با سلام دوستان
بدینوسیله اینجانب محمد عظیم میش مست که از سال ۶۸ درعضویت تشکیلات فرقه مجاهدین خلق بوده ام رسما جدایی کامل خودم را از تشکیلات این فرقه اعلام میکنم.
من محمد عظیم میش مست درجه دار ارتش در اوایل حمله عراق به ایران و در مرزهای شرقی کشور اسیر شدم. من تقریبا از اولین اسرای جنگی بودم که سخترین شرایط روحی و جسمی را در زندانهای صدام حسین گذراندم و النهایه مدت نزدیک به نه سال در اردوگاه های مختلف در عراق اسیر بودم. در همین سالها بود که ازطریق یک سری تبلیغات فرقه رجوی که در اردوگاه های اسرای جنگی جهت جذب نفرات انجام میشد با آنها آشنا شدم و در پایان جنگ و شروع آزادی اسیران در سال ۱۳۶۸ به تشکیلات فرقه مجاهدین پیوستم.
اما در طول سالیان هر آنچه را که دیدم ،تماما عکس تبلیغاتی بود که قبلا شنیده بودم و بخاطرش به آنها پیوسته بودم. همه دروغها و ناصداقتی ها در زیر پوش مبارزه و سرنگونی مشروع جلوه داده می شد و درعوض ترک آن محیط جهنمی که فرصت هر گونه فکر و تصمیم جدی را از انسان میگرفت نامشروع ، خیانت، بریدگی و عبور از مرز سرخ و بی مرزی و…. قلمداد میشد.
هدف از این تبلیغات پرسروصدا و پروپاگاندای مسعود رجوی و مریم رجوی این بود که کسی حتی فکر ترک تشکیلات و اون محیط کذایی به ذهنش هم نزند. تا اینکه النهایه با علم کردن انقلاب ایدوئولوژیک و طلاق های اجباری ، خانواده دشمن شماره یک و سد راه مبارزه و مرز سرخ شد. مسعود رجوی هر گونه علاقه عاطفی و حتی غیر جنسی به همسر ، چه زن و چه شوهر، از نظر شرعی حرام اعلام شد تا مثلا رهبری در جایگاه اصلی و ایدئولوزیک خودش بنشیند !!
درخلال این خیمه شب بازی رجوی که با شعبده های مریم پاک رهایی هر روز رنگ و لعاب جدیدی به خودش میگرفت چه خانواده هایی که از هم نپاشیدند. سالیان با شعر و شعارهای فریبنده و وعده و وعیدهای پوچ و توخالی در نشستهای به اصطلاح انقلاب برای جا انداختن رهبری عقیدتی که چیزی جز رمال بازی و فریبکاری نبود سپری شد تا اینکه به آلبانی آمدیم.
تقریبا میتوان گفت که آلبانی جایی بود که دست حضرات و سران فرقه مجاهدین را در مقابل اعضا باز میکرد و ماهیت فرقه ای و نه آرمانی که خودشان مدعی بودند هر روز ظاهر و آشکارتر میشد. در آلبانی هم همان محدودیتها بی مورد و اجحافات تشکیلاتی و فرقه ای تحت پوش ضوابط تشکیلات و… با شدت بیشتر ادامه پیدا می کرد. مجددا خانواده و ارتباط با خانواده شد مرز سرخ، و موبایل شد خطرناکترین سلاح جهان و ممنوع و نامشروع و به قول مریم پاک رهایی که نام موشک مخملی را به آن گذاشته بود.
سرپیچی از اوامر تشکیلات در این رابطه مساوی بود با خریدن هر تهمت و بر چسپی مثل بریده و طعمه بورژوازی تا نفوذی و مزدور و خودفروخته و… در این نقطه بود که پرده های ابهام و شک و دودلی از جلوی چشمانم فروریخت و به روشنی دیدم که چگونه همان ضوابط ضد انسانی که در گذشته تحت عنوان شرایط زمانی و مکانی مبارزه ما را مجبور به اطاعت و کرنش از آن کرده بودند و ماهم پذیرفته بودیم با شدت بیشتری تحت عنوان ها و رمال بازیهای دیگری روز به روز بر اعضای اسیر و قربانی مجاهدیناعمال میشد. در اینجا بود که دیگر ماهیت فرقه ای این دستگاه فکری و عقب ماندگی تاریخی آن از جامعه ایران و بطورخاص از خواستگاه اجتماعی نسل جدید ایران برایم بیش از گذشته قطعی شد و دیگر درنگ را جایز ندانستم و پس از نزدیک به سی سال سابقه حرفه ای تشکیلاتی تصمیم به جدایی از فرقه مجاهدین خلق را گرفتم، فرقه ای که همه عمر ، جوانی و هستی و نیستی خودم را در مسیر اهداف خشونت طلبانه و فرقه گرایانه آن به فنا داده بودم.
اکنون دوباره رسما جدایی کامل خودم را از تشکیلات فرقه رجوی اعلام میکنم و در راستای اطلاع رسانی و روشن شدن افکار عمومی بخصوص نسل جوانان کشور برای آشنایی هرچه بیشتر با ماهیت این فرقه منزوی و خشونت طلب در به اشتراک گذاشتن خاطراتم از آنچه که در این سه دهه بر من گذشت از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد.
با تشکر
محمد عظیم میش مست
سایت نجات یافتگان در آلبانی