5.1 C
Paris
Tuesday, December 24, 2024

اگر فعالیت تشکیلاتی سنتی وبسته، فردیت و هویت شخصی انسان را نفی و تحقیر و قالبریزی کند، حرام است

ebrahim-al-eshagh

سفارش به جوانان!
هر جا هم که دیدند تیغ شان نمی برد، تشکیلات را ترک گفته و در صورت لزوم به افشای آن بپردازند. (پاراگرافی از یکی از نوشته های ابراهیم آل اسحاق)

…سفارش ام به جوانانی که الزاما و به هرحال به این راه می روند این است که سراغ تشکیلاتی بروند یا تشکیلاتی بسازند که اهرم ها و سازوکارهای لازم حفاظت از دموکراسی تشکیلاتی و کنترل رهبری و تصمیم گیری ها در آن باشد و خودشان نیز قبل از – آری قبل از- اولویت دادن به عمل نظامی و ایجاد رابطه معنوی و دوستی با رده های بالاتر – چهار چشمی مراقب رعایت قواعد دموکراتیک باشند، تا حداقل های لازم برای سلامت تشکیلات و امکان تصمیم گیری دستجمعی برای خطوط و تاکتیک ها و انتقاد صریح و جدی از برنامه ها فراهم گردد و نهادینه شود.
هر جا هم که دیدند تیغ شان نمی برد، تشکیلات را ترک گفته و در صورت لزوم به افشای آن بپردازند. به همین دلایل است که من بارها و بارها به این فکر کرده ام – و ممکن است مضحک به نظرآید – که ای کاش می شد برای سازمان های مخفی نیز هیات امنایی بیرون از آن گذاشت تا کنترلی بر کارهای آن داشته باشد! اگر تضمینی نسبی برای درستی خط وجود ندارد، بهتر است …. به کارهای نیکوکاری روی بیاورند!

وصیتنامه ابراهیم آل اسحاق

و… اما پیام آخر او. وصیتنامه اش!
بیائید آن را یکبار دیگر بخوانیم. متنی است کوتاه اما سنگین و آموزنده. این کلمات و جملات، فی البداهه و نتیجه خواندن چند کتاب و مقاله نیستند. او “مرد ره” بود!  تک تک این جملات، عصاره و چکیده ۴۰ سال رنج و شکنجه درونی و بیرونی، کار و زحمت ۲۴ ساعته و شب بیداری های بی وقفه، دربدری و دوری از فرزند و همسر، و به جان خریدن هر گونه تحقیر و توهین از هر کس و ناکسی، و خنجر خوردن از دوست و دشمن، و همچنین تجربه تلخ او از “شنا کردنش در دام صیاد” است! ۴۰ سال گذشتن از خود و ۴۰ سال تلاش  و سرانجام… ای.ال.اس! که بنا به یک تعبیر نسبتا قطعی پزشکی، ای.ال.اس چیزی نبود بجز: یک نقطه پایان و جمعبندی این تاریخچه ۴۰ ساله و ماحصل پیمودن این مسیر خونین و به پایان بردن آن در اوج سربلندی و رهائی و آزادگی!
یک بار دیگر پیام او را بخوانیم چرا که:

عارف اگر در عشق گل جان خسته بر باد داد
          بر بلبلان درس عاشقی خوش در این چمن یاد داد

وصیتنامه

به نام دوست که شعله ایمانش همواره در قلبم فروزان بود
به زودی از این دنیا خواهم رفت، این را شش های از کار افتاده ام می گویند و دستگاه 24 ساعته تنفس، شمارش معکوس را آغاز کرده است. ایمان دارم که دنیای تازه ای در انتظارم هست و از پر  کشیدن به سمت آن خرسندم.اگر دریغی باشد، بیشتر مربوط است به تنها گذاشتن یکی از زیباترین و پرارج ترین مخلوقات آفرینش یعنی همسر عزیزم فرح (و البته دلبندانم مهشید و گلشید). بزرگترین برد زندگیم بودن در کنار او بود که به زندگی و خانواده کوچک ما در غربت، عشق و محبت و دانائی بخشید. بخصوص که در این چند ساله بیماری لاعلاجم همچون شمعی عاشق ذوب شد تا من چند صباحی بیشتر دوام بیاورم. امیدوارم که این تندیس مهر و وفا از آن چنان سلامتی برخوردار باشد که به هدف های والا و انسانی اش برای کمک های نوع دوستانه به بیماران لاعلاج و محتاج در ایران دست یابد. به دو دختر عزیز و مهربانم سفارش می کنم که در کنار زندگی خصوصی خود، او را نیز زیاد تنها نگذراند.
سفارشم به برادران و خواهران گرامی و عزیزم که سی سال آرزوی دیدارشان را داشتم، این است که خوش خلقی، مهرورزی، نوعدوستی و صله رحم به ارث مانده از پدر و مادر خوش قلب و مهربانمان را در خود و فرزندانشان زنده نگاه دارند.
برای اهدای اندامم به بیماران محتاج، فرم پر کرده ام، البته اگر تا آن روز، “ای.ال.اس” چیز به درد بخوری باقی گذاشته باشد! (اگر دستانم را نگرفته بود، ترجیح می دادم وصیتنامه ام، به صورت دستنوشته باشد).
هر نوشته چاپ شده یا نشده ای که از من باقی مانده، اختیار تصمیم گیری درباره آنها تماما با همسرم فرح شریعت است.
چه دیر به این تجربه رسیدم که:

– مدیریت کردن آگاهانه و آزادانه اراده و اختیار خویش، بزرگترین موهبت برای انسان است؛

 – اگر فعالیت تشکیلاتی سنتی وبسته، فردیت و هویت شخصی انسان را نفی و تحقیر و قالبریزی کند، حرام است؛
– صداقت بدون خردورزی میتواند سر از ضلالت دربیاورد؛
 – آزادگی در گرو یگانگی در درون و صراحت در بیرون است؛
 – ایدئولوژی و هر چیز ایدئولوژیک میتواند به مثابه قفل و زنجیری طلایی، آزاداندیشی انسان را محبوس کند؛
– آرمانخواهی ایده آلیستی میتواند یک مبارز را از وظیفه روز میهنی و انسانیش بازدارد؛
 – برای استقرار آزادی و عدالت اجتماعی، تلاش صبورانه برای تغییرات تدریجی، شاقتر و مثمرثمرتر از مبارزه عجولانه “انقلابی” و رمانتیک پرهزینه و بی نتیجه است ؛ وهر حرکتی تحت عنوان رادیکالیسم انقلابی الزاما از مشروعیت وحقانیت ملی و مردمی برخوردار نیست، بخصوص جایی که جان هزاران انسان در میان باشد.
  برای همه فامیل عزیز و نیز دوستان نازنینم – که بویژه در این دوران بیماری، همراه و همدرد ما بودند و تورج عزیز که در این مدت از هیچ مراقبتی از من دریغ نورزید – آرزوی سلامتی ، بهروزی و شادکامی دارم. برای فرح عزیزم جمله محبوب همیشگی ام را به یادگار می گذارم و می روم : “دوستت دارم”.

محمد ابراهیم آل اسحاق –  یکشنبه سوم مرداد 89 (25 ژوییه 2010)

AriaNews
AriaNewshttps://www.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط