سال ها است که “بهانه” ای تحت عنوان “مبارزه با حکومت ایران و تلاش برای رهایی زنان،حقوق بشر، آزادی و لائیسیته”، برای قشر مشخصی از “اپوزیسیون”، جامعه ایرانی و مرتبطین خارجی اش در غرب، به منبع درآمد خوبی تبدیل شده است.
مدتی پیش در یکی از کشورهای اروپایی و در یک محفل سیاسی، “درود” (سلام) بسیار گرمی گوش هایم را نواخت. وقتی به طرف صدا برگشتم، فرد نا آشنا آنچنان به گرمی سخن می گفت که گویا سال ها از دوستان نزدیک و خانوادگی ام می باشد. نیم ساعتی که از جلسه گذشت به عمق رابطه نازل شده پی بردم. پیشنهاد برای تاسیس تشکیلات و درآمد زایی تحت عنوان “مبارزه با رژیم”،تلاش برای برابری زنان، آزادی و دموکراسی از آن طریق بود. بدون اینکه مقدمه یا طرح مسئله ای از طرف مقابل شنیده باشد، طوری وانمود می کرد که گویا خیل زیادی از اهل “اپوزیسیون” در چنین مسیری زندگی خود را می گذرانند.البته این تنها مورد نبود.قبل و پس از آن نیز با نمونه های مشابه مواجه شدم.بگذریم…
بدون هیچ گونه تردیدی صف گماشتگان و کارگزاران فرقه رجوی نیز خالی از چنین موهبتی نیست. لابی های سرشناس آمریکایی که تا کنون اذعان به اشتغال در گروه رجوی نموده اند، در اثبات ادعاهایم کمک کننده است.همان هایی که به اعتراف خودشان برای هر جلسه سخنرانی بین 25000 الی 160000 دلار پول دریافت می کنند و گاها مزه شیرین وکانس با رجوی، آنقدر آنها را ذوق زده می نماید که خود را در کنار زنی حسود، توسری خورده و وطن فروش، بعنوان یک “ایرانی” معرفی می کنند.
پاتریک کندی ،لی همیلتون،اد رندل،آنتوان زنی،مایکل موکیزی،رودی جولیانی،رابرت توریسلی، دیوید فیلیپس و ده ها تن دیگر، جلسات مریم رجوی را با چنین آهنگی گرم می کنند. از این گونه دلالان بوفور در کنار رجوی یافت می شوند. کسانیکه با طی مسیر سرویس های امنیتی از دست مجاهدین دلار دریافت می کنند و به قول علی ناظر “اگر خون اشرف نشینان با پول ذخیره شود، کمک به مبارزه علیه رژیم است و اشکالی ندارد”!
اگر پارامتر شهامت و صداقت را کنار بگذاریم (که در تجارت سیاسی معنایی ندارد)، غربی ها (اکثرا آمریکایی) به دلیل قوانین کشورشان الزاما به دلارهای براقی که تحت عنوان هدیه از عوامل رجوی دریافت نموده اند، اعتراف کرده اند.اما اروپایی هایی مانند استراون استیونسون، آلجو ویدال کوادراس و ده ها عمله دیگر که هیئت مریم رجوی را در زیر ترازوی عدالت می نشانند، قواعد بازی را به دلیل جرم بودن “هدیه” های سنگین رعایت نمی کنند. طبعاً این حضرات دلشان به حال مردم ایران نمی سوزد و در بهترین حالت مردم را در کنار رجوی ها تعریف می نمایند، بدون آنکه حتی کوچکترین مصائب مردمی را لمس کرده و میزان نفرت عمومی از فرقه رجوی را درک نموده باشند.چرا که رابطه فی مابین آنها را دلار و نرخ ضدیت با “رژیم” تعیین می نماید!
در باره منابع مالی اصلی رجوی نیز هیچ گونه شک و شبهه ای باقی نمانده است.سازمان سیا، اسرائیل، عربستان سعودی و تا ده سال پیش صدام حسین، اصلی ترین حمایت کننده گان این گروه علیه مردم ایران بودند.
