اگر میخواهید چهره گروهی از تروریستهایی را که در خارج از کشور، آمریکاییها را به قتل رساندهاند تطهیر کنید، تنها کافی است افراد مناسب در واشنگتن را پیدا کرده و به آنها پول خوب بدهید. با مقداری پول کافی، حتی میتوانید دفتر لابی پرزرق و برقی در خیابان پنسیلوانیا، منطقه کلمبیا و در نزدیکی کاخ سفید و ساختمان کنگره افتتاح کنید.
هیلاری کلینتون، وزیرخارجه تکدورهای آمریکا، به درستی برای افتضاح “تغییر رژیم” لیبی در سال 2011 و سوءمدیریتش در حمله به سفارت آمریکا در بنغازی سرزنش شده، اما شاید یکی از بزرگرین افتضاحاتی که به بارآورده امضای برگهای است که در سپتامبر سال 2012 سازمان مجاهدین خلق [منافقین] را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کرد.
چطور ممکن است سوءمدیریت در قضیه لیبی که منجر به سقوط یک کشور، ایجاد فاجعه انسانی، بحران مهاجرت، تشکیل گروههای تروریستی مسلح و در نهایت قتل سفیر آمریکا و سه آمریکایی دیگر شد را با امضای یک برگه مقایسه کرد؟ دلیل این است که امضای آن برگه عنصری را بر سرکار آورد که در آیندهای نزدیک جنگی به مراتب فاجعهبارتر از جنگ لیبی برای آمریکا به ارمغان خواهد آورد. سازمان مجاهدین خلق [منافقین] که اکنون عنوان شورای ملی مقاومت ایران را یدک میکشد، یکی از اصلیترین اعضای محور جنگطلبی است که به دنبال جنگ با ایران است، نقشی مشابه نقش احمد چلبی و کنگره ملی عراق او که منجر به حملهای فاجعهآمیز به عراق در سال 2003 شد.
داستان احیاء سازمان مجاهدین خلق و بروز آن، زیرمجموعهای از فساد ادامهدار در فرهنگ سیاسی آمریکاست. این فساد زمانی بهتر بروز مییابد که مشاهد میشود به یک گروه تروریستی اجازه داده شده خود را به یک “جنبش مقاومت” تبدیل کند و نهایتا برچسب “جنگجویان آزادی” را به خود بچسباند و از این طریق حتی امنیت ملی آمریکا نیز به فروش گذاشته شود.
از آنجایی که سازمان مجاهدین خلق از ابتدای ایجاد فهرست سازمانهای تروریستی وزارت خارجه، در این لیست قرار داشته، چطور روندی که در بالا ذکر شد اتفاق افتاده است؟ دلیل قرارگیری نام این سازمان در فهرست، کشتن 6 آمریکایی در سال 1970، مشارکت در گروگانگیری سفارت آمریکا و سوابق اقدامات بسیار خشونتآمیز آن در داخل و خارج از ایران بود. زمانی که در سازمان سیا آموزش میدیدم یکی از تمرینات ما شبیهسازی حمله وحشتناک علیه افسران نیروی هوایی آمریکا در تهران در سال 1973 بود که به کشتهشدن 2 سرهنگ منجر شد. سازمان مجاهدین خلق عمدتا بهعنوان یک فرقه تروریستی شناخته میشود که تحت رهبری زن و شوهری عجیب و غریب به نام مسعود و مریم رجوی است. اعضای آن باید از ازدواج خودداری کنند و خانوادهای تشکیل ندهند و در صورت زیرسوال بردن رهبری سازمان تحت فرایندهای شدید مغزشویی، شکنجه فیزیکی، ضرب و شتمهای شدید تا سرحد مرگ و زندانهای انفرادی طولانی مدت قرار میگیرند. یکی از محققینی که رفتار اعضای این سازمان را بررسی کرده، اعتقاد آنها را ترکیبی عجیب از مارکسیسم و بنیادگرایی اسلامی توصیف کرده است. با ظهور سیاستهای شدید کابینه ترامپ علیه ایران، سازمان مجاهدین خلق نیز اکنون مخاطبینی پیدا کرده و به جامعه آمریکا القاء میکند ایران در حال تقلب در قرارداد هستهایست. این سازمان همچنین به آمریکاییها میگوید “برنامه هستهای ایران هرگز متوقف نشده” و ادعا میکند چهار سایت بزرگ هستهای که با “اطمینان بسیار زیاد” درگیر جوانب مختلف پروژه ادعایی ساخت سلاحهای هستهای بودهاند را شناسایی کرده است. همین موضوع، جیلیان مله از فاکس نیوز را به این نتیجه رسانده که به اشتباه اعلام کند “به نظر میرسد برنامه سلاحهای اتمی ایران کاملا فعال است”.
