل شیرینکاری مجاهدین هیجان زده شده و علنا در یک سخنرانی از سازمان مجاهدین تجلیل نموده و بصورت خیلی سربسته از عملیات بزرگ تری توسط مجاهدین خلق در آینده بشارت داد.در این رابطه وبسایت رادیو بی بی سی نوشته است؛
صدام حسین در هشتم تیر ۱۳۶۷ طی یک سخنرانی گفت از طریق ایرانی ها جمهوری اسلامی را نابود خواهد کرد و افزود:”قهرمانی های مجاهدین خلق در مهران موید این سخن می باشد… بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهیدن خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین طور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.”
یک ماه و چند روز بعد وعده صدام حسین تحقق یافت.درست در روز سوم مرداد 1367 عملیات موسوم به “فروغ جاویدان” با پشتیبانی همه جانبه ارتش صدام حسین از منطقه خانقین-کرند و اسلام آباد غرب آغاز شده و پس از چند روز در پشت دروازه های کرمانشاه به شکست بزرگی برای مجاهدین مبدل گردید.در این عملیات بیش از 1250 تن از اعضای مجاهدین کشته شده، قریب به 2000 تن مجروح،تعدادی دستگیر و تعداد دیگری نیز بریده وخواهان جدایی شدند.این عملیات آخرین عملیات بزرگ مجاهدین بر علیه ارتش ایران بود که به شکست کامل منجر گردید.
دو سال بعد در 11 مرداد 1369 صدام حسین به کویت حمله کرده وجنگ خلیج فارس را با اشغال کویت آغاز نمود.این عملیات پایه های حکومت صدام حسین را در هم شکست.متعاقب شکست صدام حسین در جنگ با نیروهای ائتلاف،اکراد عراقی از شمال و شیعیان از جنوب به سمت بغداد حمله ورشدند تا حکومت او را سرنگون سازند.همزمان نیروهای مجاهدین در دفاع از حکومت صدام حسین به مناطق کرد نشین سلیمان بک، کلار،طوزخورماتو،سلیمانیه،کرکوک ،خانقین،جلولا و برخی نقاط دیگر حمله ور شدند تا مانع از پیشروی اکراد از شمال و شیعیان از جنوب به سمت بغداد شوند.مجاهدین در این عملیات موفق گردیده و مانع از سرنگونی صدام حسین شدند(صدام حسین توسط ژنرال حبوش رئیس سازمان اطلاعات و امنیت عراق به مسعود رجوی پیام تبریک فرستاد-پاورقی – 4 ).اما دست به کشتار بزرگی زدند که به کردکشی مجاهدین در عراق معروف شده است.اعضای سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم و مسعود رجوی خانه ها و روستاهای اکراد مناطق کردنشین را با تانک و توپ و موشک درهم کوبیدند و صدها کرد عراقی را کشته و زخمی نمودند.این دومین مشارکت مستقیم مجاهدین در کشتار اکراد عراق بود.
سازمان مجاهدین خلق چه پیش از فاجعه حلبچه و چه بعد از آن، تحت کنترل سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین و با پشتیبانی ارتش و گارد ریاست جمهوری به عملیات در عراق و ایران می پرداخت.اما این سازمان فاجعه حلبچه و کردکشی در سال 1991 را با سکوت و عدم موضع گیری طی نموده است.رهبران مجاهدین هیچ وقت راجع به بمباران شیمیایی حلبچه توسط صدام حسین و نقش هدایتگرانه خود در موفقیت های شیمیایی دیکتاتور سابق عراق حرفی نزده و مسئولیتی تقبل ننموده اند.اما شاهدان بسیار زیادی وجود دارند که می توانند در دادگاه های محلی و بین المللی جنایت های فراموش نشدنی مجاهدین بر علیه اکراد عراقی و ایرانیان را با عنوان جنایت علیه بشریت به ثبت رسانده و حق خود را از فرقه رجوی بگیرند.متاسفانه به دلیل عدم انسجام و سازماندهی مناسب در طیف قربانیان ،شکایت جدی از این جنایت ها بر علیه رهبران،اعضا و فرماندهان این سازمان صورت نگرفته است.همین مسئله باعث شده است که آنها چهره ای دیگر از خود به جامعه جهانی ارائه داده و موجب فریب افکار عمومی شوند!
