برگرفته از گفتگوی آقای جواد فیروزمند با محمد حسین سبحانی
جواد فیروزمند : سلام و درود به شما همراهان و هم میهنان عزیزم در ایران و سراسر جهان. فرصتی دست داد تا با آقای محمد حسین سبحانی عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق همراه باشیم. در این برنامه قصدمان پرداختن به چند موضوع مهم اخیر مربوط به سازمان مجاهدین است. ابتدا از آلبانی شروع می کنیم. از آخرین وضعیت سازمان مجاهدین در آلبانی و اعضای گرفتار در زندان اشرف ۳ . آقای سبحانی ضمن سلام و درود به شما، نظرتان مربوط به تحولات اخیر سازمان مجاهدین چیست و اینکه این سازمان مجاهدین در آلبانی در چه شرایطی قرار دارد . همچنین وضعیت اعضایی که اخیرا در آلبانی از سازمان مجاهدین جدا شده اند. ارزیابی و تحلیل شما از این موضوع چیست؟
محمد حسین سبحانی: من هم خدمت شما و بینندگان عزیز این برنامه سلام عرض می کنم. موقعیت و شرایط حاکم سازمان مجاهدین در آلبانی به ما نشان می دهد که کماکان ماهیت سازمان مجاهدین تغییری نسبت به عراق پیدا نکرده است. این تصور برای بعضی بود که ممکنه سازمان مجاهدین خلق از عراق خارج می شود و به آلبانی می آید تغییراتی در ماهیت و رویکردهای آن مشاهده بشود. ولی بسیاری از افراد ، از جمله من و بسیاری از دوستان که از نزدیک مسائل سازمان مجاهدین را دنبال می کنیم ، اعتقاد داشتیم که این سازمان تغییر ماهیتی پیدا نخواهد کرد. دلیل آن هم روشن است. اما اینکه چرا سازمان مجاهدین خلق بعد از حضور در آلبانی هنوز نتوانسته ماهیت خود را تغییر بدهد، به اصول زیربنایی سازمان مجاهدین به اصول زیربنایی آن بر می گردد.
یکم : اعتقاد به مشی خشونت و مبارزه مسلحانه و تروریستی
وقتی سازمانی برای کسب قدرت از روش خشونت آمیز، مبارزه مسلحانه و ترور و استفاده می کند و مدت مبارزه ای که برای گرفتن کسب قدرت پیش بینی کرده اند به درازا و بن بست کشیده می شود ، چنانکه ( تا حالا ) حدود نزدیک به چهل سال طول کشیده است ، خوب دیگر این روش و تاکتیک مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه دیگر برایش صرفا به عنوان یک تاکتیک و روش محدود و محسوب نمی شود، بلکه فراتر از یک تاکتیک و روش ، ایدئولوژی و ” همه چیز ” او می شود. بنابراین تمام عوارض منفی که یک مبارزه خشونت طلبانه، مسلحانه و تروریستی به همراه خود دارد در ماهیت آن سازمان شکل می گیرد و محکم می شود و از ماهیت آن جدایی ناپذیر می گردد ، بنابراین وقتی ” وسیله ” خود ” هدف ” می شود، دیگر قطعی می باشد که ویژگی های مافیایی در آن گروه بارز خواهد شد.
دوم : رهبری مادام العمر فرقه ای
دومین عنصری که موجب می شود ماهیت مجاهدین تغییر نکند، یک رهبری مادام العمر به قول خودشان عقیدتی و ایدئولوژیک است. اینکه اعتقاد به قهر و مبارزه خشونت طلبانه و مسلحانه که به عنوان عامل اول اشاره کردم یا اینکه رهبری مادام العمر فرقه ای به عنوان عامل دوم اشاره می کنم، کدام از اولویت برخوردار هستند می تواند موضوع یک بحث مستقل باشد، ولی همین اندازه و بطور کلی اشاره می کنم که از نظر من اعتقاد به مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه و تروریستی در جایگاه مهمتری در تخریب یک پدیده نسبت به رهبری مادام العمر فرقه ای دارد.