سازمان سیا در گذشته اعضای سازمان مجاهدین خلق را به کار گرفته تا وارد ایران شده و از تاسیسات هستهای ایران گزارش جمعآوری کنند، اما کارفرمای اصلی این گروه موساد اسرائیل است. عواملی که توسط اسرائیل استخدام شده و آموزش دیده بودند، تعدادی از مقامات و دانشمندان هستهای ایران را ترور کردهاند. این گروه به نظر میرسد منابع مالی بسیاری دارد، تبلیغات تمام صفحه در روزنامههای بزرگ آمریکا سفارش میدهد و پولهای هنگفتی را به چهرههای سیاسی بزرگ آمریکا که تمایل دارند علنا در طرفداری از آن سخنرانی کنند پرداخت میکند. این گروه ادعا میکند به دنبال تغییر رژیم در ایران است تا دموکراسی را به آن کشور بازگرداند. از آنجایی که هیچ اثری از دموکراسی در داخل این سازمان دیده نمیشود و تقریبا تمام مردم ایران از آن متنفرند، این ادعا، ادعای گزافی است.
از آنجایی که سازمان مجاهدین خلق منبعی است که تلآویو در جنگ مخفیانه خود علیه ایران از آن استفاده میکند، شاید اجتنابناپذیر بود که بسیاری از دوستان اسرائیل در آمریکا فعالانه برای حذف نام آن از فهرست گروههای تروریستی تلاش کنند تا با فراغ بال به ایجاد رعب و وحشت درباره ایران ادامه دهد. درحقیقت، تمام نومحافظهکاران در اتاق فکرها و موسسات انتشاراتی مختلف خود و همچنین در کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل (آیپک) از بیرون آمدن نام این سازمان از فهرست گروههای تروریستی استقبال میکردند و هنوز هم به حمایت خود از آن ادامه میدهند. یهودیهای برجسته آمریکایی ازجمله الی ویزل و آلن درشویتز علیرغم سوابق تروریستی این سازمان، از حامیان آن بودهاند.
قراردادهای چندینمیلیوندلاری با شرکتهای لابیکننده در واشنگتن که در کار با کنگره مجرب هستند به همراه مبالغ قابل توجهی پول بابت سخنرانی در حمایت از این سازمان، آمریکاییهای سرشناسی را در حمایت از سازمان مجاهدین خلق به صف کرده است. پیش از سال 2012 مبلغ پرداختی برای سخنرانی در حمایت از این سازمان از 15000 دلار شروع میشد. فرماندار سابق ایالت پنسیلوانیا اذعان کرد 150000 دلار به صورت افتخاری از این سازمان دریافت کرده است. رودی جولیانی طی سالهای متمادی برای هر حضور مختصر و سخنرانیهای 20 دقیقهای خود 20000 دلار دریافت کرده است. بهیاد داشته باشید که سازمان مجاهدین خلق در آن زمان (پیش از سال 2012) در فهرست گروههای تروریستی قرار داشته و دریافت پول از این گروه برای تامین منافع آن باید مصداق حمایت معنوی از تروریسم قلمداد میشد.
دوستان پرنفوذ این سازمان را افرادی نظیر جان بولتون، مدیران سابق سیا مانند جیمز وولسی، مایکل هیدن و پروتر گاس و همچنین جنرالهای ارتش چون آنتونی زینی، پیتر پیس، وزلی کرک و هاگ شلتون تشکیل دادهاند. محافظهکاران سنتی نزدیک به کابینه ترامپ مانند نیوت گینگریچ، فران تاونسند و ایلین چائو نیز از دیگر طرفداران سازمان مجاهدین خلق هستند. به طور خاص، تاونسند که متخصص امور امنیت ملی نیز هست، در تلویزیون ظاهر شده و بدون اشاره به دریافت پول از این سازمان، ایران را محکوم کرده و فعالیتهای این کشور را اقدام جنگی توصیف کرده است.
ظهور سازمان مجاهدین خلق در این برهه زمانی بازی گمراهکننده دیگری از سوی چهرههای نامآشنای واشنگتن است که هم جیب خود را پر میکنند و هم گمان میکنند با تنبیه ایران در حال کمک به اسرائیل هستند. در هر صورت این بازی برای بقیه ما سودی ندارد و آنطور که به نظر میآید دیگر اهمیتی هم ندارد.
نویسنده: پاول شلدن فوت، ترجمه بنیاد هابیلیان