امروز سوم اکتبر ۲۰۲۰/ ١٢ مهر ۱۳۹۹، آلمان سیامین سالگرد وحدت خود را جشن گرفته است. در روز سوم اکتبر سال ١٩٩٠ میلادی، آلمان شرقی در پی خیزشهای مردمی پس از ٤۵ سال جدائی بار دیگر به آلمان فدرال پیوست و مردمی که در پی جنگ جهانی دوم به خاطر رقابت دو بلوک شرق و غرب از یکدیگر جدا افتاده بودند، بار دیگر امکان زندگی با یکدیگر را به دست آوردند.
وحدت دو آلمان که از آن به عنوان «انقلاب بدون خونریزی» هم نام برده میشود، سبب شد که آلمان متحد ظرف سی سال با جمعیتی حدود ٨٤ میلیون تن، مساحتی به وسعت بیش از ٣۵٧ هزار کیلومتر مربع و درآمد سرانه ای نزدیک به ۵٣ هزار دلار آمریکا در جایگاه یکی از بزرگ ترین، پرجمعیت ترین و ثروتمندترین کشورهای اروپا جای بگیرد و به لحاظ سیاسی و اقتصادی به موتور متحرک اتحادیه اروپا تبدیل شود.
برای رسیدن به این موقعیت، آلمانیها سالهای پر فراز و نشیبی را سپری کردند. مردم آلمان شرقی، در سال ١٩٨٩ یک جنبش اعتراضی مسالمت آمیز و به دور از خشونت را برای برچیدن دیوار برلین آغاز کردند و با شهامت مدنی چشم گیر پیش بردند تا در ماه نوامبر همان سال دولت آلمان دموکراتیک ناگزیر شد دروازههای همیشه بسته خود را در برلین به روی آنها بگشاید. در همان نخستین روزهای باز شدن مرزها، مردم با در دست گرفتن چکش و قلم به جان دیوار بتونی برلین افتادند و آن را شکافتند. از این دیوار، امروز تنها در بخشی از برلین قسمتی به یادگار باقی مانده که هنرمندان با نقاشیهای رنگارنگ و پرتنوع خود آن را به یک نمایشگاه بسیار دیدنی تبدیل کردهاند.
سال های سخت بازسازی
با وحدت دو آلمان، آلمان فدرال با چالشی بزرگ روبرو شد که میتوانست کمر هر حکومتی را در طول یک دهه بعد بشکند، اما از آنجا که هر دو طرف در ابتدا از این رخداد راضی به نظر میرسیدند، تلاشهای گستردهای برای ترمیم خرابیهای باقی مانده از حکومت ٤۵ ساله حزب واحد کمونیستی در آلمان شرقی آغاز شد.
ابتدا روز سوم اکتبر به عنوان «روز وحدت آلمان» تعیین و تعطیل عمومی اعلام شد. سپس در سال ١٩٩١ «پیمان 2 +4» به امضای دولتهای آمریکا، شوروی سابق، بریتانیا، فرانسه، آلمان فدرال و آلمان دموکراتیک سابق رسید که به موجب آن متحدین از حق کنترل خود بر آلمان چشم پوشی کردند و به این ترتیب، آلمان نه تنها به وحدت رسید که به دوران سلطه متحدین نیز پایان داد. یک سال بعد با کاهش شدید نیروهای نظامی متفقین از آلمان این کشور استقلال واقعی یافت.
دلجوئی از لهستان و جمهوری چک
همزمان با این تحولات در دوران صدارت عظمای هلموت کُهل آلمان سیاست دلجوئی از همسایگانی را پیش گرفت که در جریان جنگ جهانی دوم مورد تهاجم ارتش نازی قرار گرفته و بخشی از سرزمینهای خود را از دست داده بودند. این سیاست در سال ١٩٩١ با لهستان و در سال ١٩٩٨ با جمهوری چک به نتیجه رسید.
به موازات این تلاشها، آلمان در مسیر تحکیم اتحادیه اروپا، توسعه اتحادیه در شرق اروپا و تشکیل حوزه یورو کوشید و از این طریق به موتور متحرک اتحادیه اروپا تبدیل شد. فرانسه، به عنوان یکی دیگر از کشورهای بزرگ اروپا در این مسیر از آلمان پشتیبانی میکرد.
