واکاوی و بررسی فرهنگ و رفتار توتالیتاریستی مسعود رجوی
نگاهی به واکنشها و برخوردهای رهبری مجاهدین و مریدان حل شده در وی، در برابر «گزارش ۹۲» و تحولات یک ساله گذشته (1392/1393)
بیش از یک سال از انتشار «گزارش ۹۲» یا «نامه سرگشاده به مسعود رجوی» میگذرد. همانطور که انتظار میرفت این «گزارش» واکنشهای مختلفی را برانگیخت.
http://www.pezhvakeiran.com/gozaresh92.html
گزارش حاضر در کادر بیان یک تجربهی غمانگیز و دردناک، پاسخی جامع به تمام زشتیهایی است که رهبری عقیدتی مجاهدین و وابستگانش در یک سال گذشته و در واکنش به «گزارش ۹۲» مرتکب شدهاند.
این گزارش را در فروردین ۱۳۹۳نوشتم و قصد داشتم آن را به مناسبت سالگرد انتشار «گزارش ۹۲» در اردیبهشتماه انتشار دهم. اما از آنجایی که مسئولان مجاهدین مدعی شدند: «گردهمایی ۲۷ ژوئن»، مصادف با ۶ تیرماه ۱۳۹۳ این سازمان در پاریس، «تاثیر مرگبار و خفه کنندهای برای خمینی و ازناب [اذناب] دیر و دور و اخیرش دارد»، تصمیم گرفتم تا روشن شدن «تأثیر مرگبار و خفهکننده»ی این گردهمایی منتظر شوم تا مبادا این گزارش از «تأثیرات» این «رویداد بزرگ» و «خیر عظیم» سالانه که به خاطر برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال و شرکت تیم ملی فوتبال ایران در این دوره از مسابقات، ده روز به تعویق افتاده، بکاهد.
گردهمایی سالانهای که مسعود رجوی از سال ۲۰۰۳ با تغییر تقویم «مقاومت» و جایگزینی ۱۷ ژوئن، روز دستگیری مریم رجوی در پاریس به جای ۳۰ خرداد (۲۰ ژوئن)، روز شهدا و زندانیان سیاسی و آغاز مقاومت سراسری مسلحانه، با برگزاری آن میکوشد در اذهان هوادارانش جا بیاندازد که اهمیت این روز و دستگیری مریم رجوی، از آغاز سرکوب تمام عیار خمینی و شروع مقاومت مسلحانه و آنهمه جانفشانی و پایمردی و مقاومت مهمتر و تعیینکنندهتر بوده است.
اگر پیامبر اسلام پس از پیروزیهای اولیه، برای آن که توجه مسلمین را به مکه و دژ مستحکم و پایگاه اصلی «کفار» و دشمنان جلب کند و فتح آن را در دستور کار خود قرار دهد قبله مسلمین را از بیتالمقدس به مکه تغییر داد، مسعود رجوی با به بنبست رسیدن استراتژی ارتش آزادیبخش و شکست تئوری جنگ آزادیبخش نوین، این جایگزینی را انجام داد که پیام آن تغییر نگاه از تحولات داخلی به خارجی است و به همین دلیل کلیهی مدعوین و سخنرانان این گردهمایی، خارجی و به ویژه آمریکایی هستند.
خوشبختانه تأخیر در انتشار این «گزارش»، موجب غنیتر شدن آن و افزودن تحولات اخیر به مجموعهی قبلی شد.
اين مطلب در فرمت PDF ثبت شده است و با برنامهي Acrobat Reader باز ميشود.
براي خواندن آن اينجا را کليک کنيد
ایرج مصداقی
منبع:پژواک ایران
تصحیح یک اشتباه در ارتباط با گزارش ۹۳ و پوزش از آقای سعید جمالی
در صفحهی ۷۴ گزارش ۹۳ آوردهام:
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-62325.html
«سرودهای از «فرمانده افشار (از فرماندهان عملیاتی تهران)» با عنوان «به رهبر عقیدتی و فرمانده کبیرم مسعود» بیش از نیمصفحهی نشریهی مجاهد را به خود اختصاص میدهد. در این سروده انعکاس فرهنگ مجاهدین و انسان «لاجوردی» گونهای که مسعود رجوی میکوشد تولید و تکثیر کند به خوبی دیده میشود. سعید جمالی یا «فرمانده افشار» در این سروده خطاب به مسعود رجوی میگوید:
«مسعود
دشمن که جای خود
…
اگر روزی تو بخواهی
و صلاح تو در آن باشد
بیهیچ اندیشهای
بی هیچ درنگی
سینه و قلب عزیزترین کسانمان را
نیز که بر خلق و انقلاب شمشیر کشیدهاند
با تمامی عشق
و بیکرانی از عاطفه
غربال خواهیم کرد
غربال خواهیم کرد اگر تو بگویی
چون بی شک
صلاح خلق و انقلاب در اینست
آه!
