از آن گذشته تحقیقی که از طرف موسسه راند در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت،نشان داد که حدود ۷۰ درصد افرادی که آنجا هستند(پادگان اشرف) برخلاف میل خودشان در این کمپ حضور دارند.و از آن گذشته وقتی نیروهای آمریکایی برای خلع سلاح کامل می خواستند وارد کمپ شوند،اینها را تهدید به خودکشی جمعی کردند.
حال می خواهم این مطلب را عرض کنم،از نظر من آنها یک “کالت” هستند.”کالت”یک مشخصاتی دارد:
-زمینه های مذهبی دارند.
-پرستش شخصیت دارند.
-هیچ نوع انتقادی را نمی پذیرند.
-هیچ نوع نظری را از بیرون نمی پذیرند.تمام تصمیمات در درون گروه گرفته می شود.
-اکثر “کالت ” ها در نهایت خودکشی را برای افراد خود توصیه می کنند.نمونه آن “جیمز جونز” را داریم.که نهایتا وقتیکه کارش گیر کرد تمام ۵۰۰ نفری را که تحت نفوذاش قرار گرفته بودند را به خودکشی وادار کرد…
بحثی که مورد علاقه من است،این است که از نظر جامعه شناسی نگاه کنیم به این گروه.و کتاب های بسیار خوبی در این زمینه وجود دارد.فکر میکنم یکی از بهترین کتابها،کتاب “اروند آبراهامیان” تاریخ نویس برجسته ایرانی است.که واقعا با بی طرفی کامل و حتی حس سمپاتی به طرف مجاهدین تاریخچه این سازمان را بررسی میکند.و در این تاریخچه نشان می دهد که چطور یک سازمان با پایه های سیاسی-اجتماعی نهایتا به یک “کالت ” تبدیل شد.
تکرار
سیامک دهقانپور:گروهی از فعالان سیاسی اخیرا نامه ای تهیه کرده و خواستار ابقای مجاهدین در لیست تروریستی شده اند.شما یکی از امضا کنندگان آن نامه هستید.چرا معتقدید که سازمان مجاهدین خلق باید در لیست تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا باقی بماند و سازمان مجاهدین خلق را چگونه سازمانی می بینید؟
رسول نفیسی:مقدمتا باید عرض کنم که این لیست را فعالان سیاسی امضا نکرده اند.هیچ کدام از اینها فعال سیاسی نیستند.بلکه این ۳۸ نفر از اساتید درجه یک مسائل خاورمیانه در آمریکا هستند .علتی هم که بنده امضا کردم،کاملا شخصی بود.
یعنی به نظر من خارج کردن مجاهدین از لیست تروریست ها برای جوان هایی که در آمریکا هستند ضرر دارد.به چه معنی؟یعنی دست این سازمان رو باز کردن برای اینکه دوباره جوان های ایرانی رو که در اینجا هستند و بسیاری از اینها هیچ اطلاعی از تاریخ ایران ندارند!و اینها رو کشوندن به سازمانی که در واقع یک حیات پر ماجرایی داشته و کاملا در حیات خودش بی تدبیری نشون داده و برای جان افراد ارزشی قائل نبوده که نمونه اش جریان “فروغ جاویدان” بود.من نظرم به این قسمت بود.
بنده نه عضو سازمانی هستم و نه فعال سیاسی.یک فرد دانشگاهی هستم.نظر و غرض سیاسی هم ندارم.از جایی پول نمی گیرم.به جایی هم پول نمی دهم.
مسئله ای که از نظر وجدانی برای من مطرح است این است که مجاهدین سازمانی است خطاکار،بی تدبیر،به راحتی با جان مردم بازی می کند.در جریان معروف “فروغ جاویدان” فقط ۶۰۰ پاسپورت خارجی از کسانیکه در این جریان بودند بدست آمد.و اصولا سازمانی است که بر اساس نظامی-سیاسی ،بخصوص در دوره آخر که ما باهاش روبرو هستیم تشکیل شده است.سازمانی است که ایدئولوژی نظامی دارد با وجود اینکه مدعی دموکراسی است.از آن گذشته مشکلی که ما باهاش روبرو هستیم این است که این سازمان تعداد زیادی از جوانان ایرانی رو در کشور متخاصم با ایران ،دولت عراق،دولتی بود که به خاک ایران چشم داشت و در یک دوران بسیار بسیار حساس این سازمان در کنار صدام حسین بود.و الان گرفتار مشکلی شده است.
مشکل این است که دولت صدام حسین نابود شده ولی یک ارتشی که سال ها آموزش رزمی دیده بود از طرف مجاهدین در آنجا مانده است.و هیچ کس نمی داند که با این مشکل چکار باید بکند؟اگر شما بخواهید اینها رو از یک جا به جای دیگری منتقل بکنید،تصور نمیکنم کشوری آنها را قبول بکند.اگر بخواهید تک تک افراد رو به کشور دیگری بفرستید،مجاهدین حاضر به انجام آن نیستند.