چالشهای بزرگ اقتصادی
در کنار تلاش های سیاسی داخلی و خارجی، آلمان با چالشهای اقتصادی بسیار بزرگی روبرو بود. آنچه از ٤۵ سال حاکمیت حزب کمونیست آلمان دموکراتیک در ۵ ایالت شرقی برجای مانده بود، جز ویرانههائی فاقد زیرساختهای شهری مدرن، ساختمانهای در حال فروریختن، جادهها و خیابانهای شوسه یا آسفالتهای تکه پاره چیزی نبود. دولت اریش هونکر رئیس جمهور آلمان دموکراتیک تنها در مناطق مرکزی برلن شرقی که پایتخت آلمان دموکراتیک بود، دست به نوسازی زده بود، اما پشت این نمای محدود، اثری از نوسازی یا حتی حفاظت از ساختمانها دیده نمیشد.
از سوی دیگر، صنایع آلمان شرقی، که ریشه در اتحاد شوروی داشتند، بدون توجه به ضرورتهای زیست محیطی، بیشتر برای تولید مصنوعاتی ایجاد شده بودند که در اقمار اتحاد شوروی سابق مصرف میشدند و در جامعه مدرن آلمان نمیتوانستند بازاری داشته باشند.
همه این مشکلات، باید با صدها میلیارد سرمایه آلمان غربی برطرف میشد. میزان این سرمایه گذاری ها تنها در دهه ١٩٩٠ بیش از ٤٠٠ میلیارد دلار برآورد شده است. تامین این سرمایه سبب شد که آلمان در این دهه با یک بحران بزرگ اقتصادی روبرو شود. کارخانههای فرسوده آلمان شرقی باید اغلب تخریب میشدند. در نتیجه در سرزمینی که تا پیش از وحدت دو آلمان بیکاری در آن معنائی نداشت، صدها هزار کارگر بیکار شدند. در غرب آلمان نیز، بر میزان بیکاری و رکود اقتصادی افزوده شد. دولت برای مقابله با این وضعیت چاره اندیشیهائی کرد که دریافت «مالیات همبستگی» از غربیها برای بازسازی شرق، مهم ترین آنها بود. این مالیات هنوز هم از ساکنان یازده ایالت غربی آلمان کسب و در شرق مصرف میشود.
انتقال پایتخت به برلین
مجلس فدرال آلمان در سال ١٩٩٠ تعیین برلین به عنوان پایتخت آلمان واحد را تصویب کرد و در سال ١٩٩٩ دولت و پارلمان از بُن به این شهر انتقال یافتند. این نقل و انتقالها به نوسازی و توسعه شتابناک بخشهای شرقی و غربی برلین انجامید و دست کم در دهه سوم پس از وحدت، این شهر را به یکی از پرجاذبه ترین، بینالمللی ترین، مدرن ترین و در عین حال گران ترین کلان شهرهای جهان تبدیل کرد.
وحدت دو آلمان در سالهای نخست علاوه بر چالشهای بزرگ سیاسی و اقتصادی، آلمان را با مشکلات اجتماعی تازهای نیز روبرو کرد. از جمله به دلیل رشد بیکاری و رکود اقتصادی و فرار جمعیت ایالتهای شرقی به غرب، نارضائیها در غرب آلمان اوج گرفت. همین نارضائیها، در سال های ١٩٩١ تا ١٩٩٣ به سلسلهای از عملیات تهاجمی راستگرایان افراطی علیه خارجی تباران به ویژه پناهندگان و مهاجران جدید انجامید. در حالی که همه تلاشهای دولت و بخش خصوصی روی بازسازی اقتصاد ویران آلمان شرقی متمرکز شده بود، حملههای بی رحمانه نوفاشیستها به پناهجویان و مراکز زندگی آنها تصویری زشت از آلمان آفرید و پس از ۵ دهه فراموشی نسبی بار دیگر کابوس سربرکشیدن گروههای فاشیستی را در این کشور زنده کرد.