25 آوریل 2013
محمد علوی
لینک تعدادی از ویدئوهای ارتباط رهبران مجاهدین خلق با سازمان اطلاعات عراق و فروش اطلاعات نظامی ایران به صدام حسین
ملاقات مسعود رجوی و طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان اطلاعات صدام حسین
فروش اطلاعات نظامی ایران و دریافت پول توسط مجاهدین
ادامه ملاقات مسعود رجوی با ژنرال حبوش رئیس سازمان اطلاعات عراق
***
پاورقی ها
پاورقی 1 – عملیات های گردانی به نقل از سایت سعید شاهسوندی
“عملیات گردانی” محصول همکاری متقابل سازمان رجوی و ارتش عراق است. حمایتهای لجیستکی، تدارکاتی و توپخانهای برعهده ارتش عراق است. ارتش عراق وظیفه آتش تهیه و پشتیانی و کوبیدن مناطق را بر عهده دارد و نیروهای جان برکف سازمان نقش نیروهای خط شکن و تسخیر کننده را. تخلیه ادوات جنگی به غنیمت گرفته شده نیز بر عهده لجستیک ارتش عراق است. اما در روی صحنه و در مقابل دوربین تلویزیونهای خارجی سخنگویان سازمان حضور دارند. یک نوع تقسیم کار سازمانی.
در این عملیات با استفاده از دو اصل غافلگيري و تمركز نيرو، به مراکز نظامی جمهوری اسلامی عمدتاً در مناطق مرزی حمله میشود. زمان حمله نیمه شبها و سوژههای مورد حمله پاسگاهها و پایگاههای ارتش (و در مواردی سپاه) جمهوری اسلامی است.
من فهرستي ازاین عملیات را ميخوانم تا فضاي عمومي آن موقع را نشان دهد. مطالب زیر عینا از نشریههای مجاهد نقل شدهاست.
1. اول تیرماه 1366. حمله به گردان ژاندارمری در منطقه مرزی خزايی در دهلران. کشته و زخمی شدن 138نفر و کشته شدن 6 نفر از مجاهدین
2. 10تیرماه 1366. حمله به پایگاههای ارتش جمهوری اسلامی در مناطق مرزی آلان و سردشت. کشته شدن 81 نفر و زخمی شدن 100 نفر و اسارت 3 نفر .
3. اول مرداد1366. حمله به پاسگاههای مستقر در نزدیکی شهر مهران. 78 کشته و مجروح و گرفتن 16 نفر اسیر.
4. 4 مرداد 1366. حمله به پاسگاههای ارتش در منطقه سرپل ذهاب. 67 تن کشته و زخمی و گرفتن 21 اسیر.
5. 9 مرداد 1366. حمله به پاسگاههای سپاه در منطقه گیلانغرب 76 کشته و3 تن به اسارت درآمدند. 2 نفر از مجاهدین کشته شدند.
6. 12مرداد 1366. حمله به پاسگاههای ارتش در منطقه مرزی مابین رودخانههای تلخ آب و کانی شیخ. 26 نفرکشته شدند. از جانب مجاهدین نیز سه نفر کشته شدند.
7. 30 مرداد 1366. حمله به پاسگاههای سپاه در منطقه مرزی مهران. جنوب چنگوله و رودخانه زعفرانیه. 110 نفر کشته و زخمی و گرفتن 11 اسیر.
8. 11شهریور.نخستین عملیات در استان خوزستان.حمله به گروهان ژاندارمری در منطقه موسیان.113نفرکشته وزخمی وگرفتن 16 اسیر.
9. 31 شهریور 1366. حمله به گردان حر در منطقه مرزی مهران. کشته و زخمی شدن 50 نفر و اسارت 18 نفر. از مجاهدین 2 نفر کشته شدند.
10. سوم مهرماه 1366. حمله به پاسگاههای ارتش در منطقه آلان سردشت. ادعای کشته و زخمی شدن 150 نفر و گرفتن 35 اسیر
11. هشتم مهر 1366. حمله به پاسگاههای ارتش در منطقه قصر شیرین. و اسارت 20 نفر.