اما در آلبانی هم رهبری فرقه گرای عقیدتی مجاهدین خلق فعال است و این عامل بسیار مهمی هست که اجازه نداده است ماهیت سازمان مجاهدین خلق تغییر پیدا کند.
نقش کلیدی ” رهبری مادام العمر فرقه گرا” در سازمان مجاهدین آن چنان حیاتی است که جای ایدئولوژی اعضای سازمان را می گیرد. یعنی اگر ” خشونت و ترور ” به مرور جایگاه ایدئولوژی را برای رهبری فرقه پیدا کرده ، به موازات آن برای اعضای اسیر، این ” رهبری فرقه گرای مادام العمر” است که ایدئولوژی وهدف آنها می شود. در همین راستا اعضای سازمان اساسا در مسیر مغزشویی و کنترل نیرو در سازمان مجاهدین یادشان می رود که روز اول برای چه به سازمان مجاهدین آمده بودند، دیگر به صورت خودبخودی مقوله آزادی ، حقوق انسان، عدالت و باصطلاح جامعه بی طبقه توحیدی به فراموشی می روند و هدف و ایدئولوژی آنها ” رهبری مادام العمر فرقه گرا ” می شود.
اگر چه بعد از انتقال مجاهدین خلق از عراق به آلبانی تلاش شده است که با فشار لابی های آمریکایی، اسرائیلی و سعودی فرقه مجاهدین نقش مسعود رجوی را در حد یک ” مرحوم ” پایین بکشند و تلاش شد که کمی نقش او را کمرنگ کنند، و کماکان مریم رجوی در این مورد سخنی نمی گوید مسعود رجوی زنده است یا مرده؟ و شما می بینید که سال هاست که از مسعود رجوی صدا و تصویری هم پخش نمی شود و در سال ۱۳۹۴ هم ترکی فیصل در گردهمایی مجاهدین در پاریس از او دو بار با عنوان “مرحوم مسعود رجوی” یاد کرد. من در سلسله مقالاتی به این اشاره کردم که مسعود رجوی در ” کمای مغزی “ می باشد که می توان به آن مراجعه کرد.
بنابراین توصیه لابی های فرقه مجاهدین که تلاش داشتند رهبری مادام العمر فرقه گرا را در سازمان مجاهدین کمرنگ کنند، موثر واقع نشد ، چرا که سازمان مجاهدین دارای یک ساختار فرقه گرایانه هست، بطور طبیعی و درون جوش این ساختار فرقه گرایانه به یک رهبری فرقه گرا نیز نیاز دارد، بنابراین ماهیت فرقه مجاهدین از این زاویه تغییری پیدا نکرده است و همچنان نبض تشکیلات با نبض رهبر مادام العمر فرقه گرا می زند.
سوم : ساختار فرقه گرایانه
ساختار فرقه گرایانه نیز عامل مهم دیگری هست که به همراه اعتقاد به ” خشونت و ترور” و همچنین ” رهبری مادام العمر فرقه ای” سه عامل تعیین کننده برای بقای فرقه مجاهدین و عدم تغییر ماهیت آن است .
بنابراین سه عامل ذکر شده به شدت از هم تاثیر می پذیرند و لازم و ملزوم یکدیگر هستند. بنابراین حفظ ساختار تشکیلاتی و تمرکز آن در یک نقطه جغرافیایی روند مغزشویی را در سازمان مجاهدین تداوم می بخشد. بنابراین فرق نمی کند که این تمرکز تشکیلاتی و ساختار فرقه گرایانه در عراق باشد یا آلبانی یا هر جای دیگری .