پایان تفاوتهای ظاهری، بقای تفاوتهای اجتماعی
آلمان توانست ظرف دهههای دوم و سوم پس از وحدت خود، بر مشکلات سیاسی و اقتصادی تا حدود زیادی غلبه کند. امروز به لحاظ ظاهری میان شهرهای بزرگ آلمان در دو بخش شرقی و غربی تفاوت چندانی دیده نمیشود. اما آیا آلمانیهای شرق و غرب هم دیگر تفاوتی با یکدیگر ندارند؟
پاسخ این پرسش در بسیاری موارد منفی است. در آلمان شرقی تعداد شهروندانی که حسرت دوران سوسیالیسم واقعا موجود را میخورند کم نیست. در آن دوران، هرچند زندگی مردم در سطحی پائین جریان داشت، اما بیکاری، گرانی و مشکل مسکن وجود نداشت. ولی امروز، صدها شهر و شهرک و روستا در مناطق دور از شهرهای بزرگ از جمعیت تهی و به حال خود رها شدهاند و چهرهای غمانگیز به خود گرفتهاند. همه اینها باعث ایجاد نارضایتی در شهروندانی شده است که حاضر به ترک محل زندگی خود نیستند و چشم اندازی هم در برابر خود نمیبینند.
آنچه بیش از همه در بخشهای شرقی آلمان اعتراض برمیانگیزد، تبعیض میان شرق و غرب در حوزه دستمزد و حقوق بازنشستگی است. امروزه در غرب آلمان ۵٣ درصد نیروی کار از پشتیبانی جدی «تعرفههای حقوقی سندیکائی» برخوردار است و به همین دلیل مبارزه برای افزایش حقوقها در بیشتر موارد به بخشی از موفقیت میرسد. در آلمان شرقی این رقم تنها به ٤۵ درصد میرسد. میزان حقوقها برای کار واحد برابر نیست و سطح حقوق بازنشستگی نیز همچنان پائین تر از غرب است و چند سالی طول خواهد کشید تا به تدریج به سطح ایالتهای غربی برسد.
شهروندان درجه ٢
به لحاظ روانشناختی اجتماعی نیز، فاصله میان شرق و غرب پر نشده است. این روزها، رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری آلمان گزارشهای بی شماری درباره نگاه آلمانیها به وحدت دو آلمان منتشر کردهاند. در بیشتر این گزارشها، شهروندان ایالتهای شرقی شکوه دارند که همچنان به عنوان شهروند درجه دو به آن ها نگاه میشود. این شکایتها در مناطق روستائی و شهرهای کوچک شرق آلمان بیشتر شنیده میشود. در حالی که در شهرهای بزرگی مثل برلین، رستک، لایپزیک و درسدن، بیشتر شهروندان معتقدند مشکلاتی هست، اما زندگی آنها و فرزندانشان نسبت به دوران حاکمیت حزب واحد سوسیالیستی چشم انداز بهتری یافته است.
در همین حال، ناظرانی که روند توسعه شرق آلمان را دنبال میکنند بر این باورند که از قضا ایالات شرقی آلمان آیندهای درخشان تر از ایالتهای غربی خواهند داشت. ارزانی زمین و نیروی کار، تسهیلات مالیاتی، و مشوقهای دیگر باعث شده است که سرمایه گذاران خارجی بیشتر از همیشه روی ایالتهای شرقی تمرکز کنند.
ایجاد خط تولید خودروی تمام اتوماتیک تسلای آمریکا و اعلام آمادگی چینیها برای سرمایه گذاری چند ده میلیارد دلاری در ایجاد یک کارخانه عظیم ساخت باطری خودروهای برقی، تازه ترین خبرهای مربوط به رشد سرمایه گذاریها در شرق آلمان است.
سرمایه گذاریهای بزرگ خارجی در سالهای آینده به بازار کار و اقتصاد داخلی ایالتهای شرقی چنان رونق خواهد بخشید و انگیزههای تازهای برای مهاجرت از غرب به شرق آلمان ایجاد خواهد کرد. انفجار بازار مستغلات در غرب آلمان به ویژه میتواند به این روند کمک کند. امروزه، در حالی که نرخ مستغلات در تمام ایالتهای غربی آلمان به شدت اوج گرفته است، هنوز در شهرهای کوچکتر شرق آلمان میتوان با رقمهائی به شدت کم صاحب خانه شد. وجود کار در نزدیکی این شهرها به تصمیم گیری شهروندانی که از گرانی مسکن به ستوه آمدهاند برای مهاجرت به شرق سرعت خواهد بخشید.