8.1 C
Paris
Monday, December 23, 2024

اگر بجای مسعود رجوی بودم!

radjavi-terrorism

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

– مخفی نمیشدم و به زیر زمین پناه نمی بردم، چرا که انتخاب این شیوه برای ادامه حیات دلیل بسیار ساده و مبرهنی برای اثبات مجرمیت و جنایتکار شناختن یک فرد است. انسان باید آزاده باشد و آزاد زندگی کند، پس آنکه مخفی میشود متعلق به نسل حیواناتی است که در جنگل ها و صحراها از ترس جان در سوراخ ها و تونل های زیر زمینی عمرشان را به آخر میرسانند. در این جهان مخفی شدن به معنای انزوا گزیدن است که شامل انسان های بدوی، بدون حامی و بی اعتماد به تمامی آنچه در جهان و جوانبش میگذرد است. بدون شک چنین فردی در گذشته و حال از اعمال زشتی برخوردار بوده که مورد طعن و تنفر دیگران قرار گرفته و از نشان دادن چهره خودش شرم دارد.

پس اگر بجای مسعود رجوی و هنوز زنده بودم از مخفی گاه بیرون می پریدم و اجازه میدادم تا هوای آزاد که برای تنفس هر موجود زنده ای لازم است به ریه هایم سرازیر و باعث سلامتی روح و جسمم گردد و مغزم را بکار اندازد.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

– درب کمپ لیبرتی را باز میکردم. به تمامی آن افراد میگفتم که از این پس بطور واقعی – و نه مثل قبلن ها با بکاربردن حیله و تزویر – در انتخابتان آزادید. شخصن امکان وصل آنها را در هر نقطه ای از این جهان که باشند به والدین و دیگر اعضای خانوادشان انجام میدادم. سپس در کناری میایستادم و از شاهد بودن در شادی و نشاط آنها لذت میبردم.

واقعا چه رویاهای زیبایی در این جهان وجود دارند که بطور خیلی ساده و راحت بدست انسانهایی امثال مسعود رجوی قابل رسیدن به واقعیت هستند و چه خوب است که آنها قبل از اینکه پا بگور بگذارند قدر و ارزش این زیبایی ها که دیگران و خودشان را از داشتن آن محروم نموده اند را بفهمند.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

– از اینکه همسران را از یکدیگر جدا نمودم شرم مینمودم و پشیمان میشدم، و بدون توصل به هرگونه توجیه و آوردن عذر و بهانه از آنها عذر خواهی میکردم. مجددن و در هرکجای دنیا که باشند به یکدیگر وصلشان مینمودم، وقتی یکدیگر را در آغوش میگرفتند، از دیدن آن صحنه شاد میشدم و خودم را در بهشت موعود احساس میکردم.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

از تمامی سوء استفاده هایی که از نام همسر اولم اشرف ربیعی نموده بودم خجالت زده میشدم و ازاینکه یک اسارتگاه و تروریست خانه بنامش ساختم و آنرا شهر عشق و شرف نامیدم شرمگین میشدم. به سر خاکش میرفتم و از او بخشش میطلبیدم.

از خانم فیروزه بنی صدر بخاطر آنکه برای رسیدن به اهداف جاه طلبانه سیاسی خودم آلت دست قرارش دادم و باهاش ازدواج قلابی کردم نیز پوزش می طلبیدم.

مریم عضدانلو را که با دوز و کلک و بهانه های مختلف از شوهرش جدا کرده بودم، با عذر خواهی و طلب بخشش به شوهرش مهدی ابریشمچی باز پس میدادم. یک تو سری به سر مهدی میزدم و میگفتم که خاک بر سرت برو و عرضه داشته باش و همسرت را برای خودت حفظ کن. از فرزند آنها پوزش میطبیدم چرا که زندگی اش را تباه نمودم.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

از هوادارن مجاهدین نیز بخاطر آن ایده های پوچ و تو خالی که سرهم و سمبل نمودم و اسمش را برای سرکار گذاشتن آنها انقلاب ایدیولوژیک گذاشتم پوزش طلب می نمودم. به اعضای شوربایی که با کلک و تقلب از اعضای هوادار فرقه خودم سرهم کرده بودم و اسمش را شورا گذاشته بودم خبر میدادم، جیره هایشان را قطع مینمودم و میخواستم که به دنبال کار و کاسبی دیگری باشند و قول میدادم که از این پس چنین افکار جامعه خراب کنی به ذهنم نرسد.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

