می دانیم که ما با یک سازمان و آلترناتیو سیاسی مواجه نیستیم. با گروهی شیاد و دروغپرداز مواجه ایم که رهبرانشان به راحتی دروغ می بافند و دروغ می سازند. مردم ایران نیازمند افشاگری روزمره از طرف همه کسانی می باشند که با ترفندهای این فرقه آشنا بوده و می توانند رجوی را بدون ماسک نشان بدهند!
آیا روزی خواهد رسید آن سه هزار ساکن لیبرتی و این چند صد اروپا نشین، پرده از دروغ های دیگر رجوی برداشته، خود و عمر بازمانده را از منجلاب توهم بیرون بکشند.هوایی تازه کنند، مفاهیم و نسیم ارزش های جامعه پیشرفته امروزی را در آغوش بکشند؟
همه افرادی که دلشان به حال خانواده ها، مردم و سه هزار لیبرتی نشین محصور می سوزد، باید رجوی را مورد سئوال قرار دهند که چرا چنین دروغ بزرگی را تحویل افکار عمومی داد؟
دروغ سئوال برانگیز مریم رجوی در مورد «قطعیت حکم دادگاه اسپانیا»!
« دروغپردازی مریم رجوی در مورد حکم دادگاه اسپانیا » واکنش شدید برخی منتقدان و جداشدگان را برانگیخت. مقالات انگیزاننده و مستدلی به رشته تحریردر آمد و سئوالات بسیار مهمی مطرح گردید. حال اگر مریم رجوی قادر به پاسخگویی منطقی نباشد، رسوایی بزرگی را برای خود رقم زده است.
سئوالاتی که اینبار از دیوار مسعود رجوی فراتر رفته و ملکه زنان او را که مدعی “اسلام راستین” ، “مادر انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین”،”زن رها شده مجاهد خلق”،”رئیس جمهور جامعه بی طبقه توحیدی رجوی”،”ریاست شورا”،”مادر مجاهدان و صدای آزادی زنان پیشگام و رها”، و … است را هدف قرار داده اند.سئوالاتی که این بار اگر پاسخ مناسبی دست و پا نگردد، می تواند فروپاشی طیفی از اعضا و فعالان حواشی مجاهدین را در پی داشته و بی اعتباری هر چه بیشتر این گروه شیاد را رقم بزند.
همانطور که در خبرها ملاحظه گردید، مریم رجوی برای پایان دادن به نمایش اعتصاب غذای تشکیلاتی ، فرار از پاسخگویی در باره شکست استراتژیک، آخرین کشته های پادگان اشرف ، مفقودین و بن بست خروج از عراق، راه حل دروغ بزرگ را برگزید تا درس های فراگرفته از شوهر فراری اش را جامه عمل بپوشاند. با اینحال فکر نمی کرد دست اش رو شود و مورد پرسش منتقدان قرار گیرد.
البته این مدل از دروغ گویی توسط شخص اول و همردیف مسعود رجوی تازگی ندارد.این فقط یک نمونه افشا شده است که نشان می دهد ملکه و سلطان فرقه چگونه صداقت و فدای اعضای به بند کشیده شده را وسیله ای برای رسیدن اهداف شخصی خود نموده اند.این نمونه نشان می دهد که فرقه رجوی از بدو پیدایش، به جامعه،مردم،اعضا،هواداران و حتی خارجیانی که با آنان ارتباط دارند، درچه وسعتی! دروغ گفته و برای بقای خود هر روز به دروغ دیگری متوسل می گردند.
به عبارتی رهبران فرقه ،نان درواغپردازی و شیادی را می خورند.آنها در این مسیر به داشتن چند هزار انسان چشم و گوش بسته ، شستشوی ذهنی شده و محصور در کمپ لیبرتی بیش از گذشته نیازمند می باشند تا پرچم دروغپردازی رجوی همیشه در اهتزاز و در حال دمیدن باشد.از طرفی برای اینکار پول خوبی هم به جیب می زنند و با این پول ها وکیل می گیرند تا سر جامعه،قانون،اعضا و هواداران کلاه بگذارند.سلسله ای به هم پیوسته،تودرتو و سردرگم!