از آن گذشته تحقیقی که از طرف موسسه راند در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت،نشان داد که حدود ۷۰ درصد افرادی که آنجا هستند(پادگان اشرف) برخلاف میل خودشان در این کمپ حضور دارند.و از آن گذشته وقتی نیروهای آمریکایی برای خلع سلاح کامل می خواستند وارد کمپ شوند،اینها را تهدید به خودکشی جمعی کردند.
حال می خواهم این مطلب را عرض کنم،از نظر من آنها یک “کالت” هستند.”کالت”یک مشخصاتی دارد:
-زمینه های مذهبی دارند.
-پرستش شخصیت دارند.
-هیچ نوع انتقادی را نمی پذیرند.
-هیچ نوع نظری را از بیرون نمی پذیرند.تمام تصمیمات در درون گروه گرفته می شود.
-اکثر “کالت ” ها در نهایت خودکشی را برای افراد خود توصیه می کنند.نمونه آن “جیمز جونز” را داریم.که نهایتا وقتیکه کارش گیر کرد تمام ۵۰۰ نفری را که تحت نفوذاش قرار گرفته بودند را به خودکشی وادار کرد…
بحثی که مورد علاقه من است،این است که از نظر جامعه شناسی نگاه کنیم به این گروه.و کتاب های بسیار خوبی در این زمینه وجود دارد.فکر میکنم یکی از بهترین کتابها،کتاب “اروند آبراهامیان” تاریخ نویس برجسته ایرانی است.که واقعا با بی طرفی کامل و حتی حس سمپاتی به طرف مجاهدین تاریخچه این سازمان را بررسی میکند.و در این تاریخچه نشان می دهد که چطور یک سازمان با پایه های سیاسی-اجتماعی نهایتا به یک “کالت ” تبدیل شد.
سیامک دهقانپور:نکته مهمی که در این جا هست این است که از سال ۴۴ به این طرف و به دلیل مسائل سیاسی که برای مجاهدین پیش آمد چندین بار تا آستانه نابودی رفته اند.و باز دوباره برخاسته اند و فعالیت کرده اند.رمز این ماجرا در چیست؟
رسول نفیسی:اول اینکه واقعا باید این رو قبول کرد که سازمان مجاهدین در سازماندهی بی نظیر هستند.و ما نمونه هایش رو همین اواخر دیده ایم که در آمریکا با دادن صد ها هزار دلار پول به شخصیت های سیاسی-نظامی آمریکا اینها رو در مجامع عمومی آوردند و سخنرانی هایی به نفع اینها کردند.متاسفانه بسیاری از اینها از طیف های دست راستی آمریکا بودند.و در سازماندهی واقعا بینظیرند.دوباره اینها بارها و بارها در حال بازسازی هستند.بخاطر اینکه در یک سازمان “کالت”ی که تمام مسائل در درون سیستم هست و تنها هم و غم سیستم بقای خودشه و قدرت و نه مسائل دیگر،اینگونه موارد تداوم پیدا خواهد کرد.
سیامک دهقانپور: یعنی فکر میکنید اگر “اشرف” احیانا برچیده بشود ضربه سختی خواهد بود به مجاهدین؟
رسول نفیسی:من اشرف رو حقیقتا یک سرمایه ای می بینم در دست رهبری مجاهدین که از این طریق استفاده بکند برای اینکه از کشورهای منطقه پول بگیرد.و حتی از کشورهای دیگر بعنوان یک سازمان قوی و حتی اگر شما نگاه کنید به برخی از حامیان نظامی این سازمان در آمریکا،آنها رسما می گویند که ما میخواهیم این سازمان را بکار بگیریم در جهت ایذای ایران!و این باعث تاسف است.یعنی سابقه هم نشان داده است که سازمان مجاهدین حاضر است که این کار را بکند.یعنی وقتی حاضر می شود با صدام حسین ائتلاف بکند به وجه احسن با هر کس دیگری هم ائتلاف خواهد کرد.و این ادعاهای دموکراسی و اینکه سعه صدر دارند و … در شرایطی است که در نقطه ضعف قرار دارند.
من همیشه گروه ها و افراد رو و حرف هاشونو در زمان قدرت بررسی میکنم.زمانی که آنها دست بالا را داشتند.در شورا و در جاهای دیگر و شما ببنید که چکار کردند با همپیمانان خودشون!
گفتگوی تلویزیون آمریکا با دکتر رسول نفیسی ، استاد جامعه شناسی از ویرجینیا