در این میان عده زیادی نیز هستند که خانواده ها و هواداران حاشیه نشین رجوی را در کشورهای غربی تشکیل می دهند.کسانیکه بر خلاف تبلیغات دروغین رجوی، به ایران رفت و آمد آزاد داشته، با کارت ملیت و پاسپورت های چند گانه اروپایی-ایرانی، سالی چند بار به گشت و گذار در ایران می پردازند، به سرمایه گذاری های خصوصی مبادرت می ورزند و حتی برای مریم رجوی سوغاتی سفارش شده می آورند.
این طیف، همان هایی هستند که در محافل عمومی حرفی علیه رجوی نمی زنند.انتقادی ندارند و عموما در حال سکوت می باشند.اما اگر زمان جلسات رجوی باشد، از شرکت کنندگان در صف های آخر هستند تا رجوی را راضی نمایند کاری به کار آنها نداشته باشد.طیفی که رجوی تحت نام سازمان ها و انجمن های ایرانی هوادار مجاهدین در غرب تشکیل داده و نام مستعار آن را “کنوانسیون” گذارده، با چنین افرادی پر شده است.
آنچه در بالا ذکر گردید، منفعت جویان، کارگزاران و عمله هایی هستند که مستمری بگیر بوده و از اینکه دارو دسته رجوی روزی به انتهای خط رسیده و متلاشی گردد، دائما در حال وحشت بسر می برند.از اینرو اگر چه به صورت گسترده و آشکارا حرف از براندازی و مبارزه با حکومت نمی زنند، اما هیزم بیار آتش این معرکه بوده و تلاش می نمایند نام شان از لیست “مبارزه علیه رژیم” حذف نگردد. به این شکل دنیا و آخرت غرب نشینی را در جیب شخصی نهاده و تا آنجا که امکانپذیر باشد از حضور و سرمایه گذاری در ایران لذت می برند.
اما عده ای نیز هستند که از هر سویی زیر ضرب و فشار قرار دارند.کسانیکه از آن طرف رانده و ازاین طرف مانده اند.افرادی که رجوی آنها را تحت نام جاسوس و مزدور تبلیغ می نماید و علیه آنان به سازمان های جاسوسی و مراجع قانونی کشورهای اروپایی گزارش می دهد. طوریکه آنها را خطرناک ترین عناصر معرفی نماید.
این ها، پایین نشین هستند.کسانیکه عمر، سرمایه،جان و ناموسشان را رجوی به تاراج برده و هنوز دست بردار نیست.چرا که بر خلاف همه آن بالانشین ها، حرف دل دارند.رجوی و فرقه اش را تا اعماق شناخته اند و بخوبی می دانند که شعار های “مبارزاتی” امثال رجوی پوچ بوده، وسیله و منبع درآمد آنان است. اگر پای صحبت شان بنشینید،اتفاقا به همین دلایل جریحه دار می باشند و نمی توانند خفه خون بگیرند!
هر چه زمان می گذرد، تعداد پایینی ها زیاد تر می شود. به همین نسبت منافع مالی رجوی، زیر چتری تحت عنوان “مبارزه با رژیم” بیشتر به خطر می افتد.بالا نشین ها، پایینی ها را می کوبند تا از میدان خارج کنند. پایین نشین ها مقاومت می کنند و در این میان تنها کسانیکه بیش از اندازه قدشان از جان و زندگی حقیر هزینه می کنند، جداشدگان و منتقدان هستند!
بالا نشین ها امیدی به سرنگونی ندارند. حرف اش را می زنند تا بهره اش را ببرند. چرا که مخالفت(زدن) با حکومت ایران در اینسوی آب ها، به شغل پردرآمدی تبدیل شده است. خصوصا اگر در محافل و جلسات سرکردگان فرقه رجوی باشد.
به میزانی که کشور عراق از وجود چنین عناصری تهی می گردد، واژه “براندازی” به فراموشی سپرده شده و جلسات “مبارزه با رژیم” که تا ده سال پیش؛ به وسعت بیابان های عراق و حمایت بی دریغ صدام حسین بود، به جلسات کوچک با حضور مریم رجوی و لابی های غربی محدود می گردد. به همین نسبت منبع درآمد رجوی نیز کاهش یافته و با همه هیاهوهای پر زرق و برق، محافل پر هزینه، بحث های تکراری بی دردسر و پرواز بادبادک های رنگی برای “رئیس جمهور برگزیده مقاومت”، چیزی از “مبارزه” در خاطره ها باقی نمی ماند!
14 آوریل 2014
امیر حسین پناهی