ننگ و نفرین ابدی خدا و خلق بر آنان باد
که هزاران فرسنگ دور از جبهههای نبرد گفتهاند که
«دیگر انگشتها بر ماشه نخواهد چکید….» (مجاهد شمارهی ۲۴۷ بیستو ششم اردیبهشت ۱۳۶۴)
اشتباه نباید کرد، در واقع کسی که از افراد میخواهد «بیهیچ اندیشهای، بیهیچ درنگی، سینه و قلب عزیزترین کسانشان» را نیز با رگبار مسلسل «غربال» کنند مسعود رجوی است و نه سعید جمالی و دیگر مجاهدینی که در فضای ساخته شده و تحت تأثیر جو روانی موجود، دست به قلم میشوند و پیش او و برای رضای خاطر او درس پس میدهند.
در همان ایام بنا به دستور مسعود رجوی اطلاعیهای درون تشکیلاتی که از سوی دفتر سیاسی مجاهدین صادر شده بود به امضای کلیهی مجاهدین «انقلاب» کرده میرسد که در آن از جمله آمده بود:
«آمادهایم تا مخالفان او [رجوی] را در هر سطح و موضع تشکیلاتی اعم از دفتر سیاسی یا مرکزیت قرار داشته باشد اعدام کنیم.»
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-60778.html
مبادا تصور شود «عزیزترین کسان» که قرار است سینهشان غربال شود گناهی مرتکب شدهاند، خیر، تنها اگر «صلاح» مسعود رجوی حکم کند مجاهدین میبایستی «سینه و قلب» آنها را نیز غربال کنند. و تازه این کار را با «تمامی عشق و بیکرانی از عاطفه» انجام دهند.
این خواست مسعود رجوی است که «صلاح» خود را «صلاح خلق و انقلاب» جا میزند. این مسعود رجوی است که آمادگی خود را برای «اعدام» مخالفان و منتقدان اعلام میکند.
در ادامه میبینیم که چگونه افراد به خاطر «صلاح» مسعود رجوی به زندان و شکنجه دچار شدند و به جسم و جان و روح و روانشان خیانت شد.
در دیدگاه مسعود رجوی، «صلاح» او، صلاح مکتب، اسلام، انقلاب، و مقاومت هم محسوب میشود. و این نامها با او گره خورده اند.
ای کاش مسئولین سابق مجاهدین که از این سازمان جدا شدهاند نشستهای درونی مجاهدین به ویژه در سطح مسئولان این سازمان با مسعود رجوی را تشریح میکردند تا همگان متوجهی نقشهایی که ماهرانه و برای تحتتأثیر قراردادن مخاطب بازی میکرده آشنا شوند. تشریح صحنههای تئاتریکالی که برای سوءاستفاده از خون شهدا و رنج اسیران اجرا میکرده برای شناخت چگونگی تسخیر روح و روان افراد ضروری است.
«فرمانده افشار از فرماندهان عملیاتی تهران» بعدها به اشتباه بزرگ خود پی میبرد و از مجاهدین جدا میشود و طی سلسله مقالاتی ضمن انتقاد از خود و پذیرش اشتباهاتش به بیان بخش کوچکی از رویدادهای درون مجاهدین میپردازد. »
http://pezhvakeiran.com/maghaleh-55770.html
من در نقل این موضوع، دچار اشتباه شدهام و «فرمانده افشار» مزبور را سعید جمالی فرض کردهام که او نیز به «فرمانده افشار» معروف بود و البته ردهی بالاتری نسبت به فرد یاد شده داشت.
ضمن تشکر از آقای سعید جمالی برای توضیحاتشان و پوزش به خاطر اشتباهی که مرتکب شدم، توجه شما را به توضیح ایشان که موضوع را روشنتر میسازد، جلب میکنم.
آقای سعید جمالی (فرمانده افشار) در توضیح خود به من یادآور شدهاند:
«در آن دوران وقتی نوشته میشد مثلا «از فرماندهان عملیاتی تهران» فرض بر این بود که وی در ایران است و از آنجا مطلبی را فرستاده و کلا تلاششان این بود که نشان دهند در ایران چیزکی وجود دارد و حتی شعر هم می فرستند…
در آن دوران من باصطلاح فرمانده نظامی منطقه(کردستان) بودم … و نکته برجسته راجع به موضوع مورد بحث اینکه در رژه ای که بنام رژه پیشمرگه برگزار شد (مثلا بزرگترین آکت نظامی آن دوران که شعار ایران رجوی رجوی ایران هم در آن سر داده شد و با چیدن افراد، آنرا بر بالای تپه ای نوشتیم) من فرمانده عملیات داخل (داخل مرزهای ایران) معرفی شدم و مثلا چون فرمانده کل عملیات نظامی داخل ایران بودم، بعنوان فرمانده ! محل فرماندهی در کردستان است….ضمنا عکس این رژه و عکس ۴ فرمانده ارشد! منطقه و ایران که اینجانب! یکی از آنها بودم در نشریه مربوطه در تابستان سال ۶۴ چاپ شد…به این صورت که فلانی (بنده) در آن دوران فرمانده کل عملیات نظامی ایران بوده ام و نه یک فرمانده نسبتا مجهوالهویه ای از تیم های عملیاتی تهران…. عکس و گزارش مفصل اش هم در آن نشریه آمده …»
۲۲ جولای ۲۰۱۴
ایرج مصداقی
منبع:پژواک ایران