12. دهم مهر 1366. حمله به پاسگاه ارتش در منطقه جنوب قصر شیرین. اسارت 7 نفر و ادعای کشته و مجروح کردن 120نفر
13. 20 مهر 1366. حمله به پاسگاههای ژاندارمری در منطقه مرزی ایلام. تپه 412. ادعای 72نفر کشته و مجروح کردن 22 نفر و اسارت 17 نفر. کشته شدن 6 نفر از مجاهدین.
14. 21 مهر 1366. دو رشته حمله به پاسگاههای ژاندارمری در منطقه دهلران. ادعای 104 کشته و 14 اسیر
15. 24 مهرماه 1366. حمله به خطوط دفاعی ارتش و سپاه در منطقه مرزی مریوان.ادعای 400 کشته و زخمی. 108 اسیر و انواع غنايم جنگی از جمله 11خودرو. 2 عراده توپ و مقادیری اسلحه .
16. اول آذر1366. اولین حمله بزرگ باتوجه به تجربه حملات قبلی و افزایش روحیه افراد اولین حمله بزرگ به پاسگاههای ارتش در اطراف شهر مهران و منطقه ایلام صورت میگیرد. ادعای وارد آوردن 412 نفر تلفات و اسارت 62 نفر.
17. اول آذر1366. دومین حمله بزرگ به پایگاههای ارتش در غرب پیرانشهر. ادعای از پای در آوردن 1760نفر. رخمی نمودن 1270 نفر و اسارت 310 نفر که اسامی 266 نفر آنها در نشریه ذکر شدهاست. این درگیری 36 ساعت به طول انجامید. کشته شدن 21 نفر از نیروهای ارتش آزادیبخش.
18. دوم آذر1366. سومین حمله بزرگ. در منطقه عینخوش خوزستان. ادعای 200 کشته.100زخمی و اعلام اسامی97 نفر اسیر از جمله 14 افسر و درجهدار. کشته شدن 5 نفر از افراد ارتش آزادیبخش.
19. 7 آذرماه 1366. چهارمين حمله بزرگ. در منطقه خسروی از استان کرمانشاه. ادعای انهدام 2 گردان ارتش و یک گردان سپاه. 158 کشته.90تن مجروح و اسارت 37 تن. کشته شدن سه تن از مجاهدین.
20. 11 آذرماه 1366. پنجمین حمله بزرگ. بنا برادعای فرماندهی جدیدالتاسیس ارتش آزادیبخش در جنوب خوزستان. حمله به خطوط دفاعی ارتش در منطقه کوشک 77 کیلومتری جنوب غربی اهواز. ادعای 80 کشته.140 زخمی و 32 اسیر. کشته شدن 5 مجاهد ارتش آزادیبخش.
پیام تبریک رجوی به مهدی افتخاری(فرمانده فتحالله)فرمانده ارتش آزادیبخش در جنوب خوزستان. رجوی در این پیام میگوید: ” اکنون دیگر حلقههاي حضور تمام عیار ارتش آزادی در سراسر مرزهای غربی از کردستان و آذربایجان غربی گرفته تا جنوبیترین مناطق خوزستان تکمیل شد.”
21. یکشنبه 7 فروردین ۱۳۶۷. عملیات آفتاب در منطقه شوش
در اين عمليات، بنابر ادعای سازمان، لشكر 77 خراسان و يك گردان از نيروهاي ژاندارمري منهدم ميشود. بالغ بر 3500 نفر کشته و تعداد 508 نفر اسير گرفته میشود. 91 نفر که جراحات شديد داشته و 472 نفر هم سالم به پشت جبهه منتقل ميشوند. تجهيزات زيادي به دست سازمان مجاهدين ميافتد.
***
پاورقی 2 در رابطه با عملیات پیرانشهر اول آذر ماه 1366
در این عملیات،سازمان مجاهدین خلق ماموریت یافت برای مقابله با “عملیات نصر 9 ارتش ایران” اقدام نماید؛
” عملیات نصر 9
نام عمليات : نصر 9 – تهاجمی
زمان اجرا : 1/9/1366
رمز عملیات : يا مولای متقیان (ع)
مكان اجرا : منطقه عمومی حاج عمران – پیرانشهر در محور شمالی جنگ
تلفات دشمن (کشته ، اسیر و زخمی) : 4600
ارگان هاي عمل كننده : نیروهای ارتش جمهوری اسلامی
اهداف عمليات : آزادسازی دامنه جنوبی گرده کوه و انهدام توان رزمی دشمن
عملیات نصر 9 در اول آذر ماه سال 66 با رمز مبارک یا مولای متقیان در منطقه عملیاتی حاج عمران توسط رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با هدف آزادسازی دامنه جنوبی ارتفاعات معروف به تپه شهدا به اجرا درآمد.