از اینکه خودم را وکیل و وصی مردم ایران دانستم، به رای و انتخابشان بی احترامی نمودم، برایشان رییس جمهور و فلان و چلان تعین نمودم، با بیگانگان بر علیه مردم و ملت ایران گاوبندی و جاسوسی نمودم، بدرگاه این ملت توبه و استغفار مینمودم. قول میدادم که اسلحه را بزمین بگذارم و از ترور خشونت گریزان باشم. بالطبع اگر چنین کنم از عذاب وجدان آزاد خواهم شد و آرامش ابدی نصیبم خواهد گردید.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

از اینکه با نادانی و دروغ و دغل هزاران هوادار و عضو فرقه ام را بکشتن دادم و با شهید خواندنشان به آنها خیانت نمودم و علاوه بر آن با انجام ترور های کور باعث کشته شدن کلی از مردم بی گناه ایران شدم، رو به بازماندگانشان مینمودم و برای تسکین دل غم دیده اشان به اشتباهاتم اعتراف میکردم و از تمامی آنها طلب عفو و آمرزش مینمودم و میخواستم تا بجای انداختن تف به صورتم و گفتن لعنت به روحم، آب توبه به سر و صورتم بریزند تا از خنکی آن مغزم بکار بیافتد تا دیگر از این غلط ها و اشتباهات نکنم.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

خودم را دربرابر آن هشتصد کودکی از والدینشان جدا نمودم و هرکدام را آواره سرزمینی با سرنوشت نامعلوم نمودم مسئول و مقصر میدانستم. حال که فهمیدم چه غلطی مرتکب شدم تمامی آن امکانات وسیع مالی را که قصد دارم تا برای به گرد هم جمع نمودن پیاپی یک مشت شارلاتان جنگ طلب امپریالیسم و صهیونیسم خرج کنم، خرج پیدا نمودن این اطفال و بهتر نمودن سرنوشتشان می نمودم.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

بجای اینکه با بی شخصیتی و بکار بردن الفاظ رکیک و ساختن و پخش نمودن اهنگ ها و موزیک هایی با ادبیات مستهجن برای به تمسخر گرفتن جداشدگان – که هر کس آنها را گوش میدهد حالت تهوع بهش دست میدهد – جلوی این جداشدگان زانو میزدم، خاک پایشان را توتیای چشمم میکردم و از اینکه با افشاگری هایشان باعث شدند تا به ماهیت اصلی خودم پی ببرم و دیگران نیز از جنایاتی که مرتکب شدم آگاه گردیدند تشکر فروان میکردم.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

سازمان مجاهدین را منحل میکردم و به کسانی که قصد ادامه راه با این نام را دارند پیشنهاد مینمودم که به تضادها و نیازهای کنونی جامعه جهانی و کشور ایران توجه داشته باشند و از اشتباهاتی که من نمودم تجربه بگیرند و چنانچه برای آبروی خود ارزش قایلند هیچکدام از آنها را برای ادامه راهشان بکار نبندند.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

و به علت خودخواهی، خودبزرگ بینی، گندیده دماغی نمی خواستم تن به هیچکدام از این پیشنهادات بدهم، قبل از اینکه من را بمانند صدام حسین، با آن حالت مفتضح و بمانند جانوران درنده کوهی از سوراخی بیرون بکشند و بسزای اعمالم برسانند، خودم را بدادگاه مختص جنایتکاران بین المللی معرفی مینمودم تا محاکمه شوم و از عذاب وجدانی که گریبانگیرم شده راحت گردم.

اگر بجای مسعود رجوی بودم:

خیلی خوشحال و سعادمندم که بجای مسعود رجوی نیستم تا مثل یک موش کور صحرایی در زیر زمین عمرم را به پاین برسانم، بمانند یک انسان واقعی در کنار تمامی هموطنانم و دیگر مردم جهان آزادانه زندگی میکنم و از این نوع زندگی لذت میبرم.

م – افتخاری، ایران اینترلینک

AriaNews
AriaNewshttps://www.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط