چهل و هفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم گوتنبرگ که قدیمیترین و بزرگترین جشنواره فیلم کشورهای اسکاندیناوی محسوب میشود، شنبه شب، سوم فوریه ۲۰۲۴ (چهاردهم بهمن) به کار خود پایان داد؛ شبی خوش برای سینمای زیرزمینی ایران که جایزه اینگمار برگمان را برای فیلم «من، مریم، بچه ها و ۲۶ نفر دیگر» ساخته فرشاد هاشمی به ارمغان آورد.
جایزه برگمان که به نام بزرگترین فیلمساز تاریخ سوئد نامگذاری شده و هر سال به استعدادهای تازه تعلق میگیرد، یکی از مهمترین جوایز این جشنواره است که امسال هشت فیلم از کشورهای مختلف جهان برای دریافت آن رقابت میکردند.
«من، مریم، بچه ها و ۲۶ نفر دیگر» که بدون حجاب اجباری در داخل ایران ساخته شده، داستان زنی تنها را روایت میکند که با اجاره دادن خانه قدیمیاش به یک گروه فیلمبرداری، درگیر دنیای سینما میشود و فیلم با ظرافت جهان فیلم در فیلمی خلق میکند که میتواند تماشاگر را با خود همراه کند.
دیگر فیلم ایرانی نمایش داده شده در جشنواره امسال، «آیههای زمینی» بود که اولین نمایش خود را در جشنواره کن تجربه کرده بود؛ فیلم زیرزمینی دیگری از سینمای ایران که بدون مجوز در داخل ایران ساخته شده و علی عسگری یکی از کارگردانان فیلم و تهیه کننده آن، پس از بازگشت از جشنواره کن، در ایران با بازجویی و ممنوع الخروجی روبرو شد.
جشنواره گوتنبرگ سال گذشته برنامه ویژهای را با حضور زر امیر ابراهیمی درباره زن، زندگی آزادی برپا کرد و امسال هم به مانند سال گذشته از سینمای رسمی داخل ایران فیلمی را نپذیرفت و به نمایش دو فیلم زیرزمینی و همین طور فیلمهای فیلمسازان ایرانی مهاجر از جمله «تاتامی» ساخته مشترک زر امیرابراهیمی و گای نتیف، فیلمساز اسرائیلی اکتفا کرد.
در جشنواره امسال ۲۴۰ فیلم از هشتاد و دو کشور جهان به نمایش درآمد و به گفته برگزار کنندگان جشنواره بیش از دویست هزار بلیت به فروش رسید که از دوران پیش از کرونا هم بیشتر است.
بچههای کمپ اشرف
یکی از جنجالیترین فیلمهای امسال که به حضور چشمگیر پلیس در داخل و خارج تالارهای نمایش فیلم منجر شد، مستندی بود به نام «بچه های کمپ اشرف» ساخته سارا معین. این فیلمساز در اولین تجربهاش به سراغ چهار نفر از جوانانی رفته که کودکی خود را در کمپ اشرف متعلق به سازمان مجاهدین خلق گذراندهاند.
فیلم با مخالفت این سازمان روبرو شده و هواداران این سازمان در نزدیکی سینما تجمع کردند و پس از اولین نمایش فیلم نیز جمعی از آنها با توزیع اعلامیه به مخالفت با سازندگان فیلم پرداختند.
در این میان جوانی که خود را «بچه کمپ اشرف» مینامید مدعی بود که هیچ مشکلی در زندگی ندارد و میتواند با والدین خود در کمپ اشرف در آلبانی ملاقات کند. در صحنهای از فیلم، دو نفر از شخصیتهای آن که قصد دارند پس از سالها با مادران خود در این کمپ ملاقات کنند، موفق به این کار نمیشوند. فیلمساز آنها را تا آلبانی تعقیب میکند، اما زمانی که به رغم تماس قبلی با این سازمان، به این کمپ به شدت محافظت شده و بسته میرسند، پلیس آنها را دور میکند.
فیلم ادعا میکند که این سازمان در دهه شصت شمسی، حدود هزار کودک را در کمپ اشرف در عراق، از والدین خود جدا کرده و به اروپا و آمریکا رسانده تا در خانوادههای ناشناس هواخواه این سازمان بزرگ شوند. فیلم از اروپا و آمریکا هم انتقاد میکند که چطور به سادگی اجازه ورود این بچهها بدون والدینشان را به خاک خود داده است.
از میان این کودکان، فیلم روی چهار شخصیت که حالا در سوئد به میانسالی نزدیک میشوند، متمرکز میشود و داستان جدا شدن آنها از والدینشان را مورد بررسی قرار میدهد؛ شخصیتهایی که حالا هر یک راه خود را در زندگی یافتهاند اما سوالات بزرگی درباره گذشته خود دارند. یکی از آنها که در چهارده سالگی به کمپ اشرف بازگشته، خاطرات خود را از شرکت در جنگ بازگو میکند، خاطرات تلخی که با از دست دادن دوستانش همراه است.
فیلم تصاویر کمتر دیده شدهای را از داخل این کمپ – از جمله بازیهای دسته جمعی بچهها- یکجا گردآورده که از نقاط قوت فیلم است و میتواند تماشاگر را با شخصیتهای فیلم بیشتر همراه کند.
فیلم تصویری تلخ از نسل انقلاب ۵۷، به عنوان «نسلی غرق در ایدئولوژیهای کمونیستی و اسلامی در ظاهر مترقی اما در باطن واپسگرا» به نمایش میگذارد که نه تنها زندگی خود آن نسل را به قهقرا برد، بلکه تا به امروز زندگی دو نسل از جوانان ایرانی را هم با خود «به قعر» هدایت کرده است.
سینمای اسکاندیناوی
جشنواره گوتنبرگ هر سال فیلمهای متعددی را از کشورهای مختلف اسکاندیناوی گرد میآورد و در واقع بهترین جشنواره برای تماشای فیلمهای این منطقه است. امسال در بخش مسابقه فیلمهای اسکاندیناوی با جایزه چهار صد هزار کرونی، ده فیلم به نمایش درآمد که از دیدنیترین آنها باید به فیلم «تنهایی» از ایسلند اشاره کرد؛ فیلمی از نینا پالمادوتیر که ویژگیهای محلی و خاص سینمای ایسلند را با مضمونی جهانی درباره تنهایی انسان پیوند میزند و به نتایج دیدنیای میرسد.
اما فیلم «مادر روی مبل» (Mother Couch) ساخته نیکلاس لارسون برنده جایزه اصلی این بخش بود؛ یک فیلم کمدی که داستان پیرزنی را روایت میکند که با نشستن روی مبل یک فروشگاه سه فرزندش را مجبور میکند به دیدار او بیایند.
اما عجیبترین کار جشنواره امسال نمایش نسخه تازهای از فیلم شاهکار «پرسونا» (۱۹۶۶) ساخته اینگمار برگمان بود: با تغییر چهره بازیگران فیلم به کمک هوش مصنوعی! این تصمیم جشنواره – و اساساً این کار عبث و بیهوده – با مخالفتهای بسیاری روبرو شد، چرا که دست زدن به یک اثر هنری شگفتانگیز و تغییر آن، زمانی که سازندهاش از دنیا رفته، میتواند خشم هر عاشق سینمایی را برانگیزد.
بی بی سی