” راز ماندگاری و اعتلای یک جنبش “ نوشته ایست که ظاهرا سرمقاله هم هست ودریکی از وبسایت های فرقه ی رجوی درج شده که در قسمت اول آن آمده است :
” سیوشش سال پس از سی خرداد۱۳۶۰، حقانیت مقاومت انقلابی بیش از هر زمان دیگر میدرخشد، خط سرخی ازآنچه باید کرد، یعنی «مقاومت بهر قیمت» و خط سرخی ازآنچه از ایران و ایرانی باید به دور باشد، یعنی تسلیم و «تن دادن به حاکمیت پلید ولایتفقیه». ازنظر مرتجعین و فرصتطلبان سیاسی البته که این کار دیوانگی غیر حسابشده بود و هرگز نباید انجام میشد زیرا پشتوانه خارجی وجود نداشت و یا درافتادن با ارتجاع هار و بیرحم، قیمت سنگین میطلبید. پس باید به این نظام وحشی قرونوسطایی تن داد و در انتظار نشست؛ اما مجاهدین با سرفرازی تاریخی بر چنین تسلیمطلبیهای جبونانه خط مردودیت کشیدند …”.
30 خرداد 1360 یک تراژدی درتاریخ ایران بوده وهیچ افتخاری برای هیچکس از آن بر نمیخیزد!
این حرکت بغایت نابخردانه ، ضربات مهمی بر انقلاب نوپای ایران زد و موجب شادی وامیدواری دشمنان مردم و انقلاب شد!
اگر صحبت مرتجع ومرتجعین درکار باشد ، رهبری مجاهدین که از همان روزها درحال استحاله سازمان به فرقه شده ونزدیک چهار دهه براین خیانت خود اصرار ورزیده ومناسبات برده داری را درتشکیلات رواج دادند ، دراصل مرتجع ترین جریان ایرانی بوده و شما آیا درمبارزه با ارتجاع ، با رهبری خود مبارزه میکردید؟!
اگر آری ، لطفا دستآوردهای خود دراین عرصه ی نبرد بی امان !!! را توضیح دهید!
البته این ” پشتوانه ی خارجی ” داشتن را شما مطرح کرده اید و من تاکنون ندیده ام که چنین اتهامی بر باند رجوی وارد شده باشد که دل درگرو آن نداشته وازقضا، عکس قضیه درست تر است!!
اساسا مرتجع کسی است که مانع ترقی- ترقی بنفع اکثریت 90درصدی مردم- باشد وشما با عقد اخوت بستن – یا درست تر تن دادن به مناسبات خفت بار چاکری وآقایی- با هارترین جناح امپریالیستی – که تمام کار وبارش مانع تراشی دربرابر ترقی واقعی این اکثریت مردم است – درکنار مناسبات درون تشکیلاتی خود، خود را درچه نقطه ای میبینید؟ آیا بنظرتان نمی رسد که مرتجع اید؟!
چرا درک نمیکنید که طیفی ازارتجاع هستید و دوستان خارجی تان از طیف دیگر!
اگر شما انقلابی بودید- انقلابی بمعنی فرد یا جمعیتی که ازوضع موجود جهان ناراضی باشد- دیگر نمی توانستید با جان مک کین ها وجان بولتن ها وترکی الفیصل ها – که نمود بارز ضدانقلاب جهانی هستند – وارد همکاری شده وسلطه ی آنان را برجهان بپذیرید!!
نوشته ی مربوط به فرقه ی رجوی، چنین ادامه میدهد :
” … بهوضوح مشخص است که در فقدان حضور این مقاومت سازمانیافته سراسری و این آلترناتیو ایدئولوژیک- سیاسی منسجم و دمکراتیک در برابر هیولای بنیادگرایی و وحشیگری، سرنوشت ایران، منطقه و جهان به کجا میانجامید؟ سلاح اصلی مجاهدین در این دوران پرشکوه، ایدئولوژی انقلابی آنها بود….علیرغم خیانت و تسلیم طلبیها و لغزخوانیهای پوششی برای فرار از قیمت دادن در یک نبرد نابرابر و طولانی، تمامی قیمت را بهتنهایی پرداختند ولی روزبهروز بر استحکام و صلابتشان افزوده شد …”.
ما درباره ی دموکراتیک بودن این جریان فرقه ای خوفناک ، حرف های زیادی زده ایم و دراین نوشته ی کوتاه ، بنای نقل مجدد آنها را نداریم. همین ادعای بالا را درتعارض با سخنان هرروزشان که منطقه وایران دربدترین موقعیت تاریخی خودش است ، دیده وسئوال میکنیم که درعدم وجود شما ، کارجهان به کجا میکشید ؟!
آیا بدتر ازاین میشد که به یمن دخالت سلطه ورزان جهانی شده وچرا؟
شما دراستناد به چه مدرکی ادعای داشتن نقش باین بزرگی را برای خود درتغییر جهان دارید؟!
حال آنکه ما ، اهمیت شما را درحد ترورها واعدام های دهه ی 60 دیده وحالا هم وضع طوری ترتیب یافته که بود ونبودتان ، فرقی نمیکند!!
آیا این همان ” تغییر دوران” ی نیست که شما و روز برایش جشن وچراغانی میکنید ؟!
دیگر اینکه آیا هم پیالگی با نمایندگان بازنشسته ی سلطه گران وارتجاع منطقه ای را کارانقلابی میدانید؟؟
کدام ایدئولوژی میتواند ادعا کند که ، همکاری با کسانی که با شدت تمام درصدد حفظ وضع موجود و ایجاد مانع در راه پیشرفت مردم زحمتکش جهان میباشند ، انقلابی است؟!
پس ضد انقلاب ها کیستند وبه چه کاری مشغولند؟!
14 تیر ماه 1396 – نوید
ایران قلم