با همه این احوال، خواسته منتقدین از مریم رجوی در باره این “شاهکار بزرگ”،کاملا واقعی و مینیمم هایی است که ملزم می سازد رجوی به آنان پاسخگو باشد.اما آیا مریم رجوی می تواند پاسخگوی دروغ بزرگ خود در باره دادگاه اسپانیا باشد؟ مریم رجوی برای مشروع جلوه دادن این دروغ به کدام حکم قانونی استناد کرده است؟ آن حکم کجاست؟
به سئوالاتی از این قبیل که توسط برخی منتقدان مطرح شده توجه کنید؛
حنیف حیدر نژاد ضمن ارائه یک مقاله مستدل و طرح چند سئوال از مریم رجوی، نوشته است؛”… رهبری مجاهدین دنبال بهانه ای می گشت تا به صورت “آبرومندانه” اعتصاب غذا را پایان دهد. “پیروزی” اعلام کردن تصمیم یک دادگاه در اسپانیا که کارش را از سال ۲۰۱۱ شروع کرده بود و دیگرگونه جلوه دادن تصمیم آن دادگاه به عنوان یک حکم قطعی نیز با این هدف بود تا شکست و به نتیجه نرسیدن اعتصاب غذا را پرده پوشی کند…”
او از مریم رجوی پرسیده است؛”اگر “فالح فیاض” مسئول کشتار مجاهدین در اشرف می باشد، پس چرا سازمان مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت و وابستگان آنها منتقدین و مخالفین رهبری این سازمان را به “جاده صاف کنی و زمینه سازی” کشتار مجاهدین در اشرف و لیبرتی متهم می کنند؟
چرا رهبری سازمان با وجود خطرات باقی ماندن نیروها در عراق، فقط بر خروج دسته جمعی از عراق تاکید کرده و عملا با شرایطی که عنوان می کند مانع از انتقال نیروهای ساکن در لیبرتی به کشور های ثالث می شود؟
آیا همه این ها نشان دهنده آن نیست که جان انسانهای اسیر در کمپ لیبرتی برای رهبری سازمان مجاهدین ارزشی نداشته و با آنها همچون سربازان یک بار مصرف در بازی شطرنج سیاسی شان بازی می کنند؟”
حیدر نژاد در بخشی از مقاله اش پاسخ سئوالات خود را پیشاپیش داده و نتیجه گیری نموده است؛”فرار رهبری سازمان مجاهدین از پاسخگوئی به سوالات و فرار از پذیرش مسئولیت دلیل اصلی این مانورها بوده است. … با همه این حرف ها باز به نقطه قبل از اعتصاب غذا باز می گردیم و رهبری سازمان مجاهدین کماکان باید پاسخ دهد چرا ۱۰۰ نفر را برای ۱۸ ماه در قرارگاه اشرف نگه داشته بود و چرا حتما ۵۲ نفر باید کشته می شدند تا این رهبری بپذیرد که باقی ماندن در قرارگاه اشرف بی فایده می باشد.”
همنشین بهار نیز مقاله ای را به همین رویداد اختصاص داده و نوشته است؛”چگونه دادگاه عالی اسپانیا Audiencia Nacional de España بدون احضار متهم میتواند حکم صادر کند و چگونه چنین حکمی میتواند به صفت قطعیت موصوف باشد؟ آقای مسعود رجوی که حقوق خواندهاست و آقایان سنابرق زاهدی و… میدانند که پرسش مزبور جدّی و واقعی است. با «دادگاه» های امثال خلخالی که سر کار نداریم.
مقدمه هر رسیدگی جزایی تحقیقات است و صدور قرار مجرمیت بعد از تحقیقات است و پس از آن دادستان میتواند کیفرخواست صادر کند تا دادگاه با حضور متهم و وکیل او، رسیدگی را آغاز نماید.
طبق استاندارهای شناخته شده حقوق جزا، در غالب کشورهای جهان حق تجدید نظر و استیناف وجود دارد و رسیدگی فرجامی هم در قوانین پیشبینی شدهاست.
یعنی مراحل تحقیقات، درخواست مجازات، رسیدگی نخستین، رسیدگی پژوهشی و احتمالاً رسیدگی فرجامی (در دیوان عالی کشور) لازم است تا امکان قطعیت یک حکم فراهم شود.
بگذریم که چنین احکامی قبل از ابلاغ به متهم، عنوان قطعیت ندارد.
حکم قطعی جزایی معمولاً برای اجرا باید به اداره اجرای احکام دادسرای مربوطه ارجاع شود. این است حکم قطعی و نهایی.
چگونه ممکن است که دادگاه اسپانیا تمام مراحل فوق را بدون حضور متهم به پایان برده باشد؟ مگر «شزن» Shazzan است که برقی همه چیز را راست و ریس کند؟
وقتی در اطلاعیه دبیرخانه شورا مسائل پیشپا افتاده که هر دانشجوی حقوق و علوم مدنی هم میداند رعایت نمیشود چگونه میتوان باور کرد که سایر گزارشها و دادهها واقعی است؟…
پخش اطلاعات گمراه کننده «فایده» هم داشته باشد، بیفایدهاست! چون ایجاد دافعه و فاصله میکند.”
در راستای دروغپردازی های روزمره رجوی ها، نوشته ها و سئوالات منتقدین نیز گسترش می یابد.ایرج مصداقی در “گزارش 92” به گوشه هایی از دروغپردازی مسعود رجوی و تشکیلات مجاهدین در سی سال گذشته، اشاره نموده است.زخمی که هنوز رجوی از آن می نالد.
اکنون در تداوم چنین مسیری می دانیم که ما با یک سازمان و آلترناتیو سیاسی مواجه نیستیم. با گروهی شیاد و دروغپرداز مواجه ایم که رهبرانشان به راحتی دروغ می بافند و دروغ می سازند. مردم ایران نیازمند افشاگری روزمره از طرف همه کسانی می باشند که با ترفندهای این فرقه آشنا بوده و می توانند رجوی را بدون ماسک نشان بدهند!
آیا روزی خواهد رسید آن سه هزار ساکن لیبرتی و این چند صد اروپا نشین، پرده از دروغ های دیگر رجوی برداشته، خود و عمر بازمانده را از منجلاب توهم بیرون بکشند.هوایی تازه کنند، مفاهیم و نسیم ارزش های جامعه پیشرفته امروزی را در آغوش بکشند؟
همه افرادی که دلشان به حال خانواده ها، مردم و سه هزار لیبرتی نشین محصور می سوزد، باید رجوی را مورد سئوال قرار دهند که چرا چنین دروغ بزرگی را تحویل افکار عمومی داد؟
21 دسامبر 2013
محمد علوی