در این عملیات ارتفاعات دوهزاروهشتاد ، دوهزار وشصت، هزار و نهصد وهشتاد وپنج و هزار ونهصد و هشتاد درمنطقه عمومی حاج عمران آزاد شد. همچنین انهدام دهها دستگاه انواع خودرو نظامی وچندین انبار مهمات و کشته و زخمی شدن بیش از چهارهزارعراقی از دیگر خساراتی بود که به نیروهای عراقی وارد شد.
در این عملیات دشمن به دلیل کوهستانی بودن منطقه نتوانست از امکانات زرهی خود استفاده کند و ناچار شد با به جای گذاشتن بیش از چهار هزار کشته و زخمی و یکصد اسیر، عقب نشینی کند. پس از این عملیات، موقعیت رزمندگان با دفع پاتکهای دشمن تثبیت شد و با حضور بر ارتفاعات منطقه، بر قسمت وسیعی از خاک عراق مسلط شد. در ادامه این عملیات، با سرکوب تحرکات بعدی دشمن و تحمیل ضربات مجدد به آنها، تعداد دیگری از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و قدرت پاتک از دشمن سلب شد. بدین ترتیب، تپه شهدا نیز از وجود دشمن بعث پاکسازی شد.”
***
پاورقی3 – عملیات انفال
عملیات انفال، عملیاتی در سال 1998 تا 1991 بود؛ که در جریان آن نیروهای ارتش عراق و مجاهدین خلق که به طور مستقیم از صدام حسین فرمان میگرفتند،کرد های عراقی در خانه ها ،شهرها و روستاهایشان قتل عام کردند.
بنا بر آمار تایید شده، در طی عملیات هفت ماهه انفال از فوریه تا سپتامبر ۱۹۸۸، که تنها در استانهای کرکوک، دیاله، نینوا و صلاح الدین، اجرا شد، بیش از ۳۰۰۰ روستا نابود و بیش از ۱۸۲۰۰۰ نفر مردم بی دفاع از سوی ارتش و ماموران امن و مخابرات عراق به قتل رسیدند.در همین راستا نیز شهرهای حلبچه، طویلا، خورمال، سید صادق، پینجوین، قلعه دیزه، سنگ سر، جوارتا، قلاچولان و ماوهت به تمامی ویران و از سکنه خالی گردیدند.
استفاده از اسلحه شیمیایی و کشتار حلبچه در جریان عملیات انفال روی داد.
***
پاورقی 4، پاسخ مسعود رجوی به پیام تبریک صدام حسین در قبال کرد کشی و در ملاقات با سپهبد صابر الدوری رئیس سازمان اطلاعات وقت عراق:
به سید الرئیس بگویید؛“سرنوشت ما واحد است. خون های ما در هم آمیخته است. می دانید که اینها تعارف نیست. من توی دل خودم احساس می کنم کاش مشکلات سیاسی نداشتم. آن مشکلات سیاسی که رئیس جمهور آن را کاملا درک می کنند. آن مشکلاتی که مربوط به مرگ و زندگی ما است … تا می توانستیم وظیفه مان را در اینجا بهتر از این انجام می دادیم…”
“واقعیت این است که منافع ما چفت در چفت و تنگاتنگ است.”
“روابط بین ما و شما آقای رئیس جمهور فقط روابط سیاسی نیست؛ اصلا اینطوری قابل تفسیر نیست. فکر می کنم که یک برادری کامل است. به نظرم برادرم (صدام) هم از هیچ چیزی مضایقه نمی کند. هر چیزی علیه شماست بطور طبیعی علیه ماست و بالعکس.”
“در خانه تو بودیم، هستیم و خواهیم ماند تا آنجایی که در توان ما هست.”