تا زمانیکه این ساختار وجود دارد، روند کنترل نیرو ومغزشویی هم ادامه دارد. تا زمانیکه این ظرف وجود دارد که ۲۲۰۰ تا آدم را تحت کنترل داشته باشد، می تواند شب و روز آنها را برنامه ریزی کند، مثل پادگان ساعت بیدارباش و ساعت خاموشی برای آنها بگذارد، کار پوشال و غیر واقعی برای سرگرم کردن و خسته کردن نیروی تشکیلاتی تولید کند، می تواند در این ظرف اجازه ندهد که اعضای سازمان هیچگونه آزادی فردی داشته باشند، حق ملاقات با خانواده هایشان را نداشته باشند، فشار جنسی را تحمل کنند تا در نشست های جمعی تناقضات جنسی خود را بیان کنند و بنویسند و از درون شکسته و تحقیر شوند، از طرف دیگر جدا از حصار إهنی حصار فیزیکی هم وجود دارد. گزارش اشپیگل و تلویزیون ۴ انگلستان این بود که کسی اجازه ندارد چه وارد شود و چه خارج شود، البته هنوز این حصار فیزیکی را رجوی تازه تکمیل نکرده است. بنابراین ماهیت سازمان مجاهدین در آلبانی تغییر نکرده است، شرایط آن به همان ترتیبی هست که در عراق و پادگان اشرف بود.
تنها تفاوتی که در آلبانی ایجاد شده این است که یک امگان ضعیفی پیدا شده که بعضی مواقع بشود نوری بر این تاریکخانه رجوی توسط بعضی رسانه ها انداخته شود که البته در دو سال گذشته هم از انگشتان یک دست تجاوز نکرده اند . البته این سه، چهار سانه هم نتوانسته اند به داخل زندان اشرف ۳ در آلبانی ورود پیدا کنند، بنابراین گزارشان آنها از این نظر ناقص و می توان گفت قطره ای از دریاست. اما همین گزارش های ناقص بعضی رسانه ها نیز برای سازمان مجاهدین بسیار گران تمام شده است چون در هر صورت بخش کوچکی از تاریکخانه هویدا شده است. اما همین هم در عراق امکانش وجود نداشت . طول مسافت برای خبرنگاران خارجی و گرفتن ویزا از دولت عراق کار را سخت تر می کرد.
البته لازم به یادآوری است که تا کنون و در چهل سال گذشته هیچ خبرنگار ایرانی و یا رسانه فارسی زبان نتوانسته است به درون محل های استقرار ، چه پادگان اشرف و لیبرتی در عراق و چه در آلبانی راه پیدا کنند. واقعا این پرسش بزرگی است که فرقه ای که خود را اپوزیسیون یک حکومت می داند، چگونه هنوز نتوانسته این ظرفیت را پیدا کند که اجازه بدهد یک خبرنگار ایرانی یا رسانه ای فارسی زبان گزارشی از درون این فرقه تهیه کند.
اما بزرگترین موفقیت سازمان مجاهدین در آلبانی چه بوده است؟
این سازمان توانسته بعد از یکسال اول که در آلبانی و در آپارتمان های متعدد در داخل شهر مستقر بود، این رویه را که در منافات با ” آب بندی کردن یک ظرف و ساختار فرقه گرایانه ” بود را اصلاح کند و با زدو بند محلی بزرگی را در اطراف تیرانا خریداری کرده است که مشخص نیست پول آن از کجا امده است و در یکسال اخیر توانسته زندان اشرف ۳ را برای محل استقرار سازماندهی کند و همه نیروهای سازمان سرجمع شده در یک حصار واحد گرفتار باشند . به نظر من این بزرگترین موفقیت سازمان مجاهدین بوده که درراستای عدم تغییرمحتوایی خودش انجام داده و الان هم درراستای همان گذشته اش داره حرکت میکند و ماهیت این فرقه تغییری نکرده است.
ادامه دارد
با تشکر از اقای جواد فیرومند و انجمن